تعداد بازدید 753

gomnam

خیلی دوست دارم یه ماشین مدل بالا داشته باشم یکی از دوستای عزیزم بیاد ازم قرض بگیرتش بره بعد چند ساعت با ماشین تصادف کرده و داغون برگرده و استرس داشته باشه از اینکه چطور ماشین رو اینطوری تحویل بده،بعد میاد که تحویل بده قبل اینکه چیزی بگه خودم بهش بگم: دستت درد نکنه واقعیتش خودم میخواستم یه بلایی سرش بیارم اما دلم نمیومد،میترسیدم اینجوری نو مونده بدزدنش یا چشم بزنن،اما حالا دیگه خیالم راحته

بعد یکی بزنم رو شونشو دوتایی بخندیم.

gomnam

خئلی دوس دارم رئیس یه جای خیلی مهمی باشم،بعد یه نفر که کارش گیر اونجا باشه بیاد بگه منو فلانی معرفی کرده و منم اصلا اون شخص رو نشناسم(یا اشتباهی شده یا اون طرف خالی بسته و کلاس گذاشته گفته برو بگو من آشنای فلانی ام) بعد من بگم بله درسته فلانی خوبن؟ ایشون از دوستان بزرگوار ما هستن و به گردن بنده هم حق دارن،بعد همه کاراشو پیگیری کنمو حسابی را بندازمو بعد بگم سلام بنده رو به فلانی برسونید و بگید: منم از امروز تصمیم گرفتم کار مردم رو را بندازمو پیگیر احوالشون باشم،تو هم به کارای خیرت ادامه بده.

sondos

آرزو بر جوانان عيب نيست.. ادامه بديد ديگه چيا دلتون ميخواد تعارف نكنيدا؟!!

چه آرزوهاي بامزه اي داريد روح بزرگ ميخواد داشتن اين روحيات.. وقتي ميگن خدا قبل دادن مقام و منصب و ثروت اول جنبه وظرفيتشو به آدم بده همينه....

zeinab

چه باورا وآرزوهاي قشنگي...وقتي خوندمشون يه حس آرامشي بهم دست داد..راسته كه ميگن محبت وكمك ودوستي باعث آرامش ميشه..خوشبحال كسائي كه واقعا اينجورين..روح بزرگي ميخواد اينجوري بودن.

ania

آره جالبه..
بذارید منم بگم..

منم خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی دوست دارم وقتی سنم رفت بالا.. با گذر زمان عوض نشم.. عقایدم.. رفتارام عوض نشه..
طوری ک حتی فکر فرستادن پدر و مادر خودم و پدر و مادر همسرم ب خانه ی سالمندان هم ب ذهنم خطور نکنه..
این یکی از آرزوهای من در زندگی هست..

gomnam

خئلی دوس دارم اگه خیلی خیلی پولدار شدم وقتی از یه در میام تو و گوشیم زنگ میخوره و من میخوام دست کنم تو جیبم گوشیمو در بیارم و همه فکر میکنن الان یه گوشی چند میلیونی قراره ببینن یهو یه گوشی ساده مث گوشی الانم دربیارم با ذوق تموم دکمه مربوطه رو بزنم بگم حالی نجده؟ بارای؟یاخچیای؟ و همچنان که حضار اینطوری هستن

منم به اون رفیق پشت خط (بقول جیمی) بگم آدام تاکیییین.
خئلی دوس دارم بین کلی آذری زبون که وقتی رفتن بالاشهر تهران و زبون اصلیشون رو فراموش کردنو فارسی قیریلادموش میکنن با افتخار ترکی حرف بزنمو اونا هم کارشون لنگم باشه و مجبور بشن همینطوری جوابو بدن بعد ازشون بپرسم چرا؟ بهشون بگم منی که الان با افتخار اینجوری حرف میزنم چیم کسر شده؟

sondos

اينا رو كه ميخونم ياد حرف يه عزيزي ميافتم كه ميگه يكي از گشتن و خوردن و پوشيدن خودش لذت ميبره يكي هم اينقدر دلش بزرگه كه با خوراندن و گردوندن و پوشاندن بقيه دلش شاد ميشه و لذت ميبره..خدا كنه از دسته دوم باشيم

sondos

آقاي گمنام اينا خيلي عاليه ولي به قول خودتون اون زماني كه آدم دست پر باشه تو اين جامعه ..يا علم و معرفت فراوان يا پول و ثروت زياد كه بتونه باهاش كارها بكنه...
آقا همه گفتن منم بگم خو

