آشنا كردن كودكان با مفهوم خدا

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 207
نویسنده پیام
zlatan آفلاین


ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
آشنا كردن كودكان با مفهوم خدا

در اين مقاله با يك نگاه اجمالي ، به بررسي سوالات كودكان يك ساله تا نوجوانان ، در رابطه با وجود و چگونگي خداوند مي پردازيم

مشکل بسياري از کودکان اين است که والدينشان انرژي آنها را صرف همه چيز، از کلاس هاي هنري، ورزشي گرفته تا کامپيوتر مي کنند، اما از درس ايمان غافلند.

آنها فراموش مي کنند که آنچه مي گويند و عمل مي کنند ، يا نمي گويند و عمل مي کنند، تأثيري ماندگار بر کودک مي گذارد . بهترين راه ارتقاء زندگي معنوي کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصلي کلي که اکثر کارشناسان آن را تأييد مي کنند اين است که بگذاريد بچه ها گفتگو را هدايت کنند و بعد با سؤال کردن شما، موضوع را پيگيري کنيد.

با رشد درک وبرداشت از خدا ،اگر از پيش بدانيم در انتظار چه نوع سؤالاتي بايد باشيم ، با اطمينان بيشتري مي توانيم به آنها کمک کنيم. پس به شناخت مراحل رشد روحي کودک و چند راهنمايي که چگونه با آنها از خدا حرف بزنيم نياز داريم:

يک تا سه سالگي

گرچه کودکان نوپا بچه تر از آن هستند که مفاهيم مبهم معنوي را درک کنند ، اما آن قدر بچه نيستند که نتوانند کلماتي درباره ي خدا را ياد بگيرند.

در شروع مهم آموزش کلماتي مانند خدا، کتاب قرآن و پيامبر است. اگر بچه ها به سادگي با اين کلمات مأنوس شوند، بعدها پايه اي براي گسترش مفاهيم بزرگ تر خواهيد داشت.

بايد پايه اي براي عشق و توجه به خدا بسازيد که طبق گفته ي روان شناسان ، مهم ترين چيزي است که به کودکان خردسال، خدا را مي فهماند.

سه تا پنج سالگي(شروع از مهد کودک و ادامه تا بزرگسالي)

اين سؤال غلط است که: «چه طور کودکم را وادر کنم به خدا اعتقاد پيدا کند؟» پرسش صحيح اين است که: «چه طور به او نشان دهم که خدا در زندگي اش حضور دارد؟»

زماني که بچه ها يک شادي ناگهاني را تجربه مي کنند، يا در برابر شگفتي هاي اطرافشان حيرت زده مي شوند يا از چيزي ناراحتند، زمينه ي فکري شان به روي اين فکر باز است و شما مي توانيد حضور خدا را با حرف زدن از او به آنها نشان دهيد.

يک دختر 5 ساله بلافاصله پس از مرگ پدربزرگش از شما مي پرسد: «آيا او در بهشت رانندگي هم مي کند؟ آيا از مادربزرگ (که يکسال قبل مرده است) نگهداري مي کند؟».

او در اصل به اطمينان خاطر نياز دارد. به او بگوييد: «خودت چه فکر مي کني؟». کودک فکر کرده بود که خداوند آن قدر مهربان است که به پدربزرگش اتومبيلي براي رانندگي داده است و مادربزرگ را که از رفتنش دلگير بود در کنارش قرار داده. پس لازم است که حرف او را تأييد کنيد.

در فاصله ي سني 3 تا 5 سالگي، کودکان خدا را شبيه انساني مي دانند که به آنها اتومبيل مي دهد، اسباب بازي مي دهد، و مراقب همه چيز است : موجودي دوست داشتني.

چنين برداشتي به چنين پرسشي مي انجامد: «آيا خدا مي خوابد؟ خدا براي تعطيلات کجا مي رود؟ خدا کجا زندگي مي کند؟» براي پايان دادن به اين شرايط و براي تشويق حس کنجکاوي و تخيل کودک پيش دبستاني ، جوابي صادقانه بدهيد بعد شما از او سؤالاتي بکنيد که نسبت به گفتگو دل گرم شود.

کودک پيش دبستاني، هم چنان که خدا را تصور مي کند آنچه را هم که شما درباره ي خدا بگوييد واقع مي پندارد.

