نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 1963 شرمنده ایم ...
نویسنده	پیام

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292

شرمنده ایم ... * برای یه آدم عزیزترین چیزی که میتونه داشته باشه چیه؟ هرکسی یه چیزی میگه ... ولی وقتی برا خودمون یا نزدیکانمون یه بیماری که پیش میاد هی میگیم هیچی سلامتی نمیشه،هیچ چیز تن سالم نمیشه،آره همیشه آخرش به این نتیجه میرسیم که تن و جونمون برامون از هرچیزی عزیزتره. * ایثار به چی میگن؟  ایثار یعنی نثار، نثار هر چیز اعم از مادی و معنوی به دو شرط: 1. در عین نیاز؛ یعنی گذشتن از چیزی که نیازش دارم(خوب به این حرفم دقت کن). در تعریف واژه ایثار در قرآن کریم اومده :« ویوثرون علی انفسهم و او کانوا  بهم خصاصه» ایثار می کنند بر نفس هایشان و لو به آن نیاز داشته باشند. 2. شرط دوم نیت عمله:  اینم که تعریفش مشخصه و به اندازه کافی آیه براش داریم،ایثار از پاکترین نوع گذشته که ریا در اون جا نداره.شنیدید میگن رزمنده ها ایثار کردن؟ (طبق تعاریف بالا)یعنی رزمنده هامون از چیزی که نیازش داشتن گذشتن، ولی از چی گذشتن؟ طبق پاراگراف اول از عزیزترین چیزشون گذشتن، بخاطر چی؟ بخاطر کی؟ شهدا و جانبازان ایثار کردن، جونشون یا سلامتیشون رو دادن،ایثار کردن بخاطر آسایش من و تو. خب ... یه سوال از خودم و شما دارم، خیلی دوس دارم تو این تاپیک به این سوال پاسخ داده بشه. ما در پاسخ به این ایثار چه کردیم؟ امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند

پنجشنبه 15 فروردین 1392 - 16:21

تشکر شده:

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
پنجشنبه 15 فروردین 1392 - 16:30

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
جمعه 16 فروردین 1392 - 03:14

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... با تو ام خودشیفته برادر شهیدم سینه اش را سپر کرد تا تو در امان باشی و تو سینه ات را مقابل دشمن برهنه کردی تا خون پاکش را لگد مال کنی . شهدا شرمنده ایم امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
جمعه 16 فروردین 1392 - 03:35

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
شنبه 17 فروردین 1392 - 13:59

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
شنبه 17 فروردین 1392 - 14:04

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... حبیب خطاط بود و با ذوق، وقتی خواهرش نامه را دید، گفت: از وقتی به جبهه رفته ، بد خط شده. برادر، بدخطی اش را به کمبود وقت برای نامه نوشتن نسبت داد. حبیب که بر گشت مچ دست راست اش قطع  شده بود و تازه داشت یاد می گرفت با دست چپ بنویسد. امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
یکشنبه 18 فروردین 1392 - 02:07

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889

شرمنده ایم ... بخاطر سن کمش او را اعزام نمی کردن.مادرش می گفت، یک روز شناسنامه خود را آورد، گفت اگر سن مرا یک سال بالا ببری مرا به جبهه اعزام می کنند. می گفت از همان وقت گفتم این پسر دیگه بر نمی گرده. درست روز آخر جنگ که قطع نامه 598 امضاء شد او در منطقه شلمچه به شهادت رسید.    از چپ اولی شهید جلال منصف در وصیت نامه اش این چنین گفت!                                                             ای کسانی که همیشه به فکر مادیات هستید، آیا من هنوز نوجوانی نیستم که باید زندگی را دوست بدارم، آیا دلم نمی خواهدکه در زیر سایه ی پدر و مادرم زندگی آرامی داشته باشم. چرا رختخواب گرم و نرم را فراموش کردم و به جبهه آمدم و سختی ها را تحمل کردم؟ زیرا لذتی که آخرت دارد دنیا ندارد، شیرینی های دنیا زود گذر است، ولی شیرینی اخروی جاودانه و پایدار. برای من هیچ چیز بالاتر از شهادت نیست! ای دوستان من، ای برادران، از شما می خواهم که مرا به خاک نسپارید، مرا در یاد بسپارید. امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.

