خورشید روستا

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 161
نویسنده پیام
637 آفلاین


ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
خورشید روستا

در شعر های من
خورشید
از موضع مضایقه می تابد

خورشدهای زرد  مقوایی
و آسمان سربی

با بادهای سرد
در شعر های من جریان دارد هر چند  
این برگهای کاهی
با این حروف سربی سنگین
بر بالهای باد سفر می کنند 

اما
خورشید های شعر من ، اینجا
خورشید نیستند اینجا
خورشیدهای شعر  مرا باد می برد

این درد کوچکی نیست
در روستای ما
مردم
شعر مرا به  شور نمی خوانند
گویا زبان شعر مرا ، دیگر
این صادقان ساده نمی دانند 

و  برگهای کاهی شعرم را ...

- شعری که در ستایش گندم نیست -
یک جو نمی خرند 

از  من گذشت
اما دلم هنوز

با لهجه ی محلی خود حرف می زند
با لهجه ی محلی  مردم
با لهجه ی فصیح گل و گندم 

گندم
خورشید روستاست 

وقتی که باد  موج می اندازد
در گیسوی طلایی گندمزار...

  خورشید های شعر من آنجاست  !  



امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


سه شنبه 26 دی 1391 - 01:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elena & iii &
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
خورشید روستا
ممنون ...
فقط میشه اسم شاعر شعرهایی که میذارید رو هم ذکر کنید ؟؟؟

امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
سه شنبه 26 دی 1391 - 10:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group