هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 921
نویسنده پیام
gomnam آفلاین


ارسال‌ها : 2465
عضویت: 3 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 2919
تشکر شده : 5292
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
با عرض معذرت این مورد چون تا حدودی بحث سیاسی هم به حساب میومد در تالار نقد مشاهیر قرار ندادمش و بنظرم این تالار براش مناسبتر بود.
کامل تا آخر بخونید

کیستی و چیستی شخصیتی چون هاشمی رفسنجانی سؤالی است که، اگرچه خود ایشان و طرفداران و مخالفانش به کرات درباره آن سخن گفته‌اند، اما انگار تمامی ندارد و هنوز از او می‌ترسند و این مرد کهنه‌کار سیاست، وقتی لب به سخن می‌گشاید بلافاصله مورد تجزیه و تحلیل دوست و دشمن قرار می‌گیرد و حتی وقتی به دلایلی نتواند یا نخواهد سخن بگوید، سکوتش نیز تیتر اول خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها می‌شود. به راستی او کیست یا چیست که ۳۳ سال تمام در سیاست ایستاده و حتی در سن ۷۶سالگی هم نمی‌گذارند از پای بنشیند. عجیب اینکه دشمنانش در اوج کینه و حقد، از یک سو بر تمام شدن تاریخ مصرف و جایگاهش داد سخن می‌دهند و از سوی دیگر از کوچکترین موضع‌گیری، حرکت و واکنشش نمی‌توانند بگذرند و سعی می‌کنند همواره برای فرار از ضعف‌ها، کاستی‌ها و ناتوانی خود با بهانه و بی‌بهانه او را دشمن و طرف دعوای خود معرفی ‌کنند و
از این راه خود را مهم جلوه دهند.کیستی این شخصیت، در خطبه‌های نماز جمعه تهران و از زبان دبیر شورای نگهبان مبهم‌تر شد، وقتی به رغم اینکه رئیس جمهور و چند شخصیت سیاسی دیگر نیز به عبارت «انتخابات آزاد» تکیه کردند، با صراحتی هر چه تمام‌تر- و البته با ادبیاتی ناتمام و دور از شأن یک خطیب نماز جمعه- از او به عنوان «کله گنده» و «گردن کلفت» یاد کرد.
«اجرکم عندالله» دو اصطلاحی که بر سبیل کنایه در فرهنگ فارسی معانی منفی دارند، اما مطمئناً هدف آیت‌الله جنتی تأکید بر آن معانی نبود. چرا که او با ۹۰ سال سن، خیلی خوب می‌داند که زنده بودن او برای امام مساوی با زنده بودن نهضت است و برای رهبری هم «هیچ کس هاشمی نمی‌شود.»اگر غیر از این بود و سخنش در افکار عمومی بی‌خاصیت بود، خطیب جمعه در خطبه‌هایی که باید به مهمترین مسائل عبادی و سیاسی روز بپردازد، این‌گونه به تحلیل یک تعبیر او از «انتخابات آزاد»نمی‌پرداخت، پس اعتراف کنید هنوز هم هاشمی از مهمترین شخصیت‌ها در جمهوری اسلامی ایران است که حرف امروز او در انتخابات ۵ماه دیگر کشور تأثیرگذار خواهد بود. ولی شاید نمی‌توانید یا نمی‌خواهید به این مهم اذعان کنید.البته نکته مهمی که در این هیاهو،کم رنگ شده و کسی به آن نمی‌پردازد، تأکید مقام معظم رهبری بر «دلسوزی» آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای انقلاب است که در بیانات اخیر نیز بر آن تأکید شده و این نکته، پاسخ کیستی و چیستی ایشان است. مطمئناً خود هاشمی رفسنجانی این روزهااین بیت معروف حافظ شیراز را زمزمه می‌کند که:وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن برخلاف برخی تازه به دوران‌رسیده‌های دوآتشه که حتی یک سیلی هم برای دفاع از انقلاب نخورده‌اند، او برای همین انقلاب شکنجه شده و ۷ سال از بهترین روزگار جوانی را پشت میله‌های زندان، حتی در انفرادی‌های کمیته مشترک
ضدخرابکاری‌های ساواک گذرانده است. او به قول مقام معظم رهبری، برای همین انقلاب بارها تا مرز شهادت پیش رفته است.حتی اگر خودخواهی هم باشد، نمی‌تواند نسبت به انقلاب اسلامی و اتفاقات امروز و فردای آن بی‌تفاوت باشد. شاید به قول آیت‌الله خامنه‌ای در خیلی از مسائل با شخص اول کشور اختلاف سلیقه داشته باشد، اما پایان کیستی و چیستی او در انقلاب اسلامی و جدائیش از رهبر «یک توهم» است.البته تلاش برای منزوی کردن و به فراموشیسپردن هاشمی رفسنجانی سابقه‌ای طولانی به عمر مبارزه علیه طاغوت، منافقین و منحرفان و کج‌اندیشان دارد و به همین دلیل امام(ره) در سال ۱۳۶۰ یادآوری کرده بودند که: «خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و می‌خواستند بهشتی و خامنه‌ای و رفسنجانی را از صحنه خارج کنند.»
حتی در زمان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای هم بسیار تلاش کرده و می‌کنند که هاشمی فراموش شود، اما رهبری فرزانه در تاریخ ۱۲/۵/۱۳۷۲ با این توصیفات، چیستی ایشان را برای
همیشه در انقلاب اسلامی جاودانه کرد: «مردی بزرگ از سابقین اول انقلاب و از حواریین و انصار دیرین امام راحل. عالمی متفکر، سیاستمداری هوشمند، فقیهی زمان‌شناس، مجاهدی خستگی‌نشناس، برادری مهربان برای ضعیفان و مدیری کاردان برای کشور»
برای کیستی او هم چه زیبا گفته است که «بنده از سال ۳۶ ایشان
را از نزدیک می‌شناسم و در میدان‌های مختلف، با هم و در کنار هم بوده‌ایم.با هم کار و با هم فکر کرده‌ایم. این آزمایش برای ایجاد اعتماد در انسان کافی است. من در همه این مدت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اعتلای کلمه دین و پیشبرد اهداف اسلامی مشاهده کردم و هرگز ایشان را از این راه جدا و منحرف ندیدم.
(بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۲/۵/۱۳۷۲

امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد
و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
چهارشنبه 04 بهمن 1391 - 09:08
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از gomnam به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab & saqane & frjmojtaba &
gomnam آفلاین



ارسال‌ها : 2465
عضویت: 3 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 2919
تشکر شده : 5292
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
شاید کمی یاد صحبتهای مختار در قسمت آخر مختارنامه در مورد
تزویر هم بیفتید. پس میبینیم که فتنه ای بس بزرگتر از فتنه 88 از چند سال
پیش داره ریشه ی نظام رو میزنه و کمی عمیقتر داره کارشو انجام میده اما
تلختر اینکه اینکارو توسط افراطیون داره بخوبی پیش میبره، افراطیون همون
گروه جاهلی هستن که بهترین مثال براشون گروه خوارج هست،همون گروهی که فقط
ظاهر ماجرارو میدیدن،تا نوک بینیشون رو بیشتر نمیدیدن،همون گروه متعصبی که خون به
دل علی(ع) کردند، شاید بشه افراطیون رو تا حدودی به کوفیان هم مثال زد. شاید بشه گفت گروهی که برای اتمام جنگ صفین تیغ به گردن علی(ع) نهادند.
شاید بشه گفت گروهی که حسین(ع) و اهل بیتش رو خارجی کافر دونستن و گفتن از دین خارج شده.
علی(ع) بارها از تزویر و جهالت مردم متعصب گلایه کرد تا الگوهای منفی و مثبتی رو به جوامع آینده معرفی کنه.زمانی که فریاد زد:آی مردم اونها یه مشت کاغذ بیش نیستن که بر سر نیزه ها رفتن،قرآن ناطق منم،شاید اون روز میخواست بگه که گول چیزیو که میبینید نخورید ای قوم افراطی کمی هم فکر کنید و تعصب بیجا نداشته باشید.

