داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 399
نویسنده پیام
zlatan آفلاین


ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا

داستان عاشقانه ی یک شعر

 این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یک بار خوندیم و شنیدیم.

شعری زیبا از مهرداد اوستا :

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.
من این داستان رو از زبان استاد ادبیات دوره ی پیش دانشگاهیم که  از اساتید دانشگاه هستند شنیدم
و به دلیل زیبا ، غم انگیز و جالب بودن ، این جا برای شما بازگو می کنم .
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز  مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه ..

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید..
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ....


پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 05:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: hadiyan &
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
ائه چرا اذیت میکنین اول صبحی؟یه بار اون بالا میخونیم میایم پائین باز باید برگردیم بالا

ورزش صبحگاهی آره ولی نه دراین حد


خیلی جالب بود تاحالا نشنیده بودم بیچاره دلم براش سوخت

امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 06:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
نقل قول از banoo
ائه چرا اذیت میکنین اول صبحی؟یه بار اون بالا میخونیم میایم پائین باز باید برگردیم بالا

ورزش صبحگاهی آره ولی نه دراین حد


خیلی جالب بود تاحالا نشنیده بودم بیچاره دلم براش سوخت

من دلم براش کباب شد.
خیلی شکست بدی خورد.
ولی دم برنیاورد.
درود برمهرداداوستا.

پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 06:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
بیچاره اوستا ...
همین بی وفایی ها رو میبینم و میشنوم که میگم هیچ عشقی وجود نداره دیگه

امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 26 مرداد 1391 - 07:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
hadiyan آفلاین



ارسال‌ها : 227
عضویت: 20 /5 /1391
تشکرها : 376
تشکر شده : 131
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
خیلی قشنگ بود ...

امضای کاربر : مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
سلام بر حسین علیه السّلام
جمعه 27 مرداد 1391 - 15:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
این داستانووقتی شنیدم دلم نیومد نذارمش توسایت.
امیدوارم به دردتون خورده باشه ...

یکشنبه 29 مرداد 1391 - 22:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
saqane آفلاین



ارسال‌ها : 1860
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 2561
تشکر شده : 1152
داستان عشقی غم انگیز مهرداد اوستا
هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند

امضای کاربر : آنانکه کمر بسته اند برای حفظ اسلام، باید اشخاصی باشند که اگر همه رفتند، آنها بمانند. کسیکه مشغول کاری هست باید با مشکلات بسازد. کسیکه عمل به این مهمی میکند باید بسازد تا درست شود. کسیکه بخواهد مشکلی در کار نباشد، باید مثل مرده ها برود قبرستان یا مثل درویش ها منزوی بشود.                                                                                                 امام خمینی (ره)
دوشنبه 30 مرداد 1391 - 15:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group