سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 1292
نویسنده پیام
zlatan آفلاین


ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام

عزیزان به منظورارتقاء سطح اطلاعاتی خود درزمینه ی روانشناسی هرگونه سوالی که دارید میتونید بپرسید

هرگونه سوال.

مثلا سوال درمورد یک نوع داروی روانپزشکی.که درموردش اطلاعاتی رودراختیارتون میزارم.

یاآدرس ونشانی و تلفن مطب روانشناس درسراسر کشور.

متشکرم ...


پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 06:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz &
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

وای نه من با دکترای روانشناس مشکل دارم هردفعه واسه کمر درد یا زانو درد رفتم دکتر گفته تو مشکل اعصاب داری الکی الکی بچه ی مردمو دیونه میکنن به جان خودم معده ام سوراخ شده از بس ازاین قرصای مزخرف بهم دادن من دیگه توبه کردم عمرا برم پیش روانپزشکهمون طب سنتی به دادمن میرسه اون عالیه


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 06:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos / farinaz /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از banoo

وای نه من با دکترای روانشناس مشکل دارم هردفعه واسه کمر درد یا زانو درد رفتم دکتر گفته تو مشکل اعصاب داری الکی الکی بچه ی مردمو دیونه میکنن به جان خودم معده ام سوراخ شده از بس ازاین قرصای مزخرف بهم دادن من دیگه توبه کردم عمرا برم پیش روانپزشکهمون طب سنتی به دادمن میرسه اون عالیه

اسم قرصاتونو مینویسید؟

لطفا.

اسم دکترتونم اگه میشه بگید.


پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 06:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
fatemeh-fareghiyan آفلاین



ارسال‌ها : 478
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 107
تشکر شده : 151
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

شما گفتید حاضرید که برای دوستان اختصاصا تست بگیرید خب فکر کنم این بیشتر به دردمون بخورد

ضمننا من واقعا برام جالبه که بدانم یک روانشناس چه طوری در مدت 45 دقیقه یک ساعت می تواند طرف را حدودی بشناسد مشکلش را تحلیل کند و راهکار هم بدهد

می دانم الان می گوید که جلسات مشاوره باید چندین جلسه باشد اما خب به دلیل جو غالب فکری جامعه ما خیلی ها برای همان یک جلسه رفتن مشکل دارند و ان مشاور هم می داند احتمال جلسه دوم 50 -50 است و سعی می کند همان جلسه تا اندازه ای که زمان بهش اجازه بدهد راهکار هم می دهد

من هر وقت فکر کردم که از یک مشاور کمک بگیرم دیدم که گفتن صورت مسئله در خلاصه ترین و تیتروار ترین صورت 4-5 ساعت وقت می برد چون اگر یک مسئله روتین و همه گیر باشد که خودم حلش می کنم پیچیده شده و شاخ و برگ پیدا کرده که فکر کردم شاید یک نفر ( فقط بتوانه بهم کمک کند که من از وضعیت خودم تحلیل درستی داشته باشم) بتوانم از بیرون به موضوع نگاه کنم وگرنه من از یک مشاور بیشتر از این انتظار ندارم

اما خب هیچ وقت مراجعه نکردم . در حد همان مشاور دانشگاه و چند تا کارگاه خودشناسی و... باز هم توی دانشگاه .


پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 07:28
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از fatemeh-fareghiyan

شما گفتید حاضرید که برای دوستان اختصاصا تست بگیرید خب فکر کنم این بیشتر به دردمون بخورد

ضمننا من واقعا برام جالبه که بدانم یک روانشناس چه طوری در مدت 45 دقیقه یک ساعت می تواند طرف را حدودی بشناسد مشکلش را تحلیل کند و راهکار هم بدهد

می دانم الان می گوید که جلسات مشاوره باید چندین جلسه باشد اما خب به دلیل جو غالب فکری جامعه ما خیلی ها برای همان یک جلسه رفتن مشکل دارند و ان مشاور هم می داند احتمال جلسه دوم 50 -50 است و سعی می کند همان جلسه تا اندازه ای که زمان بهش اجازه بدهد راهکار هم می دهد

من هر وقت فکر کردم که از یک مشاور کمک بگیرم دیدم که گفتن صورت مسئله در خلاصه ترین و تیتروار ترین صورت 4-5 ساعت وقت می برد چون اگر یک مسئله روتین و همه گیر باشد که خودم حلش می کنم پیچیده شده و شاخ و برگ پیدا کرده که فکر کردم شاید یک نفر ( فقط بتوانه بهم کمک کند که من از وضعیت خودم تحلیل درستی داشته باشم) بتوانم از بیرون به موضوع نگاه کنم وگرنه من از یک مشاور بیشتر از این انتظار ندارم

اما خب هیچ وقت مراجعه نکردم . در حد همان مشاور دانشگاه و چند تا کارگاه خودشناسی و... باز هم توی دانشگاه .