این روزها دل سیدعلی چقدر خونه از دست این افراطیون ولایی نما،اون اشخاصی که به اسم ولایتمداری هر کاری میخوان میکنن.
دوستان خواهش میکنم خواهش میکنم جو گیر نشیم، وقتی میبینیم هرکی به هرکیه ما هم جوگیر نشیم و نیایم به هرکسی هر برچسبی که میخوایم بچسبونیم،مخصوصا اگه اون اشخاص زحمتکشای انقلاب باشن، اون دنیای. هم هست. اگر واقعا ولایی هستیم خب حرفای آقارو درست برداشت کنیم،اونطور که دلمون میخواد تفسیرشون نکنیم...

امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد
و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
چهارشنبه 04 بهمن 1391 - 09:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از gomnam به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / frjmojtaba /
mohandes آفلاین



ارسال‌ها : 617
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 20
تشکرها : 908
تشکر شده : 1054
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
گمنام جان افراطی نیستم و از خوارجم نیستم

دوستان من هنوز درمورد آقای هاشمی تردید دارم و نمیتونم با قاطعیت چیزی بگم و تاحالا هم نگفتم ولی یک سری ابهامات تو زهنم هست. از صحبتهای آقای گمنام کمی غیر منطقی به نظرم می رسه مخصوصا اینکه دائما از گذشته آقای هاشمی صحبت میکنه و با این منطق استدلال میکنه ولی با کمی تآمل در تاریخ می بینیم چه خون دل ها می خوره مظلوم عالم علی(ع)  از طرف کسانی که منحرف شدن و علیه حق جبهه گرفتن
نمی خوام آقای هاشمیو با این آقایان مقایسه کنم،چون واقعا خیلی مسائل مبهم هستش.
ولی بنده حقیر اینو خوب میدونم خدا همشه آدمارو امتحان میکنه وکسی نمیتونه تضمین کنه   همشه آدم هایی که گذشته خوبی داشتن موفق از این امتحان بیرون بیان با یه نگاه تو تاریخ(نمی گم هزار سال پیش همین 10سال 20 سال هستن آدمایی که چجور از امتحان الاهی روسیاه بیرون اومدن و هفتاد سال عبادت یه شب باد رفت)
به نظر شما ما نداشتیم کسایی که در ابتدا خوب بودن و آخرشش چی شدن؟
حداقل در قضیه مظلوم عالم خوب همچین کسایی مشاهده می شن مثلا:
نمیدونم با چه زبونی بگم عزیزان دوستان مرزبین حق و باطل یه تار موست



