خب اول از همه بگم بنده اصلا نمیتونم عاشق شدن با یه نگاه و کلا عاشق شدن قبل ازدواجو درک کنم و کلا کسایی که میگن عاشق بودنو زیاد قبول ندارم و تو ذهنم از نظر شخصیت یه مرحله میارم پایین تر

اما دلایل ازدواج که به اندازه راه های رسیدن به خداس.کی میدونه چن تاس؟

خب من دوس دارم یکی باشه که بتونه واقعا منو درک کنه،مجبور نباشم جلوش نقش بازی کنم،خیلی از کارایی که صرفا جهت تشریفاته براش ارزش نداشته باشه،حتی اگه اعصابم به هر دلیلی خورد باشه وقتی میرم پیشش آروم بگیرم،گلوله انرژی مثبت باشه،و البته یه خودخواهی زیادم دارم:دوس دارم فقط مال من باشه،تو بحث حجابش نیازی نباشه من بهش تذکر بدم و درمقابل تمام وجودمو بهش تقدیم میکنم

البته اینایی که گفتم مورد علاقه هامه نمیدونم شایدم یه روزی چیزای دیگه ای جایگزینشون بشن

و عليكم السلام اقاي روانشناس...اوه اوه چه بحث پيچيده اي، اينا خيليه

مثل هميشه سندس فداكار بايد بحث رو شروع كنههر چند اساسا در مورد اين موضوع با كسي بحث نميكنم چون واقعا سليقه اي هست و معيار هر كس متفاوته ولي به خاطر احترام به تاپيك ايجاد شده يه چند كلمه اي نظرمو ميگم..

من يكي صادقانه ميگم كه در مورد ازدواج متاسفانه سختگير شدم

به شدت و يه كم توقع بالايي دارم.. و همين جا بهتون توصيه ميكنم اينجوري نباشيد هر

چقدر سن و موقعيت آدم ميره بالا سختگير و حساس تر ميشه... و انتخاب سختتر

البته اين توقع كه ميگم شايد از نظر ديگران اينجوري باشه ولي از نظر

خودم شخصي رو ميخوام كه هم شان خودم و خونوادم باشه از هر لحاظ، نه خيلي بالا تر

باشه نه پائين تر...

در وهله اول ايمان و اعتقاد و اخلاق و اصالت خانوادگي طرفم مهمه اينكه

ميگم ايمان به زبان ساده يعني اهل نماز و روزه و حلال، حرام و محرم ،نامحرم و....باشه

از لحاظ مالي خيلي مد نظرم نيست ولي خيلي به فرهنگ وطريقه  آداب

و معاشرت ودر ك و شعور و تحصيلات طرف اهميت ميدم..

البته به قول خواهرم همه اينا و صغري كبري چيدنا بهونه است وقتي كسي به دل آدم

بشينه اگه همون چند تا معيار اصلي رو داشته باشه مكث نميكنه و انتخابش ميكنه...

فعلا همينا ،بازم سوالي بود در خدمتم

بحث رو هدایت کنیم ...

1) چرا ازدواج ؟ دلایلتون برای ازدواج چیه ؟

بحث خیلی خوبیه اما ایا اولین و اصلی ترین نیاز جوان های امروزه ازدواجه؟

آیا نیاز های دیگه ای قبل از ازدواح ندارن؟

چرا به این فکر نمی کنیم ک جوون وقتی ی سری از نیازهاش براورده نمیشه بفکر ازدواج می افته ک لااقل و شاید برخی از عقده هاشو با ازدواج فراموش کنه

کجا بیایید قبل از ازدواج

آیا ازدواج راه گریزی برای فرار از یک سری کمبود ها و راهی برای فراموشی مشکلات قبل ازدواج نیست؟

خب بنظر من سوال ها رو تک تک پیش برید..

اینطوری ک بخوایم در مورد همه چیز و همه سوالات نظر بدیم، فکر نمیکنم ب نتیجه خوبی برسیم!!!