سلام

حرف شمادرسته.

ولی روانشناسی یه علمه فنیه.یعنی باید ریشه ی مشکلو پیداکنه.یک فرآینده.وروانشناس مجبوره فرد رادرچندجلسه ببینه ورفتارش رودرموقعیت های مختلف بسنجه.به خاطرهمین با45دقیقه کسی نمیتونه درمورد کسی نظربده.

واینکه شمامیخاید زندگی رواززاویه ی دید متفاوت ببینید بایدتمرین کنید.که بازم باید به صورت حضوری باشه وپیش یک روانشناس باشه.


پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 18:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اسم دکترمو براتون پیام میدم خصوصی میگماینجا نمیذارمش که یه موقع خدایی نکرده فکر بدی راجع بهش بکنن ولی اسم قرصامو یادم نیست والا چون یه سالی میشه که توبه کردم از وقتی معده دردم شرو شد همه رو انداختم سطل آشغال دیگه ام دکتر نرفتم


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 19:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

به قول يه نفر


شنبه 29 مهر 1391 - 00:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

دکتر زلاتان..

من هرچند وقت یکبار..

ًتقریباً هر 6ماه یکبار ..

ی مدت..

تقریباً دو سه هفته..

سردردهای خیلی شدید میاد سراغم..

بطوری ک از شدت سردرد حتی نمی تونم بخوابم..

بطور کلی خیلی اهل سردرد نیستم..

.

پیش چندتا دکتر خیلی دکتر رفتم..

دقیقاً مثل بانو.. ی عالمه بهم قرص دادن..

روزی 5ـ6تا.. حدود یک هفته خوردم.. احساس کردم دارم وابسته میشم بهشون..

چون ی روز نمی خوردم شروع می شد..

منم دیگه نخوردم..

چون کلاً با قرص مخالفم..

بعد..

برام سی تی اسکن هم نوشت..

نرفتم..

.

خب نظر شما در مورد این سردردها چی هست؟


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




شنبه 29 مهر 1391 - 14:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از ania

دکتر زلاتان..

من هرچند وقت یکبار..

ًتقریباً هر 6ماه یکبار ..

ی مدت..

تقریباً دو سه هفته..

سردردهای خیلی شدید میاد سراغم..

بطوری ک از شدت سردرد حتی نمی تونم بخوابم..

بطور کلی خیلی اهل سردرد نیستم..

.

پیش چندتا دکتر خیلی دکتر رفتم..

دقیقاً مثل بانو.. ی عالمه بهم قرص دادن..

روزی 5ـ6تا.. حدود یک هفته خوردم.. احساس کردم دارم وابسته میشم بهشون..

چون ی روز نمی خوردم شروع می شد..

منم دیگه نخوردم..

چون کلاً با قرص مخالفم..

بعد..

برام سی تی اسکن هم نوشت..

نرفتم..

.

خب نظر شما در مورد این سردردها چی هست؟

خوب وقتي كسي مراحعه كنه ايناروازش ميپرسن

1) تو خونواده سابقه ي اين سردردهارو داشتيد ؟

2) ضربه ي فيزيكي به سرتون خورده ؟

3) سرددرتون چقدر طول ميكشه (مدت زمانيه درد ) ؟

4) قبل از اينكه اين مشكل روپيداكنيد اتفاق خاصي براتون اتفاق افتاده ؟ مثل يه شوك .ترس .اضطراب ؟

5) اين سردردتون درهمه ي موقعيت ها اتفاق ميفته يا دريه موقعيت خاص ؟

6) وقتي سرتون درد ميكنه سرتون گيج ميره وچشمتون سياهي ميره ؟

7) اسم قرصاتون رو ميشه بگيد ؟(اگه يادتون هست)

8) اسم دكترتونم ميشه بگيد ؟ اگه اينجانميگيد خصوصي اسمشو بگيد بهم لطفا


شنبه 29 مهر 1391 - 15:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

1) بله سابقه میگرن داریم.. ولی خب علائم میگرن رو ندارم..

2) ن ضربه ای نخورده..

3) توی دوره (دو سه هفته) ک سردرد دارم از 24 ساعت 23 درد میکشم..

