محدوديت ذهني و محدوديتي واقعي حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند كه چطور مي توان محدوديتهاي ذهني
تحميل شده را پذيرفت . كك, فيل و دلفين مثالهاي خوبي هستند.
ككها حيوانات كوچك جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند. آنها
به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند. اگر يك كك را در ظرفي قرار دهيم از
آن بيرون مي پرد. پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه
اتفاقي رخ مي دهد. كك مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و با كمي سر درد
پايين مي آيد. دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد. اين كار مدتي تكرار مي شود.
سر انجام در ظرف را بر مي داريم كك دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع
سرپوش برداشته شده! درست است كه محدوديت فيزيكي رفع شده است ولي كك
فكر مي كند اين محدوديت همچنان ادامه دارد.
فيلها را مي توان با محدوديت ذهني كنترل كرد. پاي فيلهاي سيرك را در مواقعي كه
نمايش نمي دهند مي بندند. بچه فيلها را با طنابهاي بلند و محكم و فيلهاي بزرگ را
با طنابهاي كوتاه و معمولي مي بندند. به نظر مي آيد كه بايد بر عكس باشد زيرا
فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بكشند ولي اين كار
را نمي كنند. علت اين است كه آنها در بچگي طنابهاي بلند و محكم را كشيده اند و
سعي كرده اند خود را خلاص كنند. سرانجام روزي تسليم شده دست از اين كار
كشيده اند. از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت
را پذيرفته اند.
دكترادن رايل يك فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه كرده است. نام
اين فيلم "مي توانيد بر خود غلبه كنيد" است. در اين فيلم يك نوع دلفين در تانك
بزرگي از آب قرار مي گيرد و نوعي ماهي كه غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در
تانك ريخته مي شود. دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد. دلفين كه گرسنه مي شود
تعدادي ماهي ديگر داخل تانك قرار مي گيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي.
دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب
رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي كشد و وجود ماهيها را نديده
مي گيرد. محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانك به حركت در
مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد! غذاي مورد
علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي كه دلفين پذيرفته است او را از
گرسنگي مي كشد .
ما دلفين نيستيم. فيل و كك هم نيستيم ولي مي توانيم از اين آزمايشات درس
بگيريم زيرا ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم كه واقعي نيستند. به ما مي گويند يا
ما به خود مي گوييم نمي توان فلان كار را انجام داد و اين براي ما يك واقعيت
مي شود. محدوديت ذهني به محدوديتي واقعي تبديل مي شود و به همان مستحكمي.
چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم واقعيت نيست بلكه پذيرش ماست؟