بازم هرجور راحتید..

منم كه به زوردوستان قراره مجردبمونم.

همـــــــــــــــــين

الآن این سوالو جواب بدید لطفا

1)  دلایلتون برای ازدواج چیه ؟ چرا ازدواج ؟

حتی اگه شرایطش رو ندارید ، نظر که میتونید بدید ...

من واقعا در اين مورد نظري ندارم چون هنوز خودم باهاش درگيرم و با خودم كنار نيومدم ...

اگه به يه نتيجه رسيدم ميام واسه شمام  توضيح ميدم...

هميـــــــــــــــــــــــــــــــــن

منم که گفتم؛دلم میخواد یکی با شرایطی که گفتمو داشته باشم

هميـــــــــــــــــــــــــــــــــن

خوب دوستان هر کس هر چی می خواد لیست کنه (از رفتار و منش تا تیپ و قیافه و در آمد ) برای من پیام خصوصی کنه ........این سری که با خدا ملاقات خصوصی دارم لیست علاقه مندی هاتون را سفارش می دم ........خدا براتون یه سفارشی پست کنه !!!!

جیمی ................جیمی...................جیمی ..............تو هم آره؟؟؟؟؟؟

واسه شما که خیلی سفارشیه ......... وقت بیشتری به خودت و خدا بده

بابا من تا وقتی سرکار نرمو یه منبع درآمد نداشته باشم بهش فک نمیکنم

الان کاملا واضحه که بهش فکر نمی کنی .........

بله بله حق با شماس

تا وقتی سرکار نرمو یه منبع درآمد نداشته باشم نمیخوام ازدواج کنم

1) دلایلتون برای ازدواج چیه ؟ 

1_کاملش شدن دینم 

2_زن ومرد مکمل همدیگه هستن دوست ندارم ناقص باشم با ازدواج به تکامل خواهم رسید.

3_رسیدن به آرامش واستقرار(نه اینکه الان نداشته باشم اما آرامش درکنارهمسروتکیه گاه آیندت یه چیزدیگس)

4_هدفدارشدن زندگیم

5_تجربه عشق

6_رسیدن به خوشبختی و داشتن زندگی سالم

7_تشکیل خانواده ومادرشدن

8_آرامش اطرافیانم(پدرومادر)

9_داشتن مونس وهمدم درفرازونشیب زندگی به خصوص درسنین میانسالی وپیری

و...

چرا ازدواج ؟

راه حل دیگه ای هم مگه هست

دوستان خواهشا ازبحث خارج نشید

فاطيما تاريخ بعدي ملاقاتت با خدا كي هست؟!! منم يه ليست بالا بلند دارم قربونت اينا رو بده دست خدا

نقل قول از jimykoochooloo

سارا خانم اینجوری نشد که.شما باید جواب خودتونو بدید نه جواب هایی که میشه به عنوان دلایل ازدواج مطرح کرد

ببخشیدا ولی شما اول بحثو متوجه بشید بعد بگید از بحث خارج نشید

شرمنده دیگه،هیچ وقت دوس نداشتم کسی بهم گیر بده بازم شرمنده

کسی هم به شما گیرندادکلی گفتم اما فکرکنم شما همیشه عادت دارید همه چیز روبه خودتون بگیرید...

نقل قول از sara

اینا جوابهای خودم بودکاش یکم بیشتردقت میکردید...نیازی به توجه نیست بیزحمت خودتون برید هدف از زدن تایپیک رودوباره برسی کنید...

کسی هم به شما گیرندادکلی گفتم اما فکرکنم شما همیشه عادت دارید همه چیز روبه خودتون بگیرید...

ادامه بدین منم سعی میکنم افراد بیشتری رو بیارم تا نظراتشون رو بدن ...

خودم هم از بعد امتحان فردا میام ...