در مورد اميرالمؤمنين(عليه السلام) «ناكثان» نمونه اي هستند از كساني كه حب دنيا
موجب گرديد حق را فراموش كنند و با آن حضرت به مخالفت برخيزند. آنها اولين كساني
بودند كه به مخالفت با آن حضرت پرداختند. در رأس اين گروه نيز سه نفر بودند كه آتش
جنگ جمل به دست آنان برافروخته شد: زبير، پسر عمه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) و
علي(عليه السلام) و داماد ابوبكر؛ عايشه، همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و طلحه،
پسر عمه عايشه. زبير از كساني بود كه در زمان خلافت ابوبكر ابتدا با او بيعت نكرد و
مي خواست با حضرت علي(عليه السلام) بيعت كند. او پسر عمه حضرت علي(عليه السلام) بود
و در جنگ ها در كنار پيامبر(صلي الله عليه وآله) فداكاري ها و رشادت هاي بسياري از
خود نشان داده بود. پس از كشته شدن خليفه سوم، طلحه و زبير از اولين كساني بودند كه
با حضرت علي(عليه السلام) بيعت كردند. آنان پس از بيعت، دو درخواست از آن حضرت
داشتند:
اول اين كه سهم آنها را از بيت المال به همان اندازه اي قرار دهد كه
عمر تعيين كرده بود. عمر طبقه بندي خاصي براي مسلمانان تعريف كرده بود و بر آن اساس
بيت المال را تقسيم مي كرد. مهاجرين اول و شخصيت هاي سرشناس، سهم بيشتري داشتند و
كساني كه از مراتب پايين تري برخوردار بودند و اسم و رسمي نداشتند سهم كمتري مي
گرفتند.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) از ابتدا با اين تصميم مخالف بودند و
فرمودند: پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) بيت المال را به طور يكسان تقسيم مي كرد.
هم چنين هنگامي كه مردم با ايشان بيعت كردند، گفتند من بيعت شما را مي پذيرم به اين
شرط كه بر اساس سنّت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) رفتار كنم.
طلحه و زبير پس از
بيعت با اميرالمؤمنين(عليه السلام) به آن حضرت گفتند: ما از سابقين مؤمنان و از
نزديكان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) هستيم و به اسلام خدمات فراواني كرده ايم؛
بنابراين در تقسيم
بيت المال همان گونه كه خليفه دوم عمل مي كرد، براي ما سهم
بيشتري قرار بده! اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ اين درخواست فرمودند: آيا شما
زودتر ايمان آورده ايد يا من؟ آنها گفتند: البته شما! دوباره آن حضرت از آنها
پرسيدند: آيا شما به پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نزديك تر هستيد يا من؟ آنها گفتند:
البته شما! حضرت فرمودند: سهم من از بيت المال همان است كه به ديگر مسلمانان مي
دهم؛ بنابراين نمي توانم به شما بيش از آن بدهم. من بايد سنّت پيغمبر(صلي الله عليه
وآله) را عمل كنم و نمي توانم طبقه بندي عمر را بپذيرم؛ زيرا خلاف شرع و بدعت است.