4) بله تجربه ی شوک بدی داشتم.. ولی خب دیگه تموم شد..

5) در طی اون دو سه هفته.. کلاً سرم درد می کنه.. و حتی پارسال بدلیل سردردم تصادف کردم.. ک هرکی می دید باورش نمی شد این تصادف انقدر مسخره باشه.. ولی تصادفم ب علت توهمی بود که در دوران این سردرد پیدا می کنم.. یعنی سرم سنگین میشه.. و ی حالت توهم زا دارم.. مثلاً ماشین نزدیک رو دور می بینم.(البته فقط توی اون دو سه هفته)

6) ن سرم گیج نمیره..

7) باشه توی پیام خصوصی میگم ک تبلیغ هم نشه..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




شنبه 29 مهر 1391 - 15:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از ania

1) بله سابقه میگرن داریم.. ولی خب علائم میگرن رو ندارم..

2) ن ضربه ای نخورده..

3) توی دوره (دو سه هفته) ک سردرد دارم از 24 ساعت 23 درد میکشم..

4) بله تجربه ی شوک بدی داشتم.. ولی خب دیگه تموم شد..

5) در طی اون دو سه هفته.. کلاً سرم درد می کنه.. و حتی پارسال بدلیل سردردم تصادف کردم.. ک هرکی می دید باورش نمی شد این تصادف انقدر مسخره باشه.. ولی تصادفم ب علت توهمی بود که در دوران این سردرد پیدا می کنم.. یعنی سرم سنگین میشه.. و ی حالت توهم زا دارم.. مثلاً ماشین نزدیک رو دور می بینم.(البته فقط توی اون دو سه هفته)

6) ن سرم گیج نمیره..

7) باشه توی پیام خصوصی میگم ک تبلیغ هم نشه..

خوب اشتباه كرديد درمانتون وقرصاتون روقطع كرديد.درضمن به اين سنگينيه سر توهم نميگن.چون توهم يعني يه چيزي كه وجودنداره وكسي اونو ببينه.اين سردردتون بايد درمان بشه.چون تمركز سردردتون روي گيجگاه وچشمتون هست.بايد بايه روانپزشك صحبت كنيد.چون سردرد ريشه ي پيچيده اي داره وادامه داره اگه درمان نشه.وريشه وجرقه ي اين سردرد ميتونه ازاون مشكلي كه داشتيد شروع شده باشه(سردرد پس از يك شوك ويااضطراب) حتما بايد درمانشن كنيد وپشت گوش نندازيدش.(اين نظر من بود)


شنبه 29 مهر 1391 - 15:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ania /
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

بله ممنونم از راهنمایی تون..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




شنبه 29 مهر 1391 - 15:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

آقای زلاتان وقتی من غصه به سراغم میاد نمیتونم درس بخونم ....

فقط 1 گوشه میشینم بدون اینکه کاری انجام بدم ...

بعد همینطوری وقتم میگذره ...

تا الان 1 ذره هم از درسام نخوندم ...

راه حلی برای کنترل این وضعیت هست ؟؟؟


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
شنبه 29 مهر 1391 - 15:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از elena

آقای زلاتان وقتی من غصه به سراغم میاد نمیتونم درس بخونم ....

فقط 1 گوشه میشینم بدون اینکه کاری انجام بدم ...

بعد همینطوری وقتم میگذره ...

تا الان 1 ذره هم از درسام نخوندم ...

راه حلی برای کنترل این وضعیت هست ؟؟؟

خوب دراين وضعيت

1) اول وضعيتي كه غصه آوره بايد شناخته بشه( دليل غصه) يا موقعيتي كه غصه آور هستش.

2) بايد بدونيم كه دوست داريد براي اون غصه داستان بسازيد وادامه بديدش ( يعني بعضي اوقات دوست داريد كه اينجوري بشيد)

3) چند وقته اين مشكل در شمابوجود اومده ؟

4) شوك.اضطراب . ترسي قبل ازاين مشكلتون داشتيد ؟

5) ميزان اشتها.خوابتون تغيير كرده ؟ خواب وغذاتون ترتيب داره ؟( به ترتيب صبحانه.ناهار.شام ؟)

6) نسبت به قبلا زودتر خسته ميشيد( ازنظر فيزيكي )

7) روي اين مساله فقط نميتونيد تمركز كنيد يا روي همه ي مسايل روزمره ؟


شنبه 29 مهر 1391 - 15:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

1) اول وضعيتي كه غصه آوره بايد شناخته بشه( دليل غصه) يا موقعيتي كه غصه آور هستش.