عاشق اينم كه يه آدم فوق پولدار ،با ايمان و معتقد به تمام معنا باشه... متواضع باشه،دست خير داشته باشه حواسش به خمس و حلال ،حرام بودن مالش باشه..
عشق اينم كه يه خانم محجبه و معتقد پشت ماشين آخرين سيستم نشسته باشه...
عاشق اينم كه يه دكتر يا مهندس يا استاد دانشگاه اونم تحصيلكرده خارج

،متين و متواضع و مقيد و چشم پاك باشه، اول نسخه اش، اول تدريسش، اول كارش يه بسم الله..بگه
خو چيه اينام آرزوهاي من بود ديگه

gomnam

خئلی دوس دارم یه آدم مورد تایید و با اعتباری تو محلمون باشم بعد هرکسی خواست در مورد آقا یا خانمی تحقیق کنه بیاد پیش من و تایید من براش کافی باشه. اونوقت در مورد یه آقا یا خانمی که قبلنا سابقه و گذشته خوبی نداشته و مردم بخاطر کاراش ازش بیزار بودن اما الان مدتیه از اون کاراش خبری نیس و خوب شده اما حین تحقیق فقط ازش بد گفته باشن بپرسه اما من با کمال خونسردی برگردم بگم خودم اون روز تو مسجد تو صف دوم نماز جماعت دیدمش،خودم اون روز وقتی رفتم مغازشون و اون تو مغازه بود با اینکه روغن گرون شده بود روغن رو به همون قیمت سابق بهم داد،خودم اون روز دیدم ماشاالله با حجاب و با حیا از کنار خیابون گذشت،وقتی یه بچه ای خورد زمین دویید بلندش کرد نازش کرد پیشونیشو بوسید گفت عیب نداره چیزی نشده.خودم دیدم...
فقط خوبیاشو برا طرف پررنگ کنم به یاد مولامون که گفت: اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.
شاید به این طریق وسیله ای باشم برای ستارالعیوبی که خوب یادمه چقدر از گناهامو که ندید و چقدر خوبیای کوچیکم که برام پررنگشون کرد.خدا جون خیلی کارت درسته خیلی ...

بخشی از وصیتنامه شهید سید احمد پلارک:
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و ... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی، به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را برمی داشتی، می دانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند

nasrin

خیلی قشنگ بود ....واقعا لذت بردم

ای کاش همه آدما یه همچین آرزوهای بزرگی داشتن ...

حتی وقتی فقط بهشون فکرهم میکنی لذت میبری...

gomnam

خیلی دوس دارم وضع مالیم حسابی خوب بشه(یعنی همه چیز داشته باشم) بعد اگه به کسی (جهت ازدواج) علاقمند شدم برم خواستگاریش و زمانی که ازم پرسیدن چی داری بگم هیچی، فقط یه دل و عقلی که نتیجه گرفتن به فلانی علاقمند شم و یه تن نیمه سالم که دارم کار میکنم تا زندگیمو بسازم.بعد اگه بخاطر نداری و دست خالیم جواب رد بهم دادن با یه لبخند خدافظی کنم،خداروشکر کنمو برا همیشه برمو پشت سرمو نگا نکنم،اما اگه جواب مثبت دادنو مادیات آنچنان براشون مهم نبود زندگیمو هستیمو به پای اون و خانوادش بریزم و تا عمر دارم ...

