همسری که باید دستان او را بوسید

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 168
نویسنده پیام
banoo آفلاین


ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
همسری که باید دستان او را بوسید



ارزشمندترین وقایع زندگی معمولا دیده نمیشوند و یا لمس نمیگردند،
بلکه در دل حس میشوند.



 


میگفت که پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با
زن دیگری برای شام بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن
هم مرا دوست دارد. و از بیرون رفتن با من لذت خواهدبرد.



 


زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم
بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3



بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی ونامنظم به او
سر بزنم.آن شب به او زنگ زدم تا برای شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که
مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیر
منتظره را نشانه یک خبر بد میدانست.به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود
که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت
خواهد برد.



 


 


آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم.
وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن
سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی
سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و
آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.



 


ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و
دنج بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از
بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات
گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به
رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا
وقتش رسده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم!هنگام صرف
شام گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون
وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که گردش را از دست دادیم.وقتی او را به خانه
رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم
قبول کردم.وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش
گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم.



 


 


چند روز بعد مادر م در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه
چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی
از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید.یادداشتی هم بدین
مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را
برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید
که آنشب برای من چه مفهومی داشته است،



دوستت دارم پسرم.


 


در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد برای صاحبان حقمان زمانی که شایسته
آنهاست به آنها اختصاص دهیم. هیچ چیز در زندگی مهمتر از خدا و عزیزان او نیست

امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
سه شنبه 19 دی 1391 - 23:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: jimykoochooloo & zeinab & mohandes & masoud & saqane & saeideh &
saeed_1391 آفلاین



ارسال‌ها : 1961
عضویت: 5 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1841
تشکر شده : 2254
همسری که باید دستان او را بوسید
قشنگ بود فقط چرا دوبار نوشته شده بود؟؟؟

بعد هم ما از این خانم ها داریم ؟؟؟ نه مردم شما بگید داریم؟؟؟؟

امضای کاربر :

عجیب روزگاریست ، شیطان فریاد می زند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد

چهارشنبه 20 دی 1391 - 00:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از saeed_1391 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: jimykoochooloo / mohandes / saqane /
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
همسری که باید دستان او را بوسید
بانودوبارنوشته كه آقايون دوبارو بادقت ببيشتري بخونن

امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 20 دی 1391 - 01:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zeinab به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo /
mohandes آفلاین



ارسال‌ها : 617
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 20
تشکرها : 908
تشکر شده : 1054
همسری که باید دستان او را بوسید
نقل قول از saeed_1391
قشنگ بود فقط چرا دوبار نوشته شده بود؟؟؟

بعد هم ما از این خانم ها داریم ؟؟؟ نه مردم شما بگید داریم؟؟؟؟

فکر کنم از بس که تعجب برانگیز بود یه خانم همیچین کاری بکنه دوبار نوشتند

امضای کاربر :
فتواى حسین [علیه السلام ] این است: آری ؛ در نتوانستن نیز بایستن هست ...
دکتر شریعتی





چهارشنبه 20 دی 1391 - 01:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
همسری که باید دستان او را بوسید
نقل قول از saeed_1391


بعد هم ما از این خانم ها داریم ؟؟؟ نه مردم شما بگید داریم؟؟؟؟

چرا نداریم مردم؟؟ داریم خوبشم داریم فقط اگر اقایون لطف کنن میونه این دو نفر رو بهم نزنن

امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


چهارشنبه 20 دی 1391 - 08:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sondos به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saqane /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
همسری که باید دستان او را بوسید
اصلاح شد  بابا دعوا نکنید خابالو بودم اینجوری شد

بعدشم استاد داریم خوبشم داریم

امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
چهارشنبه 20 دی 1391 - 09:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zari آفلاین



ارسال‌ها : 60
عضویت: 25 /8 /1391
محل زندگی: qom
تشکرها : 48
تشکر شده : 32

معلومه که هست تا وقتی که محبت هست.
تا وقتی هیچ مادر شوهری تو زندگی پسرش دخالت نکنه.از مضمون متن پیداست این مادر خیلی زن خود ساخته و با شعوری بودن


امضای کاربر : تو رابطه هاتون گاهی سنگ بندازید تا عمقش براتون مشخص بشه.
چهارشنبه 20 دی 1391 - 17:54
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group