وقتی ردپای سبز انسانیت خویش را در قلب کسی باقی بگذاری،بیشتر از حاضرین، حاضری.. حتی اگر غایب باشی.. 

مثل تو برای من..

"دلتنگی" فقط ی اسم مستعاره..برای تموم حس هایی ک اسمشونو نمی دونم..

مست شد..خواست که ساغر شکند، عهد شکست..

فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست!!

من رأى میدهم به کسى کــه

قول دهد تمام خیابان هاى این شهر و خاطره هایــش را عوض کند ...

شگفتا از من،که توکلم بر مردم است و توقعم از خدا،شگفتا از من،که هر

آنچه خواسته ام کرده ام،با اگر خدا بخواهد..شگفتا از من،که تنها اندوه را

به میهمانی خدا میبرم و سهم شادی را نمیپردازم...!!!

در دسـتور زبان عـرفان ، فعـل اینگونه صرف میـشود :

مـن نیستم ، تو نیـستی ، او همیـشه هسـت !

زیر آوار آخرین حرفت جا مانده ام..

لعنتی!!

نمی دانی "خداحافظی ات" چند ریشتر بود...!

فلسفه ي الاكلنگ اثبات بزرگي

كسي كه فرو مي نشيند

تا دگري پروزا را تجربه كند

خدای من خداییست که دست گیر است نه مچ گیر!

دستم را میگیرد همان طور که هستم!

بدون پیش شرط

همین و بس . .

حال که این چنین سرد میروی یادت باشد ...!!

چیزی به جا نگذاری مبادا برگردی و اشکهایم را ببینی!

قرار نیست بیقرار ی ام را بفهمی!

قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شده ...

بعضی دردها و چیزها

چقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….

خالی ام از حرف….

پرم از دلتنگی!!

دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست…

آن قدر به خاطر ضربدرهای جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم که تبدیل

شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی

ترجیح مــےבهم همــﮧ را غریبــﮧ صـבا کنم.! تا وقتــے از پشت خنجر

میزننـב... با خوבم بگویم........... بـے خیال..! از غریبــﮧ بیش از ایـטּ

انتظارے نیست...!!

حافظــه ی آدم هــای غمگیــن

قویـــست ... می داننــد کجــایِ کــدام خیــابــان آن روز " مُـــ ـردنـ ــــ ـــد " ...!!!

این روزها... این روزهااحساس بچه ای رودارم که رفته توکوچه بازی کنه ولی بازیش نمیدن....

کــــوتـآه تَرین قِصِّـــــــــه یِ دُنیــــــــــــــآ:

رَفتــــــــــــــــــــ . . .!!!

دردم این نیست که او عاشق نیست ! دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی

است ! دردم این است که با دیدن این سردی ها ، من چرا دل بستم؟؟؟؟؟

دور گردنش شال پیچیدند،

و سرش کلاه گذاشتند و رفتند....

کسی نفهمید همین محبت ها آدم برفی را آب کرد...

قــ ـاصـــــ ـــــدکـــــــ ــــے

روے ســنــگـ فــ ــرشـ خـــیـــابــ ــاטּ ,,,

در انـــتــــظار یـــکـ دســتـ ، یـــکـ فـــ ـــوتـ ,,,

ایــ ــن هــــمــــه رهــ ــگــ ـــذر ,,,

کســ ــے پــیــامـــ ــے نــ ــدارد بــراے کــســ ـے ؟! ...

قــ ـــصه ے ایـــ ـــن هــمـــه تــنــهایــ ـے را ,,,

قــ ــاصـــدکـ بــه کــجــا خــواهــد بــ ــرد ؟! ....

روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...

و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...

اما

تـــــــــــــو بـــــاش...!

تحمـــــل اولـــی آســان تـــر است...

وقتی که منو میذارین تو قبر،بزنین رو شونم و بگین: هی رفیق، سخت گذشت،ولی دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت،…!!؟

حآلِ دِلَــم خوبــــ اَستــــ آرامـــــ ... گوشـﮧ اےِ نِشـــستـﮧ و رويآهآيـَشـــ رآ بـــﮧ خـآڪـــ مـےِسِــپآرَد...

این روزها دلم غریبی میکند...

دلم،دلی را میخواهد که برایش دل باشد

،عشق باشد،مهر باشد...

دلم تنها یک دل میخواهد...

همین

نیامدی..

نگاهم ،

"دست" خالی برگشت..

تنهــا نیستم

ولی میان این همه شلوغی،

باز هم احساس تنهایـــی میکنم

و این است درد مـــن . . .

غلط کرده باران

حالا که مرا به تو بد عادت کرده

بی تو می بارد

روز و شب

بی خستگی

وقتی خودت نیستی،

باران هست

خداحافظی ات” عجب خرابه ای به بار آورده ! نگاه کن . . . مدت هاست در تلاشند مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند

خیلی بدهکاریم به همه‌ی کسایی که همیشه بهشون گفتیم درست میشه و نشد

روزگار عزیز سازهایت دیگر گوش خراش شده اند لطفا کمی کوکشان کن

همه ی کارهایت را بخشیدم

جز آن تردید آخر هنگام رفتنت

که هنوز مرا

به برگشتنت امیدوار نگه داشته . . .

به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......

ولی آموختم که :

ناله ام سکوت باشد ....

گریه ام لبخند ...

و تنها همدمم ، خدا .....

خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل

آواره بگیری میگویی : دلم برایت تنگ است یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی

واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ارزانی خودت . .