تعداد بازدید 206
|
نویسنده |
پیام |
sara
![](https://rozup.ir/up/jakob/news-forum-temp/barchasb/herfeie2.png)
ارسالها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
|
نقدفیلم کوهستان سرد
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است. در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ امّا علیرغم حضور پر تعداد ستارهها و حتّی بازی درخشان برخی از آنها و هم چنین صحنههای فوق العاده زیبای طبیعت کوهستان، تصویربرداری و موسیقی تأثیرگذار فیلم، کوهستان سرد، همچنان فیلمی بسیار طولانی و تا حدی کلیشهای با روایتی است تکراری از تم همیشگی عشق و جنگ. نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
فیلم، تقریباً از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است، بخصوص در پرداخت شخصیت روبی؛ امّا در مورد دیگر شخصیتهای فیلم، چنین پرداخت ظریفی به چشم نمیخورد، بخصوص در جایی که مخاطب برای همذاتپنداری بیشتر با قهرمانان اصلی فیلم، نیاز به آشنایی بیشتری با زندگی گذشته آنان دارد، عملاً چنین اطلاعاتی را دریافت نمیکند. برای مثال، رابطه کوتاه و شناخت اندک آدا و اینمان از یکدیگر در ابتدای فیلم، عشق شدید و انتظار طولانی و رقّتبار آنها در سراسر فیلم را توجیه نمیکند.
تنها شخصیتی که با بازی فوق العاده رنه زلوگر، به یادماندنی و باورپذیر بود، نقش روبی، دوست آدا بود که با بازی درخشان و جالبش، به سرمای طاقتفرسای کوهستان سرد، گرما میبخشید و باعث ترغیب مخاطب، به تماشای ادامه فیلم میشد.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است.
خلاصه نقد «شیکاگو سان تایمز»؛ راجر ابرت کوهستان سرد، دقیقاً دچار همان ایرادهای ساختاری بود که فیلم «مکزیکی» (محصول 2001م) به آن دچار بود؛ فیلمی که به سرعتْ فراموش شد. داستان هر دو فیلم، با برقرار کردن جذبه و کششی پرشور به همراه احساسات سوزان، میان دو ستاره فیلم و سپس جدا کردن آنها از هم، تقریباً در تمام مدّت فیلم، و در نهایت، پر کردن این شکاف، با مجموعهای از شخصیتهای حمایتگر با رفتارهای نامتعارف و غیر قابل قبولی که بیدلیل، ما را به وجد میآورند، به پیش میرود.
اینمان، شاهد یکی از مهیبترین نبردهای جنگ است؛ نبردی که در صحنهای فوق العاده شکل میگیرد و از این بابت باید به کارگردان و طرّاح صحنه تبریک گفت. یعنی صحنهای که در آن، تونلی زیر خطوط متّحدین حفر میکنند و مواد منفجره فراوانی در آن محل، تعبیه و منفجر میکنند. در این صحنه، اینمان برای نجات یک دوست، جان خود را به خطر میاندازد که چندان عاقلانه به نظر نمیرسد، همان طور که زنده ماندنش نیز بعید به نظر می اید، و زمانی که طبق خواسته آخرین نامه آدا تصمیم میگیرد که از صحنه جنگ بگریزد نیز تعجّببرانگیز نیست.
سفر طولانی اینمان به سوی کوهستان سرد، با اُدیسه هومر، مقایسه شده است، بخصوص بخشهایی که با شخصیتهای افسانهای و اغواگر در خلال راه بازگشت به خانه مواجه میشود؛ امّا در فیلمی که دو قهرمان اصلی آن از آغاز فیلم به سختی با یکدیگر ملاقات میکنند، این رشته طولانی حوادث و ماجراها میتواند هشدار دهنده باشد که: ایا تجدید دیدار دوباره آنها قرار است در سنین پیری رخ دهد؟ نکات جذّاب زیادی برای لذّت بردن از این فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها به صورت مجزّا قابل تحسیناند، هر چند که فیلم، از فقدان انسجام و کلّیت رنج میبرد.