دلیل غصه خصوصیه 1 رازه ولی بدونید که الکی نیست ...

2) بايد بدونيم كه دوست داريد براي اون غصه داستان بسازيد وادامه بديدش ( يعني بعضي اوقات دوست داريد كه اينجوري بشيد)

دوست ندارم ادامه بدم ولی خواه یا ناخواه تو زندگیم تاثیر داره...

و مشکلی نیست که بخوای کنارش بذاری و ازش رد بشی و جوریه که هر روز و هر لحظه برام یاد آوری میشه ...

3) چند وقته اين مشكل در شمابوجود اومده ؟

از وقتی که همون مشکلی که گفتم برام پیش اومده ...

4) شوك.اضطراب . ترسي قبل ازاين مشكلتون داشتيد ؟

خیر

5) ميزان اشتها.خوابتون تغيير كرده ؟ خواب وغذاتون ترتيب داره ؟( به ترتيب صبحانه.ناهار.شام ؟)

فقط ناهار میخورم و بعضی وقتا 1 لقمه صبحانه

6) نسبت به قبلا زودتر خسته ميشيد( ازنظر فيزيكي )

تا حدودی بله ...

7) روي اين مساله فقط نميتونيد تمركز كنيد يا روي همه ي مسايل روزمره ؟

بیشتر روی همین مسئله


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
شنبه 29 مهر 1391 - 15:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از elena

1) اول وضعيتي كه غصه آوره بايد شناخته بشه( دليل غصه) يا موقعيتي كه غصه آور هستش.

دلیل غصه خصوصیه 1 رازه ولی بدونید که الکی نیست ...

2) بايد بدونيم كه دوست داريد براي اون غصه داستان بسازيد وادامه بديدش ( يعني بعضي اوقات دوست داريد كه اينجوري بشيد)

دوست ندارم ادامه بدم ولی خواه یا ناخواه تو زندگیم تاثیر داره...

و مشکلی نیست که بخوای کنارش بذاری و ازش رد بشی و جوریه که هر روز و هر لحظه برام یاد آوری میشه ...

3) چند وقته اين مشكل در شمابوجود اومده ؟

از وقتی که همون مشکلی که گفتم برام پیش اومده ...

4) شوك.اضطراب . ترسي قبل ازاين مشكلتون داشتيد ؟

خیر

5) ميزان اشتها.خوابتون تغيير كرده ؟ خواب وغذاتون ترتيب داره ؟( به ترتيب صبحانه.ناهار.شام ؟)

فقط ناهار میخورم

6) نسبت به قبلا زودتر خسته ميشيد( ازنظر فيزيكي )

تا حدودی بله ...

7) روي اين مساله فقط نميتونيد تمركز كنيد يا روي همه ي مسايل روزمره ؟

بیشتر روی همین مسئله

جواب:

مشكلتون مشكلي بوده كه به راحتي نميشه فراموشش كرد.واينكه بعضي مواقع به طور ناخودآگاه مياد توي ذهنتون و تمركزتون روكم يكم مشكل روجدي ميكنه.اين مشكلتون كه متوجه شدم چي هست اگه تفكربهش درمان نشه يكي ازراه هاي رسيدن به افسردگي هستش.وچون شمابيشتر از ناراحتي لبخند ميزنيد كسي متوجه اين امر نميشه وكار رو سخت ميكنه.واگه حتي افسردگي هم پيداكنيد خودتون باورتون نميشه وميگيد من كه همش شادم وخوشحال.چطورافسرده شدم پس ؟

اضافه كنم اين رو كه نو دوم افسردگي برعكس نوع اوله وشخص بسيار شاد هستش.

خلاصه ي كلام

خودتون بايد برافكارتون كنترل داشته باشيد.خودتون روباكارهاي ديگه سرگرم كنيد.وقت خالي نداشته باشيد(تاحدامكان).درموقعيت هايي كه شماروياد اون مشكل ميندازه قرار نگيريد واون منطقه روترك كنيد.اگه نماد يا چيزي وجودداره كه شمارو ياد مشكلتون ميندازه بايد از بين بره . درد دل بايك شخص مورد اعتمادبسيار كارسازه.اگر هم كسي رونداريد. درد دلتون رومكتوب كنيد وبراي خودتون مشكلتون روبنويسيد.


شنبه 29 مهر 1391 - 16:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elena /
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

ممنون از راهنماییتون ...

چشم سعی خودمو میکنم ...

خودم دارم به این باور میرسم که دیگه مثل قبل نیستم ...

