هیچ وقت نباید پیش داوری کرد...(( اتفاقی عجیب و تامل برانگیز))

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 152
نویسنده پیام
elena آفلاین


ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
هیچ وقت نباید پیش داوری کرد...(( اتفاقی عجیب و تامل برانگیز))

دو تا دوست سرباز که یکیشون تهرانی بود و اون یکی آبادانی ، توی آبادان خدمت می کردن.

رفاقت صمیمی بین این دو نفر بود. وقتی که خدمتشون تموم میشه ، آبادانیه به تهرانیه میگه که چندروز خونشون باشه و تهرانیه هم قبول می کنه.

یک روز تهرانیه اتفاقی دختر همسایه آبادانیه رو می بینه و خوشش میاد. اون میره و به دوستش میگه که من از این دختر خوشم اومده اگه میشه باهاش صحبت کن غافل از اینکه اون دختر نامزد آبادانیه بوده!!

آبادانیه توی عالم رفاقت میگه : فدای سر رفیقم ، میگذرم از این دختر و اونو برای تهرانیه خواستگاری میکنه.

وقتی مراسم ازدواجشونو میگیرن ؛ تهرانیه موقع برگشتن به آبادانیه میگه که هروقت هرکاری توی تهران داشتی بیا پیش خودم.

چند ماه می گذره و آبادانیه توی کمبود کار میره تهران. شب میرسه دم خونه رفیقش. زنگ رو میزنه. اول کسی در رو باز نمی کنه ولی بعد از اسرار زیاد آبادانیه بالاخره تهرانیه آیفون رو برمی داره و میگه کیه . آبادانیه خوشحال میگه منم رفیق تهرانیه هم میگه نمیشناسم هی آبادانیه آدرس میده و تهرانیه میگه نمی شناسم مزاحمن نشو.

آبادانیه خسته و بی پول میاد توی پارک که اونجا هم چندتا اراذل میریزن سرشو حسابی کتکش میزنن و هرچی پول داشته برمیدارن.

آبادانیه که درب و داغون شده بوده توی خیابون راه میرفته که یه خانوم میانسالی با ماشین جلوش وای میسته و جریانو می پرسه. آبادینه هم همه ماجرا رو میگه. زن بهش میگه که مغازه داره و میتونه بهش به عنوان فروشنده کار بده.

کار آبادانیه جور میشه. بعد از یه مدت هم عاشق یکی از مشتری هاش میشه و ازدواج میکنه.

بعد از چند ماه یه مهمونی دعوت میشه. توی مراسم کار به مشروب خوردن میرسه که آبادانیه تهرانیه رو میبینه.

هرکی یه سلامتی میداده و می خورده.

نوبت به آبادانیه میرسه...... یه پیک بر میداره و میگه سلامتی بچه های آبادان که نومزدشونو برای رفیق تهرونیش خواستگاری میکنن. همه هم میگن دمت گرم و ....

این دور میچرخه و میرسه به تهرونیه... بلند میشه میگه : سلامتی بچه های تهران که وقتی رفیقشون از شهرستان میاد به دوستاش میگه حسابی بزننش تا بفهمه توی چه گرگ بازاری اومده ، اولین پیکو میره بالا

سلامتی بچه های تهران که وقتی میبینن رفیقشون بی کاره ، مادرشونو میفرستن تا بهش کار بده ، دومین پیکو میره بالا

سلامتی بچه های تهرون که وقتی میبینن رفیقشون بی سروسامونه ، آبجیشونو عقد رفیقشون میکنن ، سومیم میره بالا

!!!!!!!!!!!!!!!!


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 09:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saqane & saeed_1391 &
saqane آفلاین



ارسال‌ها : 1860
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 2561
تشکر شده : 1152
هیچ وقت نباید پیش داوری کرد...(( اتفاقی عجیب و تامل برانگیز))

جالب بود.همه معمولا زود قضاوت میکنن اولش که عجب آدمیه تهرانیه


امضای کاربر : آنانکه کمر بسته اند برای حفظ اسلام، باید اشخاصی باشند که اگر همه رفتند، آنها بمانند. کسیکه مشغول کاری هست باید با مشکلات بسازد. کسیکه عمل به این مهمی میکند باید بسازد تا درست شود. کسیکه بخواهد مشکلی در کار نباشد، باید مثل مرده ها برود قبرستان یا مثل درویش ها منزوی بشود.                                                                                                 امام خمینی (ره)
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 15:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
هیچ وقت نباید پیش داوری کرد...(( اتفاقی عجیب و تامل برانگیز))

خیلی این باحاله من یه زمانی صوتش رو داشتم تو گوشیم نمیدونم الانم دارمش یانه


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 18:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
هیچ وقت نباید پیش داوری کرد...(( اتفاقی عجیب و تامل برانگیز))

نه

ندارید

پاکش کردید


سه شنبه 04 مهر 1391 - 02:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group