یکشنبه 18 فروردین 1392 - 02:09

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... شهدا دست ماروهم بگيريد... شرمنده ايم. . . امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
یکشنبه 18 فروردین 1392 - 02:21

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... انتظار را بايد ازمادر شهيد گمنام پرسيد... ما چه مي فهميم.. معني دلتنگي را... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
دوشنبه 19 فروردین 1392 - 01:30

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292

شرمنده ایم ... یه مطلب از یه خانم تو یکی از شبکه های اجتماعی دیدم خوشم اومد گذاشتم اینجا: به بهشت زهرا می روم؛ به قطعه شهدا... از کنار عکس های آنها عبور می کنم، چادر را روی سرم محکم میکنم و زیر لب می گویم:برادرم! دشمن سینه ات را نشانه گرفت و اسلحه ات را بر زمین انداخت.. اما من؛ تا زنده ام نمیگذارم دشمن افکارم را نشانه بگیرد و چادرم را برزمین اندازد... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند

دوشنبه 19 فروردین 1392 - 19:50

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889

شرمنده ایم ... باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت:«ابرام جون!تیپ و هیکلت  خیلی جالب شده.توی راه که می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو  حرف می زدند». بعد ادامه داد:«شلوار و پیرهن شیک که  پوشیدی، ساک ورزشی  هم که دست گرفتی، کاملا معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد.رفت تو فکر.اصلا توقع چنین چیزی را نداشت.جلسه  بعد که ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به  جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود.تیپش به هر آدمی می خورد غیر از کشتی گیر. بچه ها می گفتند:«تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم.بهد هم لباس تنگ بپوشیم.اما تو با این هیکل قشنگ و رو  فرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم  به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد:«ورزش برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه ای باشه، فقط ضرره» امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.

سه شنبه 20 فروردین 1392 - 01:56

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست.. با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم، هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
سه شنبه 20 فروردین 1392 - 01:57

maktab110 ارسال‌ها : 2531 عضویت: 30 /5 /1391 محل زندگی: ارومیه سن: 30 تشکرها : 3769 تشکر شده : 2547	شرمنده ایم ...
سه شنبه 20 فروردین 1392 - 03:34

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	شرمنده ایم ... بسم الله ... مادر پیری دارم 1 زن ، 3 بچه قد و نیم قد. از دار دنیا چیزی ندارم جز یک پیام : قیامت یقه تان را میگیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید ! ... (وصیت نامه شهید مجید محمودی) امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
سه شنبه 20 فروردین 1392 - 14:29

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ...                                                کانال کمیل و حنظله....    اونا کی بودن ما کی هستیم.....                       امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 01:37

ania ارسال‌ها : 3828 عضویت: 5 /7 /1391 تشکرها : 3389 تشکر شده : 3288	شرمنده ایم ... بچه ها ی سوال.. میشه بگید دقیقاً مشکل شما با گلشیفته فراهانی چی هست؟؟ مگه جز این هست ک هرکسی، هرطور ک دوست داره زندگی میکنه؟؟ این همه ایرانی دارن میرن اون طرف، ک تو شبکه های ماهواره ای فت و فراوون نشونشون میدن... خب چ فرقی میکنه این با اونا!!! امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!! یکی دیروز و یکی فردا..
چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 01:57

shiva13 ارسال‌ها : 1335 عضویت: 16 /1 /1392 سن: 16 تشکرها : 6040 تشکر شده : 1893	شرمنده ایم ... من خوندم گریه ام گرفت...اخه عموی من شهید شده... امضای کاربر : خدا جون کمکم کن...
چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 14:54

maktab110 ارسال‌ها : 2531 عضویت: 30 /5 /1391 محل زندگی: ارومیه سن: 30 تشکرها : 3769 تشکر شده : 2547

شرمنده ایم ... نقل قول از ania بچه ها ی سوال.. میشه بگید دقیقاً مشکل شما با گلشیفته فراهانی چی هست؟؟ مگه جز این هست ک هرکسی، هرطور ک دوست داره زندگی میکنه؟؟ این همه ایرانی دارن میرن اون طرف، ک تو شبکه های ماهواره ای فت و فراوون نشونشون میدن... خب چ فرقی میکنه این با اونا!!! فرمودید خیلی ها میرن "خب این حرف معقولی نیس کجا خیلی ها رفتن یکی دوتا خود شیفته که نمیشن خیلی ضمنا رفتن یک آدم معمولی خیلی فرق داره با کسی که یک شخصیت هنری محسوب میشه ضمنا رفته که رفته خیلی هم خوب شد فهمیدیم که به محض پشت کردن به نظام اسلامی چه سرنوشتی در انتظار آدمه اگه همین گلشیفته که زمانی بازیگر فیلمهای ایرانی بود رو میخواستی روسری از سرش برداری توهین حساب میشد اما جو حاکم در میان دشمنامون به نوعیه که شرط ورود به جمعشون برهنه جلوی دوربین ظاهر شدنه این به معنیه پشت کردن به خیلی از الزامات اسلام هست اما فقط با لخت شدن جلوی دوربین محقق نمیشه باید خودش هم اقرار کنه برا همین دخترک خودشیفته سینمای ایران طی اظهاراتی بسیاری از عقاید مسلمونا را زیر سوال  میبردتا بیشتر توی دل مادر نماها جا بگیرد البته یک درس بزرگ هم برای سینمای ماست چرا که الکی میان یکی رو گندش میکنند وقتی هم اینطوری فیسش میخابه تازه به اشتباه خود پی میبرن این نظر منه

چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 15:07

ania ارسال‌ها : 3828 عضویت: 5 /7 /1391 تشکرها : 3389 تشکر شده : 3288	شرمنده ایم ... ممنونم از توضیحات شما آقای مکتب 110.. خوب بود.. منظورم از خیلیا، اکثریت نبود!! منظورم افرادی بود ک میرن اون طرف..!! ک اتفاقاً خیلیا میرن.. راستی بچه ها "آهنگ همه چی آرومه رو "کی خونده؟؟ امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!! یکی دیروز و یکی فردا..
چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 23:56

zlatan ارسال‌ها : 2891 عضویت: 10 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 23 تشکرها : 1906 تشکر شده : 3243	شرمنده ایم ... نقل قول از ania ممنونم از توضیحات شما آقای مکتب 110.. خوب بود.. راستی بچه ها "آهنگ همه چی آرومه رو "کی خونده؟؟ عماد طالب زاده ( البته مطمئن نیستم )
چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 23:58

saeed_1391 ارسال‌ها : 1961 عضویت: 5 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 24 تشکرها : 1841 تشکر شده : 2254

شرمنده ایم ... نقل قول از ania بچه ها ی سوال.. میشه بگید دقیقاً مشکل شما با گلشیفته فراهانی چی هست؟؟ مگه جز این هست ک هرکسی، هرطور ک دوست داره زندگی میکنه؟؟ این همه ایرانی دارن میرن اون طرف، ک تو شبکه های ماهواره ای فت و فراوون نشونشون میدن... خب چ فرقی میکنه این با اونا!!! ببینید آنیا خانم،در مورد گلشیفته فراهانی،چون تو ایران نقش های ارزشی رو بازی کرده بود،مثل نقشش تو میم مثل مادر،انتظار نمی رفت اینطور رفتار کند،ضمن آنکه بعله هر کس آزاد هست هر طور میخواهد زندگی کند ولی حق نداره همین که از ایران رفت،تو مصاحبه هاش به دین مردم ایران توهین کنه،منظورم مصاحبه های هست که کرده،ضمن آنکه کارهای که گلشیفته فراهانی کرد تقریبا بی سابقه است. امضای کاربر : عجیب روزگاریست ، شیطان فریاد می زند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد

پنجشنبه 29 فروردین 1392 - 00:09

ania ارسال‌ها : 3828 عضویت: 5 /7 /1391 تشکرها : 3389 تشکر شده : 3288

شرمنده ایم ... نقل قول از zlatan نقل قول از ania ممنونم از توضیحات شما آقای مکتب 110.. خوب بود.. منظورم از خیلیا، اکثریت نبود!! منظورم افرادی بود ک میرن اون طرف..!! ک اتفاقاً خیلیا میرن.. راستی بچه ها "آهنگ همه چی آرومه رو "کی خونده؟؟ عماد طالب زاده ( البته مطمئن نیستم ) عماد طالب زاده ( البته مطمئن نیستم ) من خودمم اسمش رو همین الان پیدا کردم آقای زلاتان... ممنونم ک جواب دادید.. اسمش هست "حمید طالب زاده" . مجله موفقیت بطور کلی مجله بدی نیست.. یادم هست عکسش رو روی مجله موفقیت دیدم.. برای آخرین بار.. و چند وقت پیش هم توی ماهواره دیدمش.. ب همراه لیلا داشت میخوند.. یعنی هنوز نرفته انقدر پیشرفت!!! امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!! یکی دیروز و یکی فردا..

پنجشنبه 29 فروردین 1392 - 00:10

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	شرمنده ایم ... امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 29 فروردین 1392 - 14:08

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	شرمنده ایم ... وصیتنامه سردار شهید محسن وزوایی : اگر نتوانستید جنازه ام را به عقب بیاورید آنرا به روی مینهای دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکی به اسلام کرده باشد. امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
جمعه 30 فروردین 1392 - 21:39

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247

شرمنده ایم ... گفت: که چی؟ هی جانباز جانباز شهید شهید! میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!...... گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد! ..... گفت:چی؟!! ..... گفتم:همون که تو نداریش! ...... گفت:من ندارم؟! چی رو؟! ...... گفتم: غیــــــرت!!!!!!!!!!!!!!!!!!                                                     امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....