و اما درخواست دوم آنان اين بود كه حكومت عراق به زبير و حكومت يمن به طلحه
واگذار شود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ اين درخواست نيز فرمودند: بايد در
مورد اين پيشنهاد بينديشم و بررسي كنم كه مصلحت چگونه اقتضا مي كند؛ هر كس اصلح
باشد، او را تعيين خواهم كرد. با اين دو پاسخ اميرالمؤمنين(عليه السلام) ، آنها به
اين نتيجه رسيدند كه نمي توان آن حضرت را به سازش واداشت. از اين رو غائله جمل را
به راه انداختند.
بنابراين انگيزه اصلي سران جمل «سهم بيشتر از بيت المال» و
«رياست» بود. البته اين كه آيا رياست را نيز براي به دست آوردن كسب اموال بيشتر مي
خواستند و يا خود رياست براي آنها مطلوبيت داشت؛ براي ما روشن نيست. اما در همين
باره توجه به اين نكته جالب است كه آنچه آنها از اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي
خواستند اين بود كه براي دنياي آنان از دين خود بگذرد! و چه خيال باطلي! علي(عليه
السلام) كه حتي ذره اي به فكر دنيا و رياست براي خودش نبود، چگونه ممكن بود كه دين
خود را براي دنيا و رياست ديگران فدا كند؟! و به راستي بدا به حال كسي كه دين خود
را از دست مي دهد تا ديگري به نان و نوايي برسد! گاهي ممكن است كسي از دين خود صرف
نظر كند و گناهي را مرتكب شود تا خودش لذتي ببرد؛ اين كار ناداني و حماقت است و از
ضعف ايمان ناشي مي شود؛ اما نهايت حماقت اين است كه انسان دين خود را براي دنيا و
رياست و هوس هاي ديگران فدا كند! گاهي كساني زنده باد و مرده باد مي گويند براي اين
كه ديگران به مال و مقامي برسند، حقي را ناحق كنند، بيت المال را با تبذير و اسراف
مصرف كنند و احكام خدا را تعطيل نمايند!
اين نهايت حماقت است كه انسان براي
رسيدن ديگران به تمايلات و آرزوهايشان آخرت خود را فدا كند! در طول تاريخ اين گونه
اشخاص كم نبوده اند. آيا من و شما اين گونه نيستيم؟ آيا ما حاضر نيستيم دين خود را
براي دنياي ديگران بفروشيم؟ پاسخ اين سؤال آسان نيست. ممكن است امروز پاسخ منفي به
اين سؤال بدهيم، اما زماني نوبت امتحان ما نيز خواهد رسيد.
در هر صورت، مي توان
گفت علت اصلي مخالفت با حضرت علي(عليه السلام) در بين سران و بزرگان قوم، چيزي جز
«حب دنيا» و در رأس آن، علاقه به مال و مقام نبود. طلحه و زبير از خواص و نخبگان
جامعه اسلامي آن زمان بودند. آنها از جمله اعضاي شوراي شش نفره اي بودند كه عمر
براي انتخاب خليفه بعد از خود تعيين كرده بود. مي دانيم كه يكي از اعضاي آن شورا
نيز حضرت علي(عليه السلام) بود. از اين رو در جامعه آن روز، طلحه و زبير هم تراز
حضرت علي(عليه السلام) شمرده مي شدند. اما بعد از سال ها جهاد و فداكاري براي اسلام
و خدمت به مسلمين، عاقبت آنها اين شد كه به سبب علاقه به مال و رياست، به مخالفت و
جنگ با حضرت علي(عليه السلام) برخاستند.
اكنون ما بايد در احوال خود بينديشيم
كه وضعمان چگونه است؟ آيا حب مال و مقام در قلب ما ريشه ندارد؟ به راستي اگر ما به
جاي زبير بوديم چه مي كرديم؟ در مورد زبير جالب است كه بدانيم بر اساس نقلي، فاطمه
زهرا(عليها السلام) به اميرالمؤمنين(عليه السلام) عرضه داشتند، اگر شما وصيت مرا
نمي پذيريد، انجام آن را از زبير درخواست كنم! آري، چنين كسي حاضر شد رو در روي
علي(عليه السلام) بايستد و با آن حضرت بجنگد! و آيا من و شما مطمئنيم كه ايمانمان
از زبير محكم تر است؟!
دل بستگي به پول و رياست، نامطلوب و موجب هلاكت انسان
است. اگر انسان به جمع كردن مال بپردازد و آن را به دست اهلش نرساند، مال پرستي
است؛ و اگر كسي مقامي را كه لياقت آن را ندارد اشغال كند و آن را در اختيار كساني
كه بهتر از او توانايي اداره آن را دارند قرار ندهد، حب مقام در قلب او رسوخ كرده
است. چنين كسي مصلحت امت را فداي مصلحت و منفعت خود مي كند. البته از سوي ديگر نيز
انسان مي تواند با بهره گيري از مال و مقام به ديگران خدمت كند و از آنها به عنوان
وسيله اي براي عبادت استفاده كند. اگر اين گونه باشد، مال و مقام مطلوب است و بهره
گرفتن از آن ايرادي ندارد.