ممنون بخاطر این تایپیک جالب و نظرات دوستان

دلايل سارا جون كامل بود واسه منم همونا رو حساب كنيد

روزی دختری نزد کوروش کبیر رفت و گفت:من عاشق شماهستم وبخاطرتان حاضرم

هرکاری بکنم!کوروش گفت:من لیاقت شما را ندارم شما زیبایی و لیاقتتان برادر

من است که او هم زیباست و اکنون پشت شما ایستاده.دختر به پشتش نگاهی کرد و

گفت:کسی که پشت من نیست پس برادرتان کجاست؟کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت

را نگاه نمیکردی!!!

نقل قول از zlatan

الآن این سوالو جواب بدید لطفا

1)  دلایلتون برای ازدواج چیه ؟ چرا ازدواج ؟

ازدواج..

راستش در مورد ازدواج خیلی ذهنیت خوبی ندارم.. البته ن اینکه ازدواج رو بد بدونما.. ن..

ولی خب احساس میکنم اگه ازدواج کنم، خیلی درگیر طرف مقابلم میشم...

ب همین دلیل تصمیم گرفتم فعلاً بقول دوستان، زندگیم و تفریحات و گردشام رو بکنم، درسم رو بخونم.. بعد...

البته شاید من خیلی سخت میگیرم! ولی خب ازدواج هم الکی نیست بالاخره حرف یک عمر زندگی هست..

ب همین دلیل با این حساب کتابای من..فک کنم حداقل باید ی 4ـ5 سال دیگه ب ازدواج فکر کنم...

.

اما بعضی از دلایلم برای ازدواج  این هست ک:

خب آدم توی ی سنی بالاخره احساس میکنه ک برای ادامه مسیر زندگیش و روح دادن ب کالبد زندگیش.. نیاز ب یک همسفر داره..

و اینکه ازدواج بالاخره ی آرامش خاطری رو ب همراه داره.. البته اگر انتخاب درستی داشته باشی!!

و داشتن فرزند و این حرفا...

فعلاً دلایل دیگه ای ب ذهنم نمیرسه..

حتی اگه شرایطش رو ندارید ، نظر که میتونید بدید ...

سلاملیک به همگی ، و خصوصا چند نفری که بحث رو جدی گرفتند ...

خودم هم بیام نظر بدم دیگه :

دلیل من از ازدواج اینه که من در خودم کمبودهایی رو میبینم که برای بدست آوردنش خودم نمیتونم خصوصیات اخلاقیمو تغییر بدم ، یعنی ساده بگم که شخصیتی ناقص دارم که مکملی رو برای کامل شدنم میخوام ، که به نظرم با ازدواج صورت میگیره ...

کل حرف من توی تصویر نوشته ای که خانم آنیا گذاشتن خلاصه میشه ، یعنی من به دنبال کسی هستم که منو بفهمه ، منم اون بفهمم ، همدل بودن بهتر از همراه بودنه ، همراه میتونه فقط فیزیکی پیشت باشه ولی همدل بودن از نظر روحی هستش ...

دلیل دیگه برای ازدواج اینه که من انگیزه میخوام ، یعنی چی ؟ یهنی اینکه من دوست دارم به طور جداگانه ، فقط برای یک نفر کار کنم ، درآمدم ، فکرم ، وقتم ، صرف یک نفر بشه که بهم انگیزه میده ، که داشتن یک منبع برای انگیزه و شادابی در زندگی برای هر شخص خیلی مهم و حیاتیه ...

این نظر من بود و بعدا هم میام دوباره دلایل دیگ رو میگم ...

شاهزاده ی تمام قصه ها هم که باشـی 

 باید برای شاه شدن 

 زنی را انتخاب کنی 

 که ملکه ی تمام قصه هایت شود 

 زیبایی زن و مرد بودن به باهـــــــــم بودنشان است

                                                                 "  مجنون  "

آقای زلاتان پس چی شد!!!پس چرا بحث رو هدایت نمی کنید..

اگه ما ترشیدیم، ی سر قضیه تقصیر شماست... گفته باشم..