sondos

خسته نباشيد واقعا

اقا كسي رو الكي كه رد نميكنن ميان تحقيق ميبينن مايه داريد ديگه..نميتونيد كه از همه پنهون كنيد بالاخره در و همسايه و ..ميگن كه اقاي گمنام جزء پولدارهاي قم هستن

gomnam

نقل قول از sondos
خسته نباشيد واقعا

اقا كسي رو الكي كه رد نميكنن ميان تحقيق ميبينن مايه داريد ديگه..نميتونيد كه از همه پنهون كنيد بالاخره در و همسايه و ..ميگن كه اقاي گمنام جزء پولدارهاي قم هستن

توجه ننمودید!!!
میپرسن چی داری،من میگم هیچی،اگه مادیات براشون مهم باشه پس دیگه جوابشون رده و اگه مهم نباشه از مرحله مادیات میگذرن و وارد مرحله تحقیقات میشن،وارد مرحله تحقیقاتم که بشن ماشاالله پسر به این خوبی اونوقت دیگه اونا ول کن نیستن

بعدشم من گفتم خیلی دوس دارم،یعنی آرزوهای دور و درازمه این پولداری،پس بهش نمیرسم.این جمله آخرتون پسرای سایت رو ناخواسته تو شیرینی گرفتن تحریک میکنه و عواقب بدی برا من خواهد داشت

زیاد این کلمه پول رو کنار اسم من نیارید،رحم داشته باشید خو

sondos

نه اقا قبول نيست همون اول كه نميان از طرف بپرسن چي داري!!! گويا شما اصلا تجربه نداريدا

ان شاءالله به آرزوهاتون ميرسيد اونم زود زود..اونموقع حداقل يه امضاء بديد لطفا شيريني نميخوايم حالا

gomnam

چند روز پیش موتورمون پنچر شده بود و بعد از کلی پیاده روی یه موتورسازی پیدا کردیمو دادیم پنچریشو بگیره.تا پنچریشو بگیرن رفتیم از یه خودپرداز پول برداریم قبل ما یه خانم داشت کارشو انام میداد،وضعش یه خورده(خیلی نه) نامناسب بود.بعدش اومد از خیابون رد بشه خیلی شلوغ بود و همش ماشین میومد این نمیتونست رد بشه،بعضی آقایون ارادتمند هم که میومدن هی جلوش نگه میداشتن بوق میزدن بهش،حالت جالبی نبود این میخواست رد بشه نمیتونست از این طرفم بعضی آقایون رحم نداشتنو اذیت میکردن.
کارمون تموم شد رفتم کنارشو گفتم ببخشید خانم میخواید از خیابون رد بشید،با تعجب به نشانه ی سر گفت آره،گفتم خب من رد میشم شما هم از کنار من بیاید.احساس کردم که فکر میکنه منم تیکه میندازم یا میخوام اذیت کنم،ولی من رفتم اون خانم هم(احتمالا مجبورا) اومد و از خیابون رد شد و رفت. بخوبی احساس کردم که این خانم چقدر دیدش به جامعه عوض شد و یه احساس امیدی کرد.چون قبلش یه حس بدی داشت اما بعد دید نه...

اینارو گفتم که بگم:

خیلی دوست دارم بتونیم کاری کنیم که به مردم امید بدیم، تو این وضعیت ناجور مردم رو خوشبین نگه داریم.

خیلی وقتا با یه کار کوچیک و یه حرکت کوچولو میتونیم دنیای امید رو به یسری آدم تقدیم کنیم.

تصمیم بگیریم هر روز یه گل امید به حداقل یه نفر تقدیم کنیم.شاید باعث بشه یه نفر به زندگی برگرده یا انگیزش برای زندگی بیشتر بشه ...

shiva13

یه چیزی میگم تو رو خدا نشنیده بگیرید...بچه که بودم وقتی با مامان یا بابام می رفتم مسجد،موقعی نمازگزارها میرفتن سجده،اینقدر دلم می خواست بپرم روی کمراشون...

از روی کمر این روی کمر اون...

shiva13

اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.

