نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 108 باید چه کار میکرد؟!
نویسنده	پیام

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292

باید چه کار میکرد؟! تو فکر رفته بود،باید چه کار می کرد؟ به یاد کرایه صاحبخانه اش افتاد که چند ماه عقب افتاده بود، به یاد قبض هایی افتاد که پرداخت نکرده بود و به یاد صاحبکارش افتاد که او را بی کار کرده بود. ناگهان موتور سواری کیف او را قاپید و با سرعت رفت ،مرد زانوانش سست شد فریاد زد: به خدا قرض کرده بودم... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند

چهارشنبه 10 مهر 1392 - 03:36

تشکر شده:

elena ارسال‌ها : 7586 عضویت: 2 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 5163 تشکر شده : 6247	باید چه کار میکرد؟! شاید صاحبخونش بیشتر نیاز داشته باشه امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ...... ولی آموختم که : ناله ام سکوت باشد .... گریه ام لبخند ... و تنها همدمم ، خدا .....
چهارشنبه 10 مهر 1392 - 15:21

farinaz ارسال‌ها : 681 عضویت: 6 /4 /1392 محل زندگی: تبریز سن: 15 تشکرها : 2894 تشکر شده : 596	باید چه کار میکرد؟! نگید این چیزا رو دلم کباب شد امضای کاربر : #[font]امضــآ نـدآرمـ مـهـر دآرمـ هـــــآآآق[/font] ↓↓↓ .../ ♥
چهارشنبه 10 مهر 1392 - 16:10

maktab110 ارسال‌ها : 2531 عضویت: 30 /5 /1391 محل زندگی: ارومیه سن: 30 تشکرها : 3769 تشکر شده : 2547	باید چه کار میکرد؟! شایدم موتور سوار
چهارشنبه 10 مهر 1392 - 17:49

gomnam ارسال‌ها : 2465 عضویت: 3 /5 /1391 محل زندگی: قم سن: 21 تشکرها : 2919 تشکر شده : 5292

باید چه کار میکرد؟! نقل قول از farinaz نگید این چیزا رو دلم کباب شد کباب شدن دل ما،حداقل چیزیه که میتونه نشونه ی انسانیتمون باشه. در عمل که نشون دادیم چیزی نیستیم. تو وب قلم خاص تا دلتون بخواد از این مطالبیه که دلو کباب میکنه،گاهی اوقات این دل کبابیه نتیجه ی مثبتی داره... امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند

شنبه 13 مهر 1392 - 01:00

maryamsis ارسال‌ها : 1649 عضویت: 8 /3 /1392 محل زندگی: شبستر سن: 16 تشکرها : 1355 تشکر شده : 1845	باید چه کار میکرد؟! امضای کاربر : خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
شنبه 13 مهر 1392 - 15:13