و مشکلم هیچوقت نمیتونه از یادم بره ...

مگر اینکه با شرایطم کنار بیام ...


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
شنبه 29 مهر 1391 - 16:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

یه سوال

تو سخنرانی های دکتر انوشه درباره حرکات دست و صورت یه چیزایی گفته که هرفیگوری نشان دهنده ی چه تفکری هست میشه درموردش بگید

و یه سوال دیگه اینکه چرا گاهی میبینیم بیشتر خانوما موخوره هاشونو با دست میکنن؟دلیلش چیه؟اینم دکتر انوشه گفته بود ولی دلیلاشو نگفت


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
شنبه 29 مهر 1391 - 22:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از banoo

یه سوال

تو سخنرانی های دکتر انوشه درباره حرکات دست و صورت یه چیزایی گفته که هرفیگوری نشان دهنده ی چه تفکری هست میشه درموردش بگید

و یه سوال دیگه اینکه چرا گاهی میبینیم بیشتر خانوما موخوره هاشونو با دست میکنن؟دلیلش چیه؟اینم دکتر انوشه گفته بود ولی دلیلاشو نگفت

چشم.حتما تو 2 تابخش جداگونه مطالبي رودرموردش ميزارم توسايت ...


شنبه 29 مهر 1391 - 22:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
vatani_ha آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 2 /11 /1391
تشکرها : 1

درباره فلوکستین و نورتیریپتیلین

با سلام و خسته نباشید

می خواستم بدونم فلوکستین و نورتیریپتیلین کدوم داروی ملایمتریه و کدوم عوارض کمتری داره؟

واینکه آیا اینها وابستگی میارن یا میشه قطعشون کرد و از این لحاظ تفاوتی با هم دارن؟

با تشکر منتظر پاسختون هستم


دوشنبه 02 بهمن 1391 - 21:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

الان اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چند نفر دکتر داریم چند نفر مریض؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا حالا که اینجوریه منم هستما ...لطفا منو جزء متخصصین سایت  بنویسید نا سلامتی هم از لحاظ سنی ازتون بزرگترم و هم نزدیک به 8 ساله تو این کارم


امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


دوشنبه 02 بهمن 1391 - 22:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sondos به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elena /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از sondos

الان اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چند نفر دکتر داریم چند نفر مریض؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا حالا که اینجوریه منم هستما ...لطفا منو جزء متخصصین سایت  بنویسید نا سلامتی هم از لحاظ سنی ازتون بزرگترم و هم نزدیک به 8 ساله تو این کارم

ما مخلص شمام هستیم باجی فقط چیزایی ک میدونستمو گفتم تخصص خاصی ندارم اگر بتونی راهنمائیشون کنی تا دقیقتر ب ج شوالاشون برسن عالی میشه


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 02 بهمن 1391 - 22:28
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos /
nashmin آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 14 /2 /1392

تشکر شده : 1
بیماری سایکوز

من دختری 24 ساله هستم مدتی هست با کسی آشنا شده ام (8ماه) و در شرف ازدواج هستم

طرف مقابلم پسری 27 ساله پزشک عمومی هست

از ابتدای آشنای متوجه شدم که بیشتر اوقات خسته- کم حوصله- گوشه گیر و منزوی هست و هنگام صحبت تک کلمه ای جواب می دهد

با من بد اخلاقی نمی کند ولی از قرار در منزل اکثرا خیلی بد اخلاق است و 1 مورد دیده شده که در درمانگاه بیماری 3بار مراجعه ی پی در پی کرده که درد قلبش خوب نشده و ایشون که پزشک مربوطه بودن بیمار را کتک زدن

البته باید بگم در ظاهر فوق العاده آرام مهربان و سر سنگین هست

برای ناراحتی اش همیشه می گوید هیچ علتی ندارد و به جای درد و دل با من دوری کرده و تا مدتی جواب گوشی نمی دهد

از کسی شنیدم که ایشون سایکوز دارن آیا با این اوصاف او میتواند سایکوز داشته باشد؟؟؟

لطفا کمکم کنید تا بتوانم تصمیم بگیرم


شنبه 14 اردیبهشت 1392 - 11:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از nashmin به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام بر کاربر Nashmin :

جواب رو پیام خصوصی میکنم


شنبه 14 اردیبهشت 1392 - 21:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
tibi آفلاین



