تقلبم دل و جرات ميخواد!!! من عين ميخ ميشينم سر جام فكر ميكنم اگه تكون بخورم فكر ميكنن تقلب ميكنم

پس واجب شد یه ماجرا بذارم تو هرچه میخواهد

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب:
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

بذاريد اقاي جيمي... معلومه دست گل هاي زيادي در اين زمينه به آب داديد

آنيا ماشالله واقعا به اين شجاعتت

به نظر من تقلب مشکل شرعی داره
مدرکی هم که باهاش گرفته میشه به نظرم مشکل داره

حالا دیگه قضاوت با خودتون دیگه
من بی تقصیرم ، حکم شرع داره

زیاد سخت میگیرین

باید اول بدونیم هدف از امتحان چیه؟

یه روز که تقلب را خودم نوشتمبعد وقتی خواستم بدم پشت سریم معلم دید از خجالت اب شدم هیچی دیگه درسته 20شدم تا اخر سال نتونست حرف بزنم پیش معلمم

بچه های جنبش؟؟؟تقلب؟؟؟استغفرالله...

در مورد تقلب چهار مورد که به ذهنم رسید رو میگم.بخونید شاید براتون جالب باشه.

اهل تقلب نیستم اما دوران دبیرستان یه بار به اصرار شدید بچه های کلاس که کم هم نبودن فکر میکنم امتحان مطالعات بود مجبور شدم جوابای سوالارو تو یه برگه نشوتمو وقتی بلد شدم دادم بغل دستی. اون نوشت و بعد داد نفر کناری و همینطور بصورت زنجیره ای کل کلاس رو گشت و اکثریت نمره بالا رو گرفتن. یکی دو نفر مثل خودم بودن که بلد بودنش،بعدش خیلی عذاب وجدان گرفتم که حقشون رو ضایع کردم.اون دوران زمانی که بود که خودم وقتی از مدرسه میرفتم غروب شروع به کار میکردم تا حدود 3 یا 4 صبح. فرداشم 8 صبح مشغول به کار میشدم و ظهر لقمه به دست میومدم مدرسه و تو کلاس خوابم میبرد. دوران سختی بود و بخوبی سختیارو حس میکردم،عذاب وجدانمم از همین بود که شاید اون دو نفر با سختی سعی کردن نمرشون مناسب بشه و بقیه هم با خیال راحت دنبال خوش گذرونی بودن.

یه بار کلاس آیین که درس عمومی بود خیلی شلوغ بود و استاد میخواست امتحان میانترم بگیره. ما آقایون رو تو کلاس کناری قرنطینه کرد و اول از خانما امتحان گرفت. قرار بود از ما هم همون برگه رو امتحان بگیره بخاطر همین قرنطینه بودیم. از خانما امتحان گرفت و ما هم تو کلاس منتظر بودیم. کمی گذشت دیدم یکی از خانما میگه آقای بیات میشه یه لحظه بیاید؟! رفتم، اون موقع در حال تشکیل انجمن بودمو از این بحثا زیاد با بچه ها داشتیم. رفتم یه برگه کوچیک درآورد داد بهم گفت جواب همه سوالارو اینجا نوشتم ببرید بزنید. میخواستم پس بدم،نه بخاطر اخلاق،بخاطر اینکه خونده بودم بلد بودم،بچه ها شنیده بودنو یه شری به پا کردن بیار اینجا بینیم بابا. تشکر کردم گفتم بعدا باهاتون صحبت دارم. رفتمو گزینه هارو بهشون گفتمو زدن و همه هم نمره های بالا گرفتن.
مدتی بعد به اون خانم گفتم بابت لطفی که داشتین ممنون اما خوشحالتر میشدم اگه قبل امتحان با یه نمونه سوالی چیزی کمکم میکردین. واقعیتش وقتی کسی بهم تقلب میده احساس میکنم به سطح تحصیلیم و درکم توهین میکنه و فکر میکنه توانایی قبولی بدون تقلب رو ندارم. البته همه اینارو کاملا محترمانه و طوری که ناراحت نشه گفتم.بعد هم طبق عادت معمولم یه قرآن بهشون هدیه دادم.دلیل این قرآن هدیه دادن اینه که معتقدم باید این کار رو رواج بدیم و جا بندازیم.
خواهش میکنم خاطراتی که تو سایت تعریف میشه همینجا بمونه و بیرون نره.اینجا بعنوان یه کاربر اینترنتی فعالیت دارم نه یه دانشجوی قمی

هه این مورد جالبه. پیام نور قم فکر میکنم تنها دانشگاهیه دانشجوهای پسر و دخترش حین امتحان کلا جدا هستن.حوزه های امتحانیشون کلا جداست.اما بقیه نه. یکی از بچه ها که تو پیام نور اطراف درس میخونه اون روز میگفت دیدم یکی با نوک خودکار آروم میزنه و میگه میشه کمکم کنید؟لطفا برسونید. دیدم یه خانمیه،صدای مظلومی هم داره دلم سوخت و بهش رسوندم. گفتم خوش بحالت بابا. اون روز یه مرد سیبیل کلفت با پا محکم میزد به پایه صندلیمو با صدای کلفت میگفت برسوووووون ،جواب فلان سوال چی میشه؟!! منم از استرس ندونستم چی نوشتم والا. اینم از شانس ماست

مورد چهارم فکر کنم یه چیز خنده دار بود که یادم رفت.یادم اومد میام تعریف میکنم