چه جمله زیبایی...

gomnam

جایی که کار میکنیم بچه ها آهنگ میذارن،البته تو کارای این شکلی مثل خیاطی کلا برای مشغولی شاگردا آهنگ تو کارگاهها پخش میشه. آهنگاشون اکثرا اینوری و مثبتن اما بینشون تک توک آهنگایی مثل آهنگایی که خانما خونده باشن توش پیدامیشه.اسپیکر کنار چرخ بندست و تا چنین آهنگی میرسه صداشو کم میکنم تا این آهنگ بگذره.طوری که تا چنین آهنگایی میرسه همه نگاشون به دست منه که میخوام صدا رو قط کنم،تقریبا شرطی شدن،امروز تو فکر بودم و حین کار اصلا حواسم به صدای اطرافم نبود،داشتم کار میکردم که یهو شاگرد کوچیکه(اتو کارمون حدود 12 ساله) برگشت با صدای بلند گفت آقا جواد

.من هنگیدم،با خودم گفتم چیشده که این بچه چنین جراتی کرده اینجوری بلند باهام حرف میزنه، یهو گفت: این چیه؟! داره زن میخونه،با یه اخم همزمان با این حرفش ،دستشم برد صدای اسپیکرو کم کرد و رفت پی کارش.
یعنی همینطور مونده بودما،اصلا حال کردم.چنین حالاتی رو خیلی دوست دارم.وقتی وارد جایی میشی اثری از خودت به جا بذاری وقتی هم که نبودی و رفتی اون کار مثبت ادامه دار باشه و انجام بشه. خیلی راحت میشه آدمارو شرطی کرد و از طریق این شرطی کردن اون کارهارو آروم آروم به اعتقاداتشون تبدیل کنی.اما خداکنه این شرطی کردنها تو جامعه مثبت باشه.
این روزا جامعه ی ما شرطی شده اما به چی؟ به مد روز.به بی حیایی.
اینو امروز تو ذهنم نگه داشتم که بیام بگم: وقتی تو یه جامعه ی کوچیک یه نفر در مقابل یه کار اشتباه ساکت نمونه و بتونه اشکالی رو اصلاح کنه،مطمئن باشید تو جامعه ی بزرگ هم اگه یه گروه در مقابل مشکلاتی که هست سکوت نکنن و با این مشکلا مقابله کنن به نتیجه میرسن.

آقا من حق ندارم نسبت به هیچ مشکل و عیب جامعه بی تفاوت باشم،اینو بفهمیم همه چی حله.میفهمیم؟!

elena

gomnam

آذر 90 بود یعنی دقیقا دو سال پیش که وب قلم خاص رو راه اندازی کردم.چند ماهی رو خوب بهش رسیدم، پست هایی که توش میذاشتم فوق العاده بود چون بسیار مورد اقبار بازدیدکننده ها بود، اهداف خاصی از راه اندازی این وب داشتم، دوست داشتم هرکی میاد و این مطالب رو میخونه حال خوبی بهش دست بده، به زندگی امیدوارتر بشه، مردم رو بیشتر دوست داشته باشه و کلا اینکه حالش بهتر بشه. اما بعد مدتی که درگیر انجمن و راه اندازی سایتش و همچنین بعدش نمایشگاه آرامان و بعدشم تاسیس جنبش شدیم دیگه یه دیقه وقت هم نموند برای رسیدن به قلم خاص، تو این مدت خیلیا خواستن این وب ساده رو بهشون بدم اما با اینکه بی استفاده بود نگهش داشتم تا روزی که تو اولین پست تاپیک قلم خاص پیش بینیشو کردم.
میخواستم بگم خیلی دوست دارم هر روزی به هرجایی که رسیدم این روزامو فراموش نکنم، این روزایی که در اوج سختی دارم میگذرونم، دارایی امروزمو یادم نره، یکی از دارایی های امروز من وب قلم خاصمه. امیدوارم تا همیشه بتونم هر روز قلم خاص رو با یه مطالب به روز کنم، یه مطلبی که بتونه حال خودمو بقیه رو خوب کنه.
روزای سخت میگذره. به قول خود خدا که میگه: این روزگار را به اختلاف احوال میان خلایق می گردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مومنان آن را که ثابت در دین است گواه دیگران کند و تا اینکه اهل ایمان را از هر عیب و نقص پاک و کامل کند. (140 و 141 آل عمران)
خدایا شکرت که همیشه سنگ تموم میذاری. این روزا آدما چه خوب خودشون رو نشون میدن. خودتو عشقه ...

