انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 189
نویسنده پیام
eshragh آفلاین


ارسال‌ها : 127
عضویت: 25 /10 /1391
محل زندگی: يزد
تشکرها : 425
تشکر شده : 312
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)
            

                                                  



  هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی
برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج
تایش را به من داده است



حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه
استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد
تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند
.



در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن
من و ساناز دختر خاله مان !



از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است
هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می
شود
.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند
که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است
!



اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از
زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم
و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم
.



مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی
باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود
دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده
که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام
عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می
خوری خش خش هم می کند
!



اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود
خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر
زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی
مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی
می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن
بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است
.



قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر
دعوا کند بعد کتک کاری میکند
.



 


 

امضای کاربر :  هر کس مرا طلب کند،مرا می یابد.هر کس مرا یافت،مرا می شناسد و هر کس مرا شناخت،مرا دوست می دارد و هر کس مرا دوست داشت،عاشق من می شود و هر کس عاشق من شد،من عاشق او می شوم و هر کس من عاشقش بشوم،او را می کشم و کسیکه او را بکشم،بر من دیه اش واجب و کسیکه دیه اش بر من واجب شد،پس خودم خونبهای او می شوم.... (حدیث قدسی)                                                    
سه شنبه 27 فروردین 1392 - 11:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 7 کاربر از eshragh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shahrsaz & ania & shiva13 & fatima313 & sondos & saeideh & sara &
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)
با این که قبلا تو سایت گذاشته شده بود ... ولی جالبه ... ممنون

امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
سه شنبه 27 فروردین 1392 - 13:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: eshragh / shiva13 /
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)

خلاسه که مهم اشق است و مهریه و شیربلال هیچکس را خوشبخت نمی کند..

امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




سه شنبه 27 فروردین 1392 - 14:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از ania به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: eshragh / shiva13 / sondos /
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج (اوج خنده)
جل الخالــــــــــــــــــــــــــــــــــق
بچه هم بچه هاي قديم.............

امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


سه شنبه 27 فروردین 1392 - 19:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sondos به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: eshragh /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group