کمک

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 183
نویسنده پیام
sara آفلاین


ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
کمک
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید



یک نفر در آب دارد می سپارد جان



یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند



روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید



*****

در چه هنگامی بگویم من



یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان



آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید



نان به سفره جامه تان بر تن



یک نفر در آب می خواند شما را



موج سنگین را به دست خسته می کوبد



باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده



سایه هاتان را ز راه دور دیده



آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون



می کند زین آبها بیرون گاه سر گه پا



آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !



موج می کوبد به روی ساحل خاموش



پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش



می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :



” آی آدم ها .. “



***




امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
جمعه 20 بهمن 1391 - 01:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 & saqane &
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group