ارسال‌ها : 2
عضویت: 7 /3 /1392


سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام.من یه دختر 22 ساله و دانشجوی سال آخر مهندسی توی یکی از بهترین دانشگاه های تهران هستم.سابقه ی تحصیلی درخشانی دارم و از لحاظ خونوادگی در سطح بالای فرهنگی هستیم.اینارو گفتم تا مشکلمو توضیح بدم.من سال اول دانشگاه با پسری آشنا شدم.این آقا فرد بسیار محترمیه.پسری 25 ساله و مهندس کامپیوتره.چون ایشون اولین پسری بود که من باهاش آشنا میشدم و همچنین تمام زندگی من درسم بود(البته هم ایشون خوش چهره هست و هم بنده) احساس خاصی نسبت به ایشون نداشتم.ایشون هم اصرار پشت اصرار که خونوادت باید بدونن که با منی.من هم قضیه رو با مادرم مطرح کردم(پدرم فوت شده) و ایشون هم یک جلسه ایشون رو دید و به قولی حجب و حیا و مردونگیشو پسندید.سال بعد ایشون به خاستگاری اومد و نامزد شدیم.البته شرط اصلی ازدواجمون رو مادرم تعیین کرد که تا ایشون سربازی نره از ازدواج خبری نیست.الان 4 ساله با همیم و ایشون چون شغل آزاد داره(یه شرکت کامپیوتری) و برای رسیدن به این شغل و شرکت خیلی تلاش کرده ، نمیتونه همه چیو ول کنه و بره سربازی.تو این 4 سال همه ی خونواده ی من ایشون رو دیدن و من هم زیاد با ایشون به دیدن آشناهاشون میرفتیم.ما خیلی همدیگه رو دوست داریم و 3 ساله(با عرض شرمندگی)رابطه ج داریم.یک لحظه هم نمیتونم ازش جدا شم و خیلی وابسته و عاشقشم.ولی ایشون یک ساله بخاطر اینکه مادرم اجازه ی عقد نداده همه چیزو از چشم من میبینه که سر هر دعوایی که داشتیم پیش مادرم از ایشون بد گفتم و حق هم داره.ولی تو این 4 سال منو خیلی اذیت کرد چون میدونه نمیتونم ازش جدا شم و خیلی وابستشم همش ساز رفتن رو میزنه و همیشه حرف از جدایی.درحالیکه ما چندین بار از هم جدا شدیم و ایشون خیلی به من بی احترامی میکنه ، به 10 روز نکشیده زنگ میزد که دلش برام تنگ شده.توی دوست داشتنش هیچ شکی نیست ولی میخواد با این کارش به من فشار وارد کنه که زودتر عقد کنیم ولی من هیچ کاری از دستم بر نمیاد.حتی چندین بار با مادرم بحث کردم و پای بزرگترا اومد وسط.ولی کسی نتونست مادرم رو قانع کنه و همچنین مادرم از رابطه ج بس اطلاعه.برای همین ایشون یک ساله که خون منو تو شیشه کرده.منم میدونم اگه وقتی حرف از جدایی زد قبول کنم ، نهایتا بعد دوماه برمیگرده پیشم ولی طاقت یه لحظه دوریو ندارم و همچنین چون درسام سنگینه به دلیل وابستگی بدجوری تو وضعیت تحصیلم اثر میذاره.توی نت خوندم که اگه به روانپزشک مراجعه کنم ، قرصایی هورمونی تجویز میکنه که درد جدایی رو کاهش میده.یعنی سطح هورمون هایی که توی درد جدایی موثره رو تنظیم میکنه مثل تستسترون و...

اگر همچین چیزی صحیحه میخواستم اسم قرص رو بدونم و همچنین ادرس نزدیکترین روانپزشک به محدوده ی کارگر شمالی و هزینه ی ویزیت.من دیگه طاقت این رفتاراشو ندارم .شب و روزم شده گریه و التماس واسه یکم محبت که شان و منزلت منو پیش اون خیلی پایین آورده.عاجزانه درخواست راهنمایی دارم.ممنون. :((


سه شنبه 07 خرداد 1392 - 07:50
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
tibi آفلاین



ارسال‌ها : 2
عضویت: 7 /3 /1392


سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اینو هم اضافه کنم که یک ساله بخاطر این مشکلات بدون قرص خواب نمیتونم بخوابم.امروز صبح هم امتحان دارم.خیلی داغونم.خیلی.


سه شنبه 07 خرداد 1392 - 07:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلاملیک بر کاربر Tibi :

جواب و آدرس مطب رو براتو پیام خصوصی کردم ...


سه شنبه 07 خرداد 1392 - 10:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
mahla آفلاین



ارسال‌ها : 66
عضویت: 1 /2 /1392
سن: 11
تشکرها : 828
تشکر شده : 71
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

علیک سلام  اقای زلاتان...