از الان باید در ما انگیزه ایجاد کنید برای ازدواج ک حداقل 4ـ5 سال دیگه جواب بده..

حداقل پیردختر نشیم..

سلام

من که تو صندلی داغ آجی زینب گفتم قصد جدیدمون چیه ...

ولی خوب دوست دارم نظر بدم

به نظر منم با ازدواج آدم کامل میشه البته نه با هر کسی  ...

و این که ما دنبال آرامش میگردیم که با تشکیل خانواده احساس میکنیم میتونیم اونو به دست بیاریم البته آرامش بهتره همراه با آسایش باشه و احساس قشنگ داشتن ی تکیه گاه ... حس قشنگ دوستداشتن

ی کم هیجانی میشه ...

خیلی ها میگن مستقل میشن با ازدواج ولی من همین الآنشم مستقلم ....

خیلی کم اعتماد میکنم و

و به این نتیجه رسیدم که ازدواج به درد من نمیخوره ...

خوب به نظرم بحث زیاد جالب نبوده ، خوب دیگه ادامه نمیدیم ...

کاشکی اسم این بخش " وصیت نامه ی تکان دهنده ی بروسلی " بود

نه آقاي زلاتان بحث جالبي بود ولي يه چيزي كه هست اينه كه متاسفانه يه موضوعي هست كه نميشه از قبل راجع بهش نظر داد...

ادم مياد كلي واسه خودش معيار قرار ميده و چنين و چنان ميكنه ولي وقتي موردي پيش مياد و قضيه جدي ميشه وضع كلا فرق ميكنه..

خوب عیب نداره ، نظرتون حتی اگه آرمانی باشه بگید ...

خانوما که ماشاالله اینجوری میرن جلو ، قبل از اینکه خواستگار بیاد میگن ملاک ما :

1) اخلاق

2) خانواده

3) تحصیلات

4) پول

بعد که تو موقعیت قرار میگیرن برعکسش رو عمل میکنن( از پایین به بالا میخونن ملاکهارو ) ... 

دقيقا

ولي دور از شوخي اره متاسفانه خيلي آرماني فكر ميكنيم..

باشه حالا كه ميخوايد ميگم ولي نه به ترتيب اولويتشايدم يهو خدا زد پس كله ام و از يكي خداي نكرده خوشم اومد و بيخيال بعضي هاشون شدم

يكي رو ميخوام كه معتقد باشه..از لحاظ ايمان هم طراز خودم باشه نه زيادي متعصب و غيرتي نه بي توجه به مسائل مذهبي...

درك و شعور بالايي داشته باشه...

تو هر شرايطي تكيه گاهم باشه و جاخالي نده بهم...

بهم كمك كنه پيشرفت كنم تو هر زمينه بخصوص تو معنويات ..

متاسفانه تحصيلاتش واسم خيلي مهمه..

 قيافه هم تا حدي كه به دلم بشينه(چاق و قد كوتاه نباشه)..

يه شغل خوب داشته باشه..

خانواده با اصالت و با فرهنگ داشته باشه...

خانواده هامون به هم بخوره...

خونگرم باشه...

 به خانواده ام احترام بذاره...

خوش اخلاق و شوخ طبع باشه...

با محبت باشه و خانواده دوست..

 حلال و حروم سرش بشه ...

به عقايدم احترام بذاره...

سنگين و مؤدب باشه...

بودن در كنارش بهم آرامش بده...

ساده زيست باشه و اهل تشريفات اضافي نباشه..

خانوادم قبولش داشته باشن..بخصوص با باجناقهاش جور باشه

مغرور نباشه...

خسيس نباشه...

با ظرفيت باشه...

از لحاظ فكري و اقتصادي مستقل باشه..

 دهن بين و ماماني نباشه....

خوش پوش  و مرتب باشه..

