یک آزمایش اجتماعی

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 119
نویسنده پیام
masoud آفلاین


ارسال‌ها : 2279
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1156
تشکر شده : 2279
یک آزمایش اجتماعی

یکی از صبح‌های سرد دی ماه  در سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.

او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.

بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.

۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.

 ۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.

 ۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.

 چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.

۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت.

 تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.

 بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند.

 ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.

یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد.

هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.

 بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.

او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود.

تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود.

این یک داستان واقعی است.

 روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.

سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟

به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟

در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟

تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟ (به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)

و نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …

 پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده آیم؟؟؟؟


امضای کاربر : در زندگی مهره نباش که هرچه میگویند بگویی باشد

                            تاس باش...

               که هرچه میگویی بگویند باشد.
یکشنبه 12 آذر 1391 - 11:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از masoud به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: samimi & sondos & saqane & ania & sara &
saqane آفلاین



ارسال‌ها : 1860
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 2561
تشکر شده : 1152
یک آزمایش اجتماعی

فوق العاده بود


امضای کاربر : آنانکه کمر بسته اند برای حفظ اسلام، باید اشخاصی باشند که اگر همه رفتند، آنها بمانند. کسیکه مشغول کاری هست باید با مشکلات بسازد. کسیکه عمل به این مهمی میکند باید بسازد تا درست شود. کسیکه بخواهد مشکلی در کار نباشد، باید مثل مرده ها برود قبرستان یا مثل درویش ها منزوی بشود.                                                                                                 امام خمینی (ره)
یکشنبه 12 آذر 1391 - 19:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از saqane به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: masoud /
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
یک آزمایش اجتماعی

چقدر جالب..

جای 10ـ12 عدد تشکر رو داشت..

اکثر مواقع همینطور هست..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




یکشنبه 12 آذر 1391 - 23:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ania به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: masoud /
samimi آفلاین



ارسال‌ها : 92
عضویت: 25 /7 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 124
تشکر شده : 185
یک آزمایش اجتماعی

این آزمایش بنظرم کاملا صحیح است(بالاخص در ایران)...

البته به این معنا نیست که ما کسی را به خاطر اینکه به این نوازنده اهمیت نداده ،سرزنش کنیم .خیلی اوقات چیزی غیر از گوش دادن وعلاقه ی صرف،به قطعه ی موسیقی یک نوازنده ی مشهور مارا به برج میلاد می کشاند/

مثلا نیاز به مهم نشان دادن خودمان ، نیاز به احترام،نیاز به جلب توجه دیگران و...

زیرا به اشتباه در ذهن ما این تصور وجود دارد که اگر کسی کنار مترو بایستد و قطعه ی موسیقی گوش کنداین فرد بی پرستیژی است.ولی اگه فردی به برج میلاد بره و باپرداخت 100هزار تومان کنسرتی  رو گوش بدهد یک فرد باپرستیژ و با کلاسه.

بیایید کمکم دیگه خسته شدم بس که نظریه پردازی کردم


امضای کاربر : عاشق بهترین ها مباش....
بهترین باش تا بهترین ها عاشق تو باشند.
دوشنبه 13 آذر 1391 - 11:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group