با پایان یافتن فیلم، شما هنرمندی و تلاش سخت سازندگان و بازیگران اثر را تحسین میکنید؛ امّا متعجب خواهید شد که چگونه چنین سناریویی برای ساخت یک فیلم، در نظر گرفته شده است؛ سناریویی که یک داستان نیست، بلکه بیشتر، شبیه یک ایده و طرح است.
خلاصه نقد «نیویورکر»؛ دیوید دنبای کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
اینمان، سرباز جوانی که به شدّتْ زخمی شده و از نظر روحی نیز به سختی آسیب دیده و به انتهای خط رسیده است، تصمیم به ترک گروهان خود میگیرد و راه برگشت به شهر زادگاهش در کارولینای شمالی و نزد آدا، زن جوانی که زیاد نمیشناسد، امّا عاشق او شده است، را در پیش میگیرد. در راه بازگشت به خانه، با یکسری حوادث و ماجراهای وحشتزا مواجه میشود. در همین حال، آدا نیز با کمکهای زنی جسور، قوی و خودساخته (روبی) چگونگی اداره کردن مزرعه بزرگ پدر مرحومش را فرا میگیرد. پایان فیلم و رویارویی دوباره آدا و اینمان نیز مانند تکمیل شدن قطعات پازل، مطلوب و راضیکننده است.
آنتونی مینگلا، با اقتباس از رمان تحسین شده، چارلز فریزر (که به همین نام و در سال 1997م، چاپ شده بود)، «کوهستان سرد» را به شیوهای کارگردانی کرده که نه تنها اغراقآمیز و باشکوه (پروازنامههای عاشقانه، همچون موهبتی الهی بر فراز مناظر وحشتناک و زجرآلود جنگ) است، که همزمان، مملو از تصاویر خونآلود حاکی از زشتیها و پلشتیهای گریز ناپذیر منجلاب جنگ نیز هست.
خلاصه نقد «نیویورک تایمز»؛ ای. آ. اسکات همان گونه که شاید در گذشتهها نیز گفته شده باشد، این عاشقانه تاریخی تمام عیار که مانند فیلم جنگی آغاز میشود و مثل فیلم وسترنْ پایان مییابد، مجموعهای است سرشار از تصاویر درجه یک و عالی که این عوامل، هم از نقاط قوّت فیلم محسوب میشوند و هم جزو نقاط ضعف فیلم به شمار میایند.
اقتباس ادبی اخیر شرکت میراماکس برای ساخت این فیلم، مثل همیشه از اعتبار و پرستیژ خاص خود در انتخاب رمانی که برنده جایزه شده است به عنوان مأخذ فیلم و هم چنین نمایش و خودنمایی فیلمسازی و بازیگری درجه یک و عالی برخوردار است؛ امّا علاوه بر این اصول ثابت، اقتباس از این رمان، انتخابی است هوشمندانه و زیرکانه که این فیلم را از آثار کممایهتری مانند «شکلات» و «قوانین خانواده سایدر» جدا میکند.
نیکول کیدمن، در نقش دختر متمدّن یک واعظ که در خلال جنگ داخلی، در مزرعهای در شمال کارولینا گرفتار شده است، در نقش خود، بسیار خوب و عالی ظاهر شده است. گیرایی و جذّابیت دستنخورده این ستاره سینما، شخصیت او را از جهتی غیر قابل مقاومت، سخت و قوی نشان میدهد و از طرفی نیز باور نکردنی. جود لو، تنها کسی است که او را دوست میدارد؛ وی سرباز جوانی است که سفر رنجآوری را به سمت خانه در پیش گرفته است و در طول این راه پیمایی طولانی، با تعدادی آدمهای جنگلی و عجیب و غریب، رو به رو میشود.
آنتونی مینگلا، با جدّیت هر چه تمامتر، تصاویر و مناظر زیبا و با شکوهی را به نمایش درآورده است. این فیلم نیز درست مانند بهترین آثار سنت هالیوود، کوهی از افتخار و درستکاری نیز به آن افزوده است.
