نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 62 یه سوال ؟؟
نویسنده	پیام

maryamsis ارسال‌ها : 1649 عضویت: 8 /3 /1392 محل زندگی: شبستر سن: 16 تشکرها : 1355 تشکر شده : 1845

یه سوال ؟؟ قبل این ک بخان اسم اصلیت رو روت بزارن میخاستن اسمت چی بزارن ؟؟؟؟ امضای کاربر : خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...

دوشنبه 13 مرداد 1393 - 23:06

تشکر شده:

shiva13 ارسال‌ها : 1335 عضویت: 16 /1 /1392 سن: 16 تشکرها : 6040 تشکر شده : 1893	یه سوال ؟؟ سحر... مامانم با پدربزرگ هام و مادر بزرگ هام و بقیه نشسته بودن داشتن برای من اسم انتخاب میکردن که یه دفعه بابام شناسنامه به دست وارد شده...اسم منم گذاشته شیوا...خخخخخ... امضای کاربر : خدا جون کمکم کن...
سه شنبه 14 مرداد 1393 - 11:32

zeinab ارسال‌ها : 5005 عضویت: 9 /5 /1391 تشکرها : 4825 تشکر شده : 6889	یه سوال ؟؟ اسم منم زهرا و لیلا...ولی بابام گفته بود زینب ولاغیر امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
سه شنبه 14 مرداد 1393 - 13:58

maryamsis ارسال‌ها : 1649 عضویت: 8 /3 /1392 محل زندگی: شبستر سن: 16 تشکرها : 1355 تشکر شده : 1845

یه سوال ؟؟ اسم منم زهره خخخخخ خخخ ولی اسم مامان بزرگم گذاشتن روم :) امضای کاربر : خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...

سه شنبه 14 مرداد 1393 - 14:16

maryamsis ارسال‌ها : 1649 عضویت: 8 /3 /1392 محل زندگی: شبستر سن: 16 تشکرها : 1355 تشکر شده : 1845

یه سوال ؟؟ فرینازم اینجاس اعلام حضور میکنه اسم اونم میخاستن بزارن نسرین خخخ امضای کاربر : خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...

سه شنبه 14 مرداد 1393 - 14:17

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	یه سوال ؟؟ بابام نظرش این بوده من مریم بشم ولی خوب دیگه نشده امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
چهارشنبه 15 مرداد 1393 - 18:47