اگه میشه درباره جن زدگی توضیح بدید ...ممنون...


امضای کاربر : آمده‌ایم با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم؛ نه به هر قيمتي زندگي كنيم...
سه شنبه 07 خرداد 1392 - 12:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mahla به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اقا من يه سوال دارم ولي خواهشا نخنديدا

من به شدت از جك و جونور حتي كوچيك و ريز ميترسم و در اين بين از عنكبوت به طور وحشتناكي ميترسم يعني در فاصله يك متري هم ببينمش فرار رو بر قرار ترجيح ميدم (يعني يه همچين آدم شجاعي هستم )حتي نميتونم بكشم، اويل كه تو باغمون و اينا خيلي ميديدم شبهام همش تو خواب كابسشو ميديدم سابقه بد و وحشتناكي هم تو كودكي و نوجوانيم از جك و جونور ندارم ولي نميدونم چرا اينقدر وحشت ميكنم و جيغ و داد ميكنم مديونيد فك كنيد من دختر سوسولي هستمابه نظرتون اين ترس از كجا ناشي ميشه و بايد باهاش مقابله بشه يا اصلا چه كاريه خب مقابله كنم باهاش


امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


چهارشنبه 15 خرداد 1392 - 17:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sondos به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
maryamsis آفلاین



ارسال‌ها : 1649
عضویت: 8 /3 /1392
محل زندگی: شبستر
سن: 16
تشکرها : 1355
تشکر شده : 1845
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اقای روان شناس خخ حالا ک همه رو معاینه میکنید منم ی مشکلی دارم 

هر وقت کتابم باز میکنم درس بخونم کل خاطرات  گذشتم از وقتی ب دنیا اومدم تا الان میاد جلو چشام نمیتونم درس بخونم 

کلا درس بیخیال میشم خخ

الان من چیکار کنم عایا ؟؟؟؟


امضای کاربر :
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
چهارشنبه 15 خرداد 1392 - 20:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از maryamsis به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
maryamsis آفلاین



ارسال‌ها : 1649
عضویت: 8 /3 /1392
محل زندگی: شبستر
سن: 16
تشکرها : 1355
تشکر شده : 1845
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از sondos

اقا من يه سوال دارم ولي خواهشا نخنديدا

من به شدت از جك و جونور حتي كوچيك و ريز ميترسم و در اين بين از عنكبوت به طور وحشتناكي ميترسم يعني در فاصله يك متري هم ببينمش فرار رو بر قرار ترجيح ميدم (يعني يه همچين آدم شجاعي هستم )حتي نميتونم بكشم، اويل كه تو باغمون و اينا خيلي ميديدم شبهام همش تو خواب كابسشو ميديدم سابقه بد و وحشتناكي هم تو كودكي و نوجوانيم از جك و جونور ندارم ولي نميدونم چرا اينقدر وحشت ميكنم و جيغ و داد ميكنم مديونيد فك كنيد من دختر سوسولي هستمابه نظرتون اين ترس از كجا ناشي ميشه و بايد باهاش مقابله بشه يا اصلا چه كاريه خب مقابله كنم باهاش

خخخخ  خاله جون شمام اره البته من خودمم ب طرز فجیعی از عنکبوت میترسم   


امضای کاربر :
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
چهارشنبه 15 خرداد 1392 - 20:26
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از maryamsis به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
sigma آفلاین



ارسال‌ها : 1
عضویت: 10 /5 /1392


سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام من یه پسر 15 ساله هستم مشکلی که دارم اینه که اصلا نمیتونم مثل بقیه پسرا زندگی کنم چون به کارایی که همه پسرا خوششون میاد هیچ علاقه ای ندارم هیچ وقت فوتبال بازی نکردم یا هیچ علاقه ای به کارایی که پسرا میکنن ندارم فکر میکنم نمیتونم مثل یه پسر زندگی کنم قیافه و صدام هم دخترونه هستش   بخاطر همین همیشه تو مدرسه اذیت میشدم  خیلی هم دوست دارم یه دختر بودم بدن و صدای دخترونه ای هم دارم بخاطر همین هیچوقت نتونستم مثل بقیه پسرا باشم و مشکلای خیلی بزرگتری هم دارم که اینجا نمشه نوشت  چند بار به خودکشی فکر کردم ولی جرعت ایکارو نداشتم راهی برای درست  شدن وضع من وجود داره ؟ 


