تو به این معصومی

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 75
نویسنده پیام
maryamsis آفلاین


ارسال‌ها : 1649
عضویت: 8 /3 /1392
محل زندگی: شبستر
سن: 16
تشکرها : 1355
تشکر شده : 1845
تو به این معصومی
تو به این معصومی...تشنه لب،آرومی

غرق عطرِ گلبرگ...تو چقدر خانومی

کودکانه غمگین...بی بهانه شادی

از سکوتت پیداست...که پُر از فریادی

همه هر روز اینجا...از گُلات رد می شن

آدمای خوبم...این روزا بد می شن

توی این دنیایی...که بَرات زندونه

جای تو اینجا نیست...جات توی گلدونه

غرورمو ببخش...حضورمو ببخش

منم یه عابرم...عبورمو ببخش

تویی که اشک تو...شبیه شبنمه

همیشه تو نگات...یه حسِ مبهمه

همین لحظه همین ساعت همین امشب...که تاریکی همه شهرو به خواب برده
یه سایه رو تنِ دیوارِ این کوچه ست...تویی و یک سبد گل های پژمرده

همه دنیا به چشم تو همین کوچه ست...هوای هر شبت یلدایی و سرده
کجاست اون ناجیِ افسانه ی دیروز...جَوونمردِ محل ما چه نامرده

امضای کاربر :
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 - 22:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group