unknown733

نوشته ها منو یاد این عکسه انداخت

gomnam

گاهی دوس داری همه چیو فراموش کنیو و قید همه چیو بزنیو بذاری بری. یه جایی که هیچکسی نشناستت.هیچ کس.
یه جایی که بتونی برای همیشه عمرتو وقف مردم اونجا کنی. جایی که نشناسنت. جایی که مردونگی توش معنای واقعیشو داره. جایی که یه رنگ سفید بیشتر توش نیست. جایی که دل شکستن برا مردمش تعریف نشدست. جایی که بتونی خیلی ساده زندگی کنی. خیلی ساده. جایی که تهمت و غیبتی نباشه، جایی که نماز شب ریا برداشت نشه،یعنی کسی نباشه که ببینه. تنهای تنها. تنها همدمت خدا باشه. جایی که سفید شدن مو بخاطر کهولت سن باشه نه فکر و خیال، نه تحمل اتهام به گناه نکرده.
یه جا کرده عشق تو رگهای مردمش جریان داشته باشه. مردمی که بجای عیب جویی و فاش کردن گناهان مردم دنبال خوبیها باشن، خوبی دیگران رو جستجو کنن و نقل زبونها کنن. جایی که هیچکس از زندگی سیر نشه،جایی که در اوج تنهایی هیچکس احساس غریبی و تنهایی نکنه.
خدایا شکرت

gomnam

گاهی یه قاطعیت کوچولو که همراه با یه جدیت شیرین و جالبیه رو خیلی دوست دارم
برای یه سفارشی باید چندتا وبلاگ رو بررسی میکردم که به چند مورد جالب در قسمت بیوگرافی و موارد مشابه برخوردم که براتون اولین موردش رو میذارم

یه خانمی بود که بالای وبلاگش این متن رو نوشته بودم که خوشم اومد،جالب بود برام:

از اون دخترا نیستم که ساپورت بپوشم!
از اونا که کفش پاشنه بلند پام کنم!
از اونا که 80قلم آرایش کنم!
از اونا که هرشب ول باشم!
مانتوم ساده و مشکیه!
کفش پام تخت و ورزشیه!
بیرون میرم سرم پایینه!
حال نمیکنی؟!
با یه بای خوشحالم کن..

porya733

خیلی دوست دارم یه فوتبالیست خیلی حرفه ای بودم طوری میتونستم تویه جام جهانی تیم ملی رو قهرمان کنم بعدش بیام والیبال رو هم اول کنم بعد همه خبر نگار های دنیا جمع بشن وبا من مصاحبه کنن بین صحبت هامون ازم بپرسن ساعت چنده ؟؟
منم بگم :هرچی آقا( مقام معظم رهبری) بگه

gomnam

آخرین پستم سال 92 بود و الان سال 95 اومدم و میخوام ادامه بدم

خیلی دوست دارم روزی برسه که دیگه احساس ناتوانی نکنم. این روزا اطرافیانم دارن اذیت میشن ولی من احساس ناتوانی میکنم در رفع مشکلشون، احساس درموندگی. کاش روزی برسه که دیگه این حس نباشه

shiva13

سلام..
خیلی خوشحالم از اینکه دوباره برگشتید...

gomnam

سلام. منم خوشحالم که بازم اینجا میبینمتون.

روزهای خوبی پیش روست تصویر: /weblog/file/forum/smiles/15.gif

fmf66642

تو دانشگاه،تو مهمونی،تو پارک و هر جا همه سرشون تو گوشیه.دوست داشتم یه کاری کنم که تمام موبایل های کشور برای یک ساعت خاموش بشن تا فرصتی برای کنار هم بودن پیش بیاد

تعداد بازدید 753 یه چیزایی میگم حتما بخونید ولی نشنیده بگیرید/خیلی دوست دارم...
نویسنده	پیام