کاریکلماتور های تلخ و شیرین

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 173
نویسنده پیام
637 آفلاین


ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
کاریکلماتور های تلخ و شیرین

ک اری ک ل م ا ت و ر :

 

_ زلزله، حکم تخلیه را به در خانه آورد. دل محکم و قرصمان هم لرزید. آرزوهای مشترکمان زیر آوار ماند. زلزله که آمد کفنها چیندار شد.

_ هوس چنان محکم به سرم زد که گیج و منگ به آغوش گناه افتادم.

_ هوس را کشان کشان تا پیش گناه بردم.

_ هوس هایم به پاس فعالیتهایشان، مستمری بگیر دائمی شیطان شدند.

_هوس که به سرم زد شیطان خِفتم را گرفت و به دست گناه سپرد.

میخ و تخته:

بزنم به تخته، میخ خوبی است

گالوانیزه:

منبع موثق، گالوانیزه از آب در آمد

دارو:

مار پزشک شد، نیش دارو تجویز کرد

نوبل:

جایزه‌ی صلح نوبل بوی انفجار می‌دهد

توبره:

دوزیستان، هم از توبره می‌خورند و هم از آخور

دیابت ‎اخلاقی‎:

مبتلا به دیابت ‎اخلاقی‎ بود از کلامش شکر می‌بارید

ها:

عده‌ای با «ها»، عده‌ای با «شومینه» خود را گرم می‌کنند

عطر جوراب:

تحریم اقتصادی عطر جوراب را جایگزین داروی بی هوشی کرد

آسیاب:

هنگام خشک سالی، آب به آسیاب دشمن می‌ریخت

خشک سالی:

خشک سالی نمی‌گذارد پَته‌ی کسی روی آب بیفتد

تخته:

درخت پیر، صدای تخته از خودش در می‌آورد

سانسور:

شب نامه پای قیچی سانسور را قلم می‌‎کند

نیشخند:

ماری که در آستین پروردم به من نیشخند زد

خط دهنده‌:

خط آشنا بود، خط دهنده‌اش را نشناختم

چشم پوشی:

اسب با چشم پوشی زیر بار همه چیز رفت

آلزایمر:

پیرترین دفتر خاطرات به آلزایمر تعلق دارد

عزراییل:

صحنه‌ی جرم بوی عزراییل می دهد

ویار:

باردار بود اما ویار نمی‌کرد، باربر پیر

درخت:

هیزم شکن دکان درخت را تخته کرد

دار به ندار هم رحم نکرد

عقب کشيدن ماشه، باعث پيشروي سريع گلوله شد.

* شايد نارنج، ميوه اي بي رنج باشد.

* با يک ريال، دو ريال، نمي توان سريال ساخت!

* سريال هاي آبکي، افکار تماشاچيان را غرق مي کند.

* صبر خوب است ولي بيشتر افراد حوصله اش را ندارند.

- اشک شوق رو به آسمان می بارد.

  - آفتاب بهار جان می دهد برای خودکشی آدم برفی.

 - فیزیک صورتش با مواد شیمیایی به هم ریخت.

   - دود از جوانی اش بلند شد ، معتاد حرفه ای.

   - خود خوری ، تمرین  آدم خواری است.

   - خشک سالی جلوی بهار زایی ناودان را گرفت.

   - کوتاهی عمر به درازای یک چشم بر هم زدن است.

   - عاشق بادی هستم که نوای خوش نی لبکی را آواز می کند.

  - بهار ، پاورچين به خواب زمستاني درخت سرك كشید.

  - روابط شیرین اما سرد را ، میان بستنی ها یافتم.

  - شعر سکته کرد ، روی دست شاعر ناشی ماند.

  - چشم‎هاي عسلي‎اش ، قند خونم را بالا برد.

  - نابینا ، با چشم دل به تماشای جهان نشست.

  - مداد زبان نفهم ، چماق شد.

  - گوسفند از آدم دل خور ترسید.

  - گرامافون پشت سر کسی صفحه نمی گذارد.

  - ببر کاغذی بود بجای غرش ، خش خش می کرد.

  - نجات غریق ، نان دریا را آجر می کند.

  - بند پایی با ازدواج ، پای بند شد.

  شاید یخ در بهشت ، اشک آدم برفی باشد.


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


یکشنبه 24 دی 1391 - 11:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
کاریکلماتور های تلخ و شیرین

.


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


یکشنبه 24 دی 1391 - 11:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group