يك نكته

نبايد فراموش كنيم كه سنّت الهي بر اين قرار گرفته است
كه همه انسان ها امتحان شوند، و هيچ كس از اين امر استثنا نيست. گاهي برخي افراد
ساده دل مي گويند: چرا بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) خداوند مقدمات را به
گونه اي فراهم نياورد كه حضرت علي(عليه السلام) خليفه شود و چرا با معجزه اي از
علي(عليه السلام) حمايت نكرد؟ اين سخنان از سر ساده انديشي و از اين رو است كه به
حكمت خداوند توجه نداريم. خداي متعال اين عالم را براي امتحان من و شما آفريده است:
الّذ ي خلق الموت و الحياه ل يبلوكم؛1 با اين وجود آيا ممكن است از امتحان منصرف
شود؟ البته مقصود خداوند از امتحان انسان ها اين نيست كه از باطن آنها آگاه شود.
خداوند از درون همه ما مطلع است. مقصود خداوند از امتحان، فراهم كردن زمينه براي
انسان ها است تا هركس جوهره خود را نشان دهد و آگاهانه راهي را انتخاب كند. از اين
رو بايد شرايط به گونه اي مهيا شود كه هر كس بتواند با شناخت كافي راهي را انتخاب و
با اراده خود از اوامر و نواهي خداوند اطاعت و يا با آنها مخالفت نمايد. اگر راه
مخالفت بسته شود و فقط امكان پيروي از حق و حقيقت وجود داشته باشد، در اين صورت
امتحان معني ندارد و مؤمن واقعي از منافق، و نيز درجات ايمان افراد مختلف بازشناخته
نمي شود.
خلاصه اين كه، علت مخالفت خواص و نخبگان با حضرت علي(عليه السلام) حب
دنيا بود. آنان هنگامي كه متوجه شدند علي(عليه السلام) دين خود را فداي هوس هاي
ديگران نمي كند، با او به مخالفت برخاستند. آري، آن حضرت حتي به فكر لذت و مقام
براي خودش نبود، چه رسد به اين كه دين خود را براي لذت ديگران فدا كند.

 

امضای کاربر :
فتواى حسین [علیه السلام ] این است: آری ؛ در نتوانستن نیز بایستن هست ...
دکتر شریعتی





پنجشنبه 05 بهمن 1391 - 01:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohandes به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: frjmojtaba /
mohandes آفلاین



ارسال‌ها : 617
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 20
تشکرها : 908
تشکر شده : 1054
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
 درمورد ابهاماتی گفتم یکیشون اینه که چرا در فتنه 88 که انقد به اصل ولایت فقیه و آقا توهین شد (اصلا بحث رئیس جمهور نیست بحث نظام هست)انقد ناآرامی های که واقعا خیلی خطرناک شده بود ,چرا هیچ حرفی نزد؟چرا اعلام برائت نکرد؟چرا واضح واضح اعلام برائت نکرد؟چرا حتی نزدیکترین دوستان آقای هاشمی و اکثر مسئوالان مانند رضایی و ولایتی و آیت الله خاتمی و....از هاشمی انتقاد کردند؟
اگر کسی هست به این ابهامات جواب بده ممنون می شم؟
فقط خواهش جواب این ابهامات با سند و مدرک باشه نه نظرات شخصی و متعصبانه

حالا من باسند عرض می کنم

انتقاد محسن رضايي از هاشمي رفسنجاني؛ امروز روز تماشاچي‌بودن نيست
خبرگزاري
فارس: دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام ضمن ابراز گلايه از بي‌تفاوتي و سكوت
هاشمي گفت: امروز روز بي‎تفاوتي و گله‌گذاري‌ نيست بلكه بايد پشت سر رهبري
به‎سمت جلو حركت كنيم.

                   
                   
                       
و
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در تیررس انتقادات نخبگان سیاسی کشور قرار گرفته است.

 آیت الله هاشمی رفسنجانی طی یک ماه اخیر در موضع گیری های متفاوت خود،
باعث شده تا نسبت به آنچه از سوی وی مطرح می شود انتقادات افزایش یابد.



آغاز این این انتقادات بر می گردد به بیانیه ۱۹ دی هاشمی که برخی آگاهان
سیاسی معتقد بودند نگارنده آن کسی غیراز هاشمی رفسنجانی بوده است.

اما سخنان هاشمی درباره اغتشاشات ۲۵ بهمن باعث شد تا دور دیگری از انتقادات نسبت به عملکرد گذشته و کنونی هاشمی رفسنجانی مطرح شود.

هاشمی ضمن سکوت درباره عاملان وقایع ۲۵ بهمن باز هم تاکید می کند قانون اگر از محور جامعه خارج شود باعث خودسری است!

