کارنامه

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 182
نویسنده پیام
banoo آفلاین


ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
کارنامه

یه بار کارنامم رو خراب کرده بودم خجالت میکشیدم به بابام بگم بیاد مدرسه

 به یه مرده تو خیابون قضیه رو گفتم

که بیاد خودشو پدرم جا بزنه کارناممو بگیره ، یارو قبول کرد...

رفتیم کارنامه رو گرفتیم،

یهو جلو مدیر و ناظم زاااااارت خوابوند تو گوشم که این چه وضغ درس خوندنه،

منم زارت یدونه زدم بهش گفتم به تو چه  !!!

بعد یارو کمربندشو در اورد افتاد دنبالم تو حیاط مدرسه ...

ناظم گرخیده بود گفت اینا دیگه کین!؟

خلاصه دیگه از اون به بعد کارناممو میدادن به خودم !!!


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 7 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saeed_1391 & masoud & sondos & elena & zlatan & 637 & eshragh &
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
مردونگی

بابام اومده بهم ميگه :

پاشو برو ماشين رو بزار تو پارکينگ

ميگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !

ميگه : ده تومان ميدم برو ، منم خسته م ...

ميگم : بيخيال ... ده تومان ميدم خودت برو ...

پاشده شلوارشو پوشیده و ميگه مرد نيستی اگه ندی !

پای مردونگيم موندم ده تومان پياده شدم بهش دادم !!!

داد ميزنه ميگه : خانوم پاشو بيا بريم لبو بخوريم !

من :|

بابا :))


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saeed_1391 / sondos / zlatan /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
بابات هست؟

به یارو میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده

طرف میره در خونه همسایه رو میزنه, میگه بابات هست ؟

پسره میگه نه, شب میاد

یارو میگه بشین تا بیاد


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos / elena / zlatan / 637 /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
کما

ﯾﻪ ﮔﺪﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ,ﻫﺮﭼﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ

ﺷﻠﻮﻍ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﻠﺞ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﺪ 

ﯾﺒﺎﺭ ﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﮐُﻤﺎ


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos / zlatan / 637 /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
سوتی درحدمرگ

با داداشم و خانومم رفتیم بیرون. خانومم عقب نشسته بود ....

 وسط راه نگه داشتم

تا برم یه چیزی از سوپری بخرم ...داداشم هم باهام اومد ....

 رفتیم خرید کردیم و برگشتیم.

خواستم ماشینو روشن کنم دیدم سوییچ نمیره تو ...

چند بار اینور اونور کردم فایده نداشت.

به خانومم نگاه کردم خواستم بپرسم جریان چیه .

 دیدم خانومم نیست. یه زن دیگست ...

بدبخت جفت کرده بود مارو تو ماشین دیده بود ...

هیچی نگفتم به داداشم گفتم پیاده شو اشتباهی

سوار شدیم ....موقع پیاده شدم داداشم به خانومه گفت :

زن داداش پیدا شو اشتباه سوار شدیم


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saeed_1391 / masoud / sondos / elena / zlatan / eshragh /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
لواشک

مامانم اومد یه دفه تق زد پسه کلم ...میگم چرا میزنی؟؟؟

برگشته میگه لواشك ها رو رو از ترس تویه جونور قایم کردم

 از صبح دارم میگردم خودم پیداشون نمیکنم


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:26
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saeed_1391 / sondos /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
کارت

دیروز مراقب سر جلسه امتحان اومده

میگه کارت ورود به جلسه ؟؟؟

میگم اصلا به قیافه من می‌خوره درسخون باشم

 جا کسی‌ بیام امتحان بدم ..!!!؟؟

میگه خداییش نه ول کرد رفت :))


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
دوشنبه 25 دی 1391 - 07:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos / eshragh /
saeed_1391 آفلاین



ارسال‌ها : 1961
عضویت: 5 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1841
تشکر شده : 2254
لواشک

نقل قول از banoo

مامانم اومد یه دفه تق زد پسه کلم ...میگم چرا میزنی؟؟؟

برگشته میگه لواشك ها رو رو از ترس تویه جونور قایم کردم

 از صبح دارم میگردم خودم پیداشون نمیکنم

یعنی این لواشک ها که به ما می دادید،بدون اجازه بود؟؟ حالا ما چیکار کنیم؟


امضای کاربر :

عجیب روزگاریست ، شیطان فریاد می زند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد

دوشنبه 25 دی 1391 - 07:47
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از saeed_1391 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sondos /
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
کارنامه

امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


دوشنبه 25 دی 1391 - 10:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group