راهب ها و رن ریبا

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 126
نویسنده پیام
masoud آفلاین


ارسال‌ها : 2279
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1156
تشکر شده : 2279
راهب ها و رن ریبا
دو راهب از میان جنگل می گذشتند که
چشمشان به زنی زیبا افتاد که در کنار رودخانه ایستاده بود و نمی توانست از
آن عبور کند . به خاطر آن که سوگند عفت خورده بودند ، راهب جوانتر زن را
نادیده گرفت و بدون هیچ کمکی به او از رودخانه عبور کرد . اما راهب پیرتر
او را بغل گرفت و از میان رودخانه عبور داد . زن از او تشکر کرد و دو راهب
به راه خود ادامه دادند . راهب جوان تر در سکوت مرتبا این واقعه را در ذهن
خود مرور می کرد : چگونه او می تواند این کار را انجام دهد ؟ این را راهب
جوان تر با عصبانیت به خود می گفت . آیا سوگند را فراموش کرده است ؟ راهب
جوان هر چه بیشتر فکر می کرد بیشتر عصبانی می شد و در ذهن خود با این مساله
می جنگید : اگر من چنین کاری را انجام می دادم حتما توبیخ می شدم ، این
برای من غیر قابل هضم است . او به راهب پیر نگاه کرد تا ببیند آیا وی از
کار خود شرمنده است یا خیر ولی او خیلی راحت و خونسرد به راه خود ادامه می
داد . نهایتا راهب جوان نتوانست بیش از این طاقت بیاورد و از راهب پیر
پرسید : چگونه جرات کردی به آن زن نگاه کنی و او را در آغوش بگیری و حمل
کنی مگر سوگندمان را فراموش کردی ؟ راهب پیر با تعجب به او  نگاهی کرد و
سپس با مهربانی به او نگریست و گفت : من همان موقع که او را بر زمین گذاشتم
دیگر حمل نکردم ولی تو هنوز داری او را حمل می کنی .



امضای کاربر : در زندگی مهره نباش که هرچه میگویند بگویی باشد

                            تاس باش...

               که هرچه میگویی بگویند باشد.
چهارشنبه 18 مرداد 1391 - 23:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از masoud به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo & saeed_1391 & saqane & elena &
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
راهب ها و رن ریبا
به این میگن معرفت

امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
چهارشنبه 18 مرداد 1391 - 23:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
saqane آفلاین



ارسال‌ها : 1860
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 2561
تشکر شده : 1152
راهب ها و رن ریبا
جالب بود

امضای کاربر : آنانکه کمر بسته اند برای حفظ اسلام، باید اشخاصی باشند که اگر همه رفتند، آنها بمانند. کسیکه مشغول کاری هست باید با مشکلات بسازد. کسیکه عمل به این مهمی میکند باید بسازد تا درست شود. کسیکه بخواهد مشکلی در کار نباشد، باید مثل مرده ها برود قبرستان یا مثل درویش ها منزوی بشود.                                                                                                 امام خمینی (ره)
پنجشنبه 19 مرداد 1391 - 04:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
راهب ها و رن ریبا
دمتون گرم.جالب بود .

امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 19 مرداد 1391 - 08:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group