نخبگانی که باید از صحنه سیاسی کشور حذف شوند
در
همین رابطه و در واکنش به سکوت ۲۰ ماهه هاشمی و موضع گیریهای متفاوت وی،
علیرضاپناهیان گفت: نخبگان بی بصیرت کسانی هستند که در صحنه سیاسی کشور جا
خوش کرده اند.

پناهیان تصریح کرد: خواسته عموم مردم این است که تمامی کسانی که می
خواستند در جریان فتنه حکمیت را به رهبر انقلاب تحمیل کنند و ماجرایی شبیه
ماجرای تحمیل حکمیت به حضرت علی(ع) ایجاد کنند باید از صحنه سیاسی کشور حذف
شوند.

از سوی دیگر علی اکبرولایتی مشاور رهبری با بیان اینکه تردید ندارم
موسوی و کروبی به‌لحاظ سیاسی با بیگانه در ارتباطند و به دنبال تضعیف قانون
اساسی و براندازی بودند، گفت: بزرگانی که بعد از بروز آشکار فتنه با سکوت
رضایت نشان دادند، حیثیت و اعتبار خود را از دست می‌دهند.

دوستان انقلاب کجا هستند؟
همچنین محسن رضایی در
مصاحبه اختصاصی با خبرنگار واحد مرکزی خبر افزود: خواص، نیروهای انقلاب و
دوستانی که عنوان می کنند ما جزو نظام جمهوری اسلامی هستیم امروز باید با
قدرت به صحنه بیایند.
این اشارات مستقیم و غیرمستقیم نخبگانی سیاسی چون
پناهیان، ولایتی و محسن رضایی به عملکرد چندماه اخیر هاشمی در حالی است که
حمید رسایی در واکنش به موضع گیری هاشمی درباره ۲۵ بهمن گفت: چرا اکنون و
پس از آنکه مردم در ۲۲ بهمن حاضر شدند و آن حماسه ده‌ها میلیونی را
آفریده‌اند و با اقتدار اغتشاش ۲۵ بهمن را هم خنثی کردند برخی از خواص در
مصاحبه با شبکه خبر دم از قانوگرایی و وحدت می‌زنند؟ چرا وقتی رهبر انقلاب
در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ راهکارهای قانونی و وحدت آمیز را مطرح کردند این
حرف‌ها را نزدند؟ چرا در مواقع اغتشاش و آشوب های خیابانی و آتش زدن بانک
ها این سخن ها به میان نیامد؟ مثلا زمانی که در تهران چادر از سر زنان
کشیدند و یا مادر و دختری را به ضرب گلوله شهید کردند. زمانی که در خرداد
۸۸ دعوت به آشوب شد و یا آنگاه که خاتمی شب قبل از عاشورای سال ۸۸ طی جلسه
ای اقدام به برنامه ریزی برای آشوب می کرد. چرا وقتی شعار مرگ بر اصل ولایت
فقیه داده می شد، این
خواص از قانون و وحدت سخن نگفتند؟

گفتنی است آیت‌الله اکبر قره‌باغی، نماینده مردم آذربایجان غربی در مجلس
خبرگان رهبری نیز طی هفته گذشته با تحلیل نقش هامی در فتنه اخیر تاکید
کرده بود: آقای هاشمی تا امروز راه خود را از فتنه‌گران جدا نکرده است و
عدم مرزبندی با فتنه‌گران مهمترین دلیل بنده است که بگویم آقای هاشمی محور
فتنه ۸۸ بوده است.

نامه شجونی به آیت الله هاشمی رفسنجانی
عضو شورای
مرکزی جامعه روحانیت مبارز نیز دیروز خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشت: آقای
هاشمی به سرعت از موسوی و کروبی فتنه‌گر و محارب اعلام برائت کنید.