بازم بگم؟

دقيقا يكي مثل داداشم

البته اينا خيلي آرماني بودا فكر نكنم پيدا بشه ولي چون خودم بي تعارف اكثر اين مشخصات رو دارم انتظار دارم يكي هم سطح خودم گيرم بياد

من هي فكر ميكنم بازم اضافه ميكنم به اين ليست

منم بگم  اولش اخلاق برام مهمه که شوخ طبعی باید تو وجود طرف مقابلم باشه ...

بعدش ایمان برام مهمه ...میخوام بتونه منو از نظر ایمان و مسائل معنوی بالا بکشه ... چون واقعا دارم از دست میرم

بعدش برام قیافه مهمه ..... باید ی جوری باشه که حتما قیافه اش به دلم بشینه ..... نمیگم خوشگل باشه .... هنوزم نفهمیدم من از نظر قیافه نمیدونم چه معیاری دارم ولی ی دفعه باید خوشم بیاد همینجوری رو هوا

ولی فقط تو قیافه خلاصه نمیشه باید قدش نسبتا بلند باشه و وزنش بین 60 تا 70 و متوسط باشه استخوان نباشه

بعدش میرسیم به وضع مالیش دوست دارم که سر کار رفته باشه ... پس انداز داشته باشه ... و بتونه ی خونه و ی ماشین بخره ... ی ماشین و لپ تاپ هم برای من بخره خسیس نباشه .... اگر هم نداشته باشه این اطمینان رو در من ایجاد کنه که میتونه به دست بیاره

والا از این دانشجو ها چیزی در نمیاد

تحصیلاتش برام زیاد مهم نیست ولی داشته باشه خوبه ......  از یکی از معلمای ادبیاتم شنیدم اونایی که تحصیلاتشون کمتره پای بند تر هستن و کلا همسرشونو دوست دارن و هواشو بیشتر دارن .... البته این دلیل بر این نمیشه که باهوش نباشه

بعدش میرسیم به ابراز علاقه که من خوشم میاد اصلا ابراز علاقه و مهر و محبت نداشته باشه

 ولی کم کم با اعمالش بهش پی ببرم

در ضمن خانواده اش برام مهم نیست خودش باید خوب باشه ...

مودب باشه و مرتب و منظم باشه و دوزیست باشه

بر خلاف سندس جان :

دقيقا يكي برعکس داداشم

اگر پیدا کردید سلام مرا هم بهش برسانید

منم همش میخوام اضافه کنم

راستی برام مهمه که دروغ نگه ... مغرور نباشه ... شکاک هم نباشه ... دستش تو جیب باباش نباشه ...

شغلش ثابت باشه ... ترجیحا چادری باشه

تحصیلاتش برام زیاد مهم نیست ولی داشته باشه خوبه ......  از یکی از معلمای

ادبیاتم شنیدم اونایی که تحصیلاتشون کمتره پای بند تر هستن و کلا همسرشونو

دوست دارن و هواشو بیشتر دارن ...

النا عجب معلمي داشتيدا طرز فكرش قابل قبول نيست!!!!

نقل قول از sondos

تحصیلاتش برام زیاد مهم نیست ولی داشته باشه خوبه ......  از یکی از معلمای

ادبیاتم شنیدم اونایی که تحصیلاتشون کمتره پای بند تر هستن و کلا همسرشونو

دوست دارن و هواشو بیشتر دارن ...

النا عجب معلمي داشتيد طرز فكرش قابل قبول نيست!!!!

اون تجربه کرده بود این قضیه رو آجی

و شوهرش خیلی زندگیشو و خانواده اش رو دوست داشت

نميدونم شايدم

داداش منم ميگه تحصيلات ادما هر چقدر بالا ميره مغرور تر ميشن خيلي به تحصيلات طرفت اهميت نده ولي من زير بار نميرم كه

من ی جا شنیدم آدمای تحصیل کرده غیر قابل اعتماد تر میشین ...

ولی خودم هم دیدم کسی رو که سوادش در حد دیپلم بوده ....

وقتی اونو دیدم از حرف دبیرمون مطمئن شدم ...