هر چند «کوهستان سرد» در زمره فیلمهای مهم و برتر قرار نمیگیرد، امّا به اندازه کافی، فیلم باشکوه و جذّابی است، مملو از صحنههای دوست داشتنی زیبا، موسیقی غنی، و مجموعهای از اجراهای خوب و سرگرم کننده بازیگران نقش مکمّل (بخصوص بازی زرنه زلوگر، در نقش روبی، زن یکدنده و لجبازی که به کیدمن کمک میکرد و برندان گلیسن در نقش پدر خودسر و ویولونزن روبی)... .
ویژگیهای دیگر فیلم کوهستان سرد، فیلمی است که در سال 2003م، بر اساس رمانی از «چارلز فریزر» ساخته شده است. فیلمنامه این فیلم را نیز «آنتونی مینگلا» نوشته و سپس کارگردانی شده است. زمان فیلم 155 دقیقه و محصول امریکاست.
گرچه ساخت فیلم در بخش هیوود در شمال کارولینا شروع شد، امّا بیشتر آن، در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی ساخته شد.
«جولیا رابرتز» و «کیت بلانچت» نیز برای ایفای نقش آدا و «تام هنکس»، «براد پیت» و «دنیل دی لوییس» برای ایفای نقش اینمان در نظر گرفته شده بودند.
در نسخه اصلی فیلم، اینمان پس از رویارویی با سربازان اتحادیه، برای سر و سامان دادن به اوضاع، نزد سارا میماند؛ امّا کودک سارا میمیرد و سارا از غصه و اندوه، خودکشی میکند. این، یکی از صحنههای حذفی دی. وی. دی فیلم است.
یکی از صحنههای حذفی فیلم، زمانی است که اینمان، سرانجام، به کوهستان سرد باز میگردد؛ امّا در خانه، فقط جورجیا را مییابد. جورجیا به او میگوید که آدا و روبی، به جای دوری در کوهستان رفتهاند و اینمان برای یافتن آنها روانه کوهستان میشود.
«اکتون» و «الیس» اسم پسران سالی سوانگر در فیلم، مشابه اسم مستعار «امیلی» و «آن» برونته برای مخفی کردن جنسیتشان جهت فروش رمانهایشان بود. آنها از نامهای «اکتون بل» و «الیس بل» استفاده میکردند.
دبلیو. پی. اینمان (اسم کوچک او «ویلیام پینکلی» بود، گرچه در فیلم، به آن اشارهای نشد)، نام واقعی شخصی از اهالی کوهستان سرد است که در ارتش متّحد، خدمت کرده است و دو بار، جبهه جنگ را ترک کرده و با احترام در آرامگاه محلّی، به خاک سپرده شده است. اینمان واقعی به عنوان سرباز وظیفه، در گروهان اف پیاده نظام شمال کارولینا خدمت کرده است. او یکی از اقوام چارلز فریزر، نویسنده رمان کوهستان سرد است، و گُردان او در نبرد محاصره پترزبورگ شرکت کردهاند. فریزر اهل کارولینای شمالی، بر اساس داستان اجدادش رمانی خلق کرد که برنده جایزه هم شد.
جوایز فیلم کوهستان سرد، برنده جایزه اسکار 2004م و نیز برنده سیزده جایزه دیگر و نامزد دریافت 49 جایزه معتبر است که بعضی از آنها عبارتاند از:
رنه زلوگر، برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ رنه زلوگر، برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ آنتونی مینگلا، نامزد بهترین کارگردانی و فیلمنامه گلدن گلوب؛ جود لو، نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اوّل؛ جان سیل، نامزد اسکار بهترین تصویربرداری؛ والتر مارچ، نامزد اسکار بهترین تدوین.
برخی نقل قولهای به یاد ماندنی فیلم آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. این قدر خون بر زمین ریخته شده است که هیچ وقت، التیام پیدا نمیکنند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
اینمان: به خاطر چیزی که هیچ اعتقادی به آن ندارم، حتّی یک گلوله دیگر هم شلیک نخواهم کرد!
نویسنده : فاطمه خاوری
امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از بودن توست ، زندگی را دریاب ...
|
|
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 22:03 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.