حجت‌الاسلام جعفر شجونی در ابتدای این نامه با بیان اینکه هاشمی
رفسنجانی دارای سوابق چشمگیر انقلابی است، خطاب به وی نوشت که اگر می‌خواهد
از گذشته خود حراست کند باید همین امروز از فتنه‌گران اعلام برائت کند چرا
که موسوی و کروبی دشمنان جهان اسلام هستند و صهیونیست‌ها را خرسند کرده و
مسلمانان سراسر جهان را نگران کرده‌اند.

شجونی با بیان اینکه آقای هاشمی رفسنجانی آخرین فرصت خود را برای اعلام
برائت از موسوی و کروبی نباید از دست بدهد، نوشت: تا زمانی که آقای هاشمی
از موسوی و کروبی اعلام برائت نکرده باشد، بنده حساب وی را با سران فتنه‌
جدا نخواهم دانست.




 
 

امضای کاربر :
فتواى حسین [علیه السلام ] این است: آری ؛ در نتوانستن نیز بایستن هست ...
دکتر شریعتی





پنجشنبه 05 بهمن 1391 - 02:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohandes به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: frjmojtaba /
mohandes آفلاین



ارسال‌ها : 617
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 20
تشکرها : 908
تشکر شده : 1054
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
 نظر شخصی من اینه که آقای هاشمی موقع اقتشاشات آقارو تنها گذاشت و انشاءالله که نظرمن اشتباه باشه و کسی بتونه با دلیل منطقی منو آگاه کنه از حقیقت
الان آقای گمنام میاد میگه خوارج و افراطیون بابا کمکم کنید

ولی من حقیر در عمر ناچیز20ساله خودم واقعا واقعا فهمیدم که همشه مرز بین حق و باطل یک تار مویی بیش نیست
خیلی دیدم و شنیدم و از تاریخ فهمیدم که چه کسایی بودن که گاهی بخاطر یه غفلت هفتاد سال عبادت یک شبه به باد رفت

همه ما میدونیم که در روز عاشورا فقط یزید و شمر و عمر....متهم نیستندبلکه کسایی هم بودن که دربرابر حق سکوت کردند,اوناام متهم هستند
خیلی جالبه وقتی مخارنامه رو نگاه می کردم همشه برنامه هنگام درنگ که بعد از فیلم مختار نامه بود و درواقعا تاریخو تحلیل می کرد اونم تماشا می کردم بعد می خوابیدم
تو یکی از این برنامه ها گفته شد حتی کسایی مثل محمد حنفیه که واقعا فلج بود ونتونست  امام حسینو در روز عاشورا همراهی کنه باید فردای قیامت جواب پس بده یعنی هیچ راه توجیحی برای تنها گذاشتن حق وجود نداره

امضای کاربر :
فتواى حسین [علیه السلام ] این است: آری ؛ در نتوانستن نیز بایستن هست ...
دکتر شریعتی





پنجشنبه 05 بهمن 1391 - 02:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohandes به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: frjmojtaba /
frjmojtaba آفلاین



ارسال‌ها : 223
عضویت: 20 /6 /1391
محل زندگی: قــم مقدس
سن: 20
تشکرها : 50
تشکر شده : 177
هاشمی رفسنجانی کیست؟ چرا ترس از او؟ /// هاشمی از دیدگاه امام خمینی(ره) و آقا خامنه ای
کُن فِي الفِتنَةِ کَابنِ اللَبُون لا ظَهرٌفیُرکَب ولاضَرعٌ فَیُحلَب
در فتنه مانند بچه شتر باش نه پشتی دارد تا مرکبش کنند و نه پستانی دارد که دوشیده شود


بشنوید تحلیل کنید نظرتونو دوباره از اول بررسی کنید بارها و بارها همه چیزو از ذهنتون پاک کنید و دوباره بنویسید و در آخر رأی بدید و مراقب باشید که خودتون باعث زده شدن خودتون نشید


امضای کاربر :

دوستان به ماسر بزنید
چهارشنبه 11 بهمن 1391 - 00:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group