بانك اطلاعات روانشناسي . روانپزشكي

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 710
نویسنده پیام
zlatan آفلاین


ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بانك اطلاعات روانشناسي . روانپزشكي

با سلام 

دوستان گرامي باتوجه به وجود مطالب طولانيه روانشناسي و اهميت بعضي از مسائل آن و پيشنهاد يكي از دوستان بخشي مخصوص مطالب روانشناسي رو ايجاد كردم .

اگر هم خواستيد مطلبي رو قرار بدم به صورت پيام خصوصي بهم بگيد لطفا 

فقط لطفا پستي رو دراين بخش قرار ندهيد ( به دليل بخش بخش بودن مطالب ) .

  ممنون از همكاريتون


سه شنبه 07 آذر 1391 - 17:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elena & ania & hadiyan & sondos & 637 & samira &
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

خود شكوفايي

مفهوم خود شکوفایی (Self - Actulization) اصولا در نظریات مربوط به مکتب انسان گرایی مطرح شد. کارل راجرز و آبراهام مازلو از چهره‌های معروف نظریات انسان گرایی این مفهوم را برای توصیف افرادی بکار بردند که ویژگیهایی متفاوت از بقیه دارند. ویزگیهایی که این دو انسان گرا برای افراد خود شکوفا عنوان می‌کنند، در بسیاری جهات همپوشی دارند.

چه چیزی باعث می‌شود یک فرد به خود شکوفایی برسد؟

چرا همه افراد به خود‌ شکوفایی نمی‌رسند؟

ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه راجرز

از دیدگاه راجرز رسیدن به خود شکوفایی به معنای رسیدن به بالاترین سطح سلامت روانی است. پذیرش همه تجارب ، گرایش به زندگی کامل در هر لحظه از هستی ، داشتن توانایی هدایت خود بجای هدایت شدن بر اساس منطق ، عقاید و خواستهای دیگران ، احساس آزادی در عمل و تفکر و برخورداری از خلاقیت سطح بالا از ویژگیهای افراد خود شکوفاست. چنین شخصی از دید راجرز همواره از رعایت مثبت غیر شرطی اشخاص مهم و مورد اعتماد بهره‌مند بوده است. به عبارتی همواره او را برای خودش خواسته‌اند، نه برای کارهایش. چنین فردی قادر است دائما بطور سازنده و به صورت فزاینده‌ای بسوی رشد و کمال گام بردارد. او در برابر شرایط ناموفق و ناراضی زندگی تسلیم نمی‌شود و تلاش می‌کند برای کامل شدن و به حد کمال عمل کردن ، روابط با دیگران را در بهترین و مناسب ترین شکل جهت می‌دهد. آنها آمادگی کسب هر گونه تجربه را دارند، همه عوامل مربوط را سبک و سنگین