سوگواره شهید احمدی روشن...

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 267
نویسنده پیام
637 آفلاین


ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...









امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 03:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 7 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara & elena & banoo & sondos & mohandes & saqane & ania &
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...

نوشته اند : “فقط سنگ می کُشد ما را

کبوتریم و دم از جنگ می کشد ما را”


کبوتریم و کبوتر همیشه دلتنگ است

غم بزرگ و دل تنگ می کشد ما را.


کنار آمدن با قفس؟ من و تو؟ مباد!

مباد و فکر به این ننگ می کشد ما را


کنار هم هستیم و هنوز هم حرف از

“فراق فاصله فرسنگ” می کشد ما را


کبوتریم و دل تنگ ماست قاتل ما

نگو که “سنگ” و نگو “جنگ” می کشد ما را…


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 03:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...

نفرین به تو تندیس آزادی

دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز

بر نعش خونین یلی از خطه ایران

زان پس که آشفتی

خواب هزار و یک شب بغداد را دیروز

نفرین به تو تندیس آزادی

هرجا که قلبی پاره شد هرجا دلی لرزید

هرجا که نعش بی گناهی بر زمین غلطید

تو ایستاده بودی آنجا می زدی لبخند

با آن نگاه خیره و مرموز

در چشم ها کابوس کشتن آتش افروزی

نفرین به تو تندیس آزادی


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 03:57
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...


سرویم وهوای باغ و گلشن داریم

خون جامه ی نو همیشه برتن داریم


تاکور شود هرآنکه نتواند دید

یک کشور،احمدی روشن داریم




امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 03:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / mohandes /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...

صدای پای تو در گوش آسمان پیچید

نسیم نام تو در گیسوی جهان پیچید

خبر به هیئت داغی بزرگ می آمد

خبر چقدر سریع و چه ناگهان پیچید

خبر دهان به دهان، تلخ تلخ جاری شد

وَ قند نام تو در تلخی دهان پیچید

شکست آینه، تکثیر شد هزار “احمد”۱

صدای آینه تا اوج کهکشان پیچید

زمین وجب به وجب عاشق نگاهت شد

بهار، روی زمین بی تو تا خزان پیچید

کرانه های غزل رنگ و بوی غربت داشت

تو پر زدی و نگاهم به بی کران پیچید

***

همیشه عشق به خون شهید مدیون است

شکوه عشق تو در وسعت زمان پیچید


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 04:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / mohandes /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
سوگواره شهید احمدی روشن...

تا چراغی در میان این شبستان روشن است
تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است
شک نکن قصد پلنگ تیز دندان روشن است
" امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است آری وضع کنعان روشن است"

تشنه اما مشک بر دوش آمدی نام تو چیست؟
خنده بر لب داشتی آقا و مولای تو کیست؟
بر مزار کشتگان عشق باید خون گریست
"گر چه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله ها تکلیف باران روشن است"

تک سواران تیز می تازند در صحرا هنوز
از تلاطم باز ننشسته است این دریا هنوز
آتشی پیداست آنسوی بیابان ها هنوز
"باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن با نور ایمان روشن است"

کی به اندک بادی اقیانوس لرزان می شود؟
کوه کی با یک خراش ساده ویران می شود؟
عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان می شود؟
"کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است"

مرتضی تا بود کارش غیر شیدایی نبود
مجتبی می گفت: دیدم غیر زیبایی نبود
شد پشیمان هر کسی اینجا زلیخایی نبود
"مصطفی هم رفت آری او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است"


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 21 دی 1391 - 13:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohandes /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group