جمعه 30 فروردین 1392 - 22:09

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	شرمنده ایم ... شهدااااااااااا.... خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند امـّـــا تنها عده ای میشنوند ! امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
جمعه 30 فروردین 1392 - 22:11

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889

شرمنده ایم ... اسیر شده بودیم ما رو بردند « اردوگاه العماره » داخل اردوگاه تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم  معلوم بود بعد از اسارت به شهادت رسیده بودند جمله ای که روی دست یکی از شهدای اونجا نوشته شده بود با خوندنش مو به بدنم راست شد و به شدت گریه کردم اون جمله رو هیچ وقت فراموش نمی کنم شما هم بخونید و فراموش نکنید روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود: مادر! من از تشنگی شهید شدم   رفتند تا ما بمانیم ، نکند روزگار ما را با خود ببرد ...... شادی روح شهدا صلوات امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.

دوشنبه 13 خرداد 1392 - 01:04

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	شرمنده ایم ... امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
سه شنبه 04 تیر 1392 - 12:57

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292

شرمنده ایم ... نقل قول از elena چیزی بیشتر از فوق العاده بود.نتونستم به یه تشکر بسنده کنم.ممنون عالی بود. خیلی وقت بود دنبال چنین حرفی از الگوها و بزرگان میگشتم،این پستتون برام خیلی ارزشمنده،ممنون. عالی عالی عالی هرچی بگم کم گفتم. امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند

سه شنبه 04 تیر 1392 - 13:18

ania ارسال‌ها : 3828 عضویت: 5 /7 /1391 تشکرها : 3389 تشکر شده : 3288	شرمنده ایم ... بنظرم این پست، از دوست داشتنی ترین پست های سایت هست.. با این ک خیلی با فضاش مأنوس نیستم.. ولی بهم آرامش میده.. واقعاً سپـــــــــــــــــــاس.. امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!! یکی دیروز و یکی فردا..
سه شنبه 04 تیر 1392 - 21:58

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889

شرمنده ایم ... رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش. چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ،من میرم! اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست. شاید هم جنازه ام پیدا نشه! در دل مادر آشوبی به پا شد. رضایت نامه را امضا کرد. پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت. -جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی . بیهوش نشی هااا چادرت را هم محکم بگیر! تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی وبرخی مردان شهر من چه راحت تر خودشان چادر از سر زنانشان برداشتند. ومن حتی از گفتنش هم شرمنده ام شرم دارم!!!.. امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.

جمعه 07 تیر 1392 - 01:50

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... مردان سرزمينم اينگونه تمرين ايثار ميکردند! براي من... براي تــو.... تا ابــــــــد به آنان مديونيم.... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
شنبه 08 تیر 1392 - 01:34

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت کودک هم می خواست پدر رو بلند کنه ولی نتونست با خود گفت: حتماً چند سال بعد می تونم  بیست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه پدر سبک بود سبکه سبک به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان..... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
شنبه 08 تیر 1392 - 02:05

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... اگر برای خداست، بگذار گمنام بمانم امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
شنبه 08 تیر 1392 - 02:20

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292	شرمنده ایم ... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
یکشنبه 09 تیر 1392 - 12:36

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... بچه که بودیم حتی اگه چند دقیقه میرفتیم خونه دوستمون ... بهمون میگفتن : مامانت میدونه اومدی اینجا؟؟؟ نگران نشه؟؟؟!! حالا ! تو چند سالی هست که اینجایی... مامانت خبر داره اومدی اینجا؟ نگرانت شده ها... شایدم از نگرانی... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
دوشنبه 10 تیر 1392 - 02:50

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
سه شنبه 11 تیر 1392 - 16:15

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... پای درد و دل هر مادر شهید که نشستیم... دست هر مادر شهیدی را که بوسیدیم... اشک هرمادر شهیدی را که شاهد شدیم... همشون فقط یه چیز ازمون میخواستند: به دوستاتون بگید که جگر گوشه ی من رفت ،  تا کسی چادر از سر دختر مردم نکشه...  امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 12 تیر 1392 - 01:14

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	شرمنده ایم ... از عملیات برگشته بود- دستاش حنایی بود. گفتم خبری بود؟ گفت قرار بود عروسیمون باشه، اما عقب افتاد! برگشت فاو - دو هفته بعد آوردنش... داماد شده بود- صورتش هم سرخ شده بود...این بار حنایش سرخ رنگ بود... امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
پنجشنبه 13 تیر 1392 - 02:51

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889

شرمنده ایم ... با خیال و یاد لاله ها کسی تنها نبود جز برای مملکت دیگر غمی در ما نبود تا که در فتح المبین بودیم بی خواب و خوراک در کنار خاک ریزان  چشم ما لالا نبود ای که با نام شهیدان فتنه بر پا میکنی همت این باکری ها غارت و سودا   نبود ما خدا را دیده ایم در پا  رس میدان مین فاو را آزاد کردیم و کسی باما نبود جویباری هست دریا در نگاه شیر مرد    دشمن بعثی دگر خشکیده شد دریا نبود ما شهادت را برای چشم کور دشمنان                        زنده میداریم و جز این عاشقی فتوا نبود.......................   امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.

جمعه 14 تیر 1392 - 01:53