پنجشنبه 10 مرداد 1392 - 21:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام بر sigma :

جواب رو براتون ارسال میکنم


سه شنبه 26 شهریور 1392 - 12:54
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
farinaz آفلاین



ارسال‌ها : 681
عضویت: 6 /4 /1392
محل زندگی: تبریز
سن: 15
تشکرها : 2894
تشکر شده : 596
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلاممم

برادر زلاتان بنده یه مشکلی دارم

من خیلی عصبی میشم خیلی

ینی میتونم بگم داداشم فردین هر کاری بکنه من زود عصبانی میشم شاید اصلا کارش کاری نبوده ک بشه عصبی شد ها ولی خب عضبی میشم 

چرا؟؟میشه کمکم کنید؟


امضای کاربر : #[font]امضــآ نـدآرمـ مـهـر دآرمـ هـــــآآآق[/font] ↓↓↓ .../
سه شنبه 26 شهریور 1392 - 13:09
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
shiva13 آفلاین



ارسال‌ها : 1335
عضویت: 16 /1 /1392
سن: 16
تشکرها : 6040
تشکر شده : 1893
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

منم یه مشکل دارم...خیلی زود احساساتی میشم و گریه ام میگیره...وقتی یه متن ناراحت کننده بخونم...وقتی فیلم غمگین ببینم یا عکس ناراحت کننده ببینم...مثلا یه بار کارتون (شماره9)رو دیدم وقتی تموم شد تا چند ساعت بعدش گریه میکردم...این باعث شده که بعضی وقتا بعد از گریه عصبی بشم و سر گیجه بگیرم...نمیدونم چکار کنم...تو رو خدا کمکم کنید...


امضای کاربر :
خدا جون کمکم کن...
سه شنبه 26 شهریور 1392 - 13:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از shiva13 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: farinaz /
shiva13 آفلاین



ارسال‌ها : 1335
عضویت: 16 /1 /1392
سن: 16
تشکرها : 6040
تشکر شده : 1893
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اقا زلاتان...جواب بدید لطفا...تصویر: /weblog/file/forum/smiles/6.gifتصویر: /weblog/file/forum/smiles/28.gif


امضای کاربر :
خدا جون کمکم کن...
یکشنبه 21 مهر 1392 - 17:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
farinaz آفلاین



ارسال‌ها : 681
عضویت: 6 /4 /1392
محل زندگی: تبریز
سن: 15
تشکرها : 2894
تشکر شده : 596
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

اقا زلاتان جواب بدیدددد دا

اغا من این بزرگترین مشکلمه تصویر: /weblog/file/forum/smiles/28.gif


امضای کاربر : #[font]امضــآ نـدآرمـ مـهـر دآرمـ هـــــآآآق[/font] ↓↓↓ .../
یکشنبه 21 مهر 1392 - 18:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
maryamsis آفلاین



ارسال‌ها : 1649
عضویت: 8 /3 /1392
محل زندگی: شبستر
سن: 16
تشکرها : 1355
تشکر شده : 1845
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

هههه اقا زلاتان گذاشته سرکارتون از من گفتن بودتصویر: /weblog/file/forum/smiles/37.gif


امضای کاربر :
خدایا!
من دلم قرصه!
کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست
کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
یکشنبه 21 مهر 1392 - 22:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
shiva13 آفلاین



ارسال‌ها : 1335
عضویت: 16 /1 /1392
سن: 16
تشکرها : 6040
تشکر شده : 1893
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

نقل قول از maryamsis

هههه اقا زلاتان گذاشته سرکارتون از من گفتن بود

خودمم به این کشف مهم رسیدم...تصویر: /weblog/file/forum/smiles/6.gif


امضای کاربر :
خدا جون کمکم کن...
دوشنبه 22 مهر 1392 - 14:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
سوالات روانشناسی-روانپزشکی خود را بپرسید

سلام

من کسی رو سر کار نمیزارم

دارم بازی با اعداد میکنم ، علم رو تو مدرسه و دانشگاه یاد میگیرید دیگه

بریم بازی با اعداد ، باشه ؟

من یه عدد میگم ، شما یه عدد دیگه بهش اضافه کنید ، هرکی رسید به آخرین عدد برنده میشه ...

خوبه ؟

آخجون بازی

با انگیزه میام تو سایت ، ولی بعضی مسائل انگیزم رو از بین میبره

دیگه سوالی در این صفحه گذاشته نشه لطفا

جواب رو هم تو اینترنت سرچ کنید لطفا

همیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن


سه شنبه 23 مهر 1392 - 00:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group