آيه الکرسي را بخوانيد و در حد خودش معني کنيد.

اگر به او بگوييد: «اگر بد رفتاري کني، خدا عصباني مي شود» او پدري عصباني را مجسم مي کند که آماده است براي جزئي ترين تخطي او را تنبيه کند.

بچه ها نمي توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت هاي شما را ارزيابي کنند. وقتي با کودک پيش دبستاني درباره ي خدا حرف مي زنيد، کارشناس، شما هستيد، بنابراين دقت کنيد حرفي نزنيد که بعدها پيشيمان شويد.

شش تا ده سالگي

کودکاني که تازه به مدرسه مي روند، مي پرسند : «آيا خدا باعث مرگ مي شود؟ آيا هر کاري من انجام بدهم خدا مي فهمد؟مهم اين است که والدين ضمن پاسخ دادن به اين سوالات به کودک کمک کنند به خدا اعتماد کند و به سويش برود.

راه ديگر براي برقراري ارتباط شخصي بين بچه هاي دبستاني و خدا، خواندن داستان هاي ديني براي آنهاست.

آنها مي توانند اساس اين داستانها را در زندگي روزمره ي خودشان به کار گيرند . خصوصاً اگر آنها را به گفتگو و طرح سؤال ترغيب کنيد. داستان هاي کتاب آسماني را طوري انتخاب کنيد که نشان دهد خدا در تمام طول زندگي با ماست.

شما مي توانيد با کودکان شش تا ده ساله درباره ي ارتباطشان با خدا حرف بزنيد. به اين ترتيب که وقتي هيچ کس نيست، آنها را به مکان هاي مقدس ببريد. پنجره ها، منبر يا محراب در سکوت احساس حيرت و قداست ايجاد مي کند.

دوران پيش از نوجواني / نوجوانان

کودکان هنگام گذشتن از دوران کودکي دچارتغييرات شگرفت جسمي و رواني مي شوند و به سمت آزادي بيشتر حرکت مي کنند. بنابراين، در اين دوران حرف هاي شما بايد به منظور کمک و ايجاد استنباطي شخصي از خدا باشد. چون آنها در اين سنين ياد مي گيرند افکار خاص خودشان را داشته باشند.

به محض اين که شروع به درک نمادهاي ديني مثل کتاب و قرآن و خطوط قرآني کنند، مي خواهند درباره ي معني واقعي و عميق اين نمادها صحبت کنند. اگر فرزند نوجوانتان در حال آماده شدن براي پذيرش يک مراسم مذهبي است ، با اصطلاحات اعتقادي آن جماعتي با او حرف بزنيد، که نوجوان مي خواهد به آنها بپيوندد.

وقتي با نوجوانان راجع به خدا بحث مي کنيد، بايد به آنها بگوييد که: «خداوند براي ما مصيبت نمي فرستد بلکه به ما قدرت مي دهد بر آن غلبه کنيم. خدا به ديگران هم ميل کمک کردن به ما را مي دهد.» توضيحات شما هر چه که باشد، کودک منتظر است ببيند آيا خودتان واقعاً به آنچه که مي گوئيد معتقديد يا نه. پس حتماً درباره ي خودتان و تلاش شخصي تان براي دستيابي به ايمان محکم، با آنها حرف بزنيد.

بي هيچ رياکاري بگذاريد بچه ها شاهد احساس واقعي شما نسبت به خدا باشند. در اين سالها نوجوانان به آنچه اطرافيانشان در طول زندگي درباره ي خدا گفته اند فکر مي کنند. هر از گاهي نسبت به تعاليم مذهبي اي که به آنها آموخته شده اعتراض مي کنند. در چنين حالتي والدين بايد از سخنراني اجتناب کنند و يادشان باشد که: پرسيدن و اعتراض کردن همواره بجا و مفيد است.

روي اعتقادات خودتان تأکيد کنيد. برايش مثال بياوريد و ايمانتان را در اختيار نياز کودک به شناخت و درک خدا قرار دهيد. سرانجام نيرويي اخلاقي و معنوي به آنها مي دهيد که يک عمر دوام خواهد آورد.


دوشنبه 30 بهمن 1391 - 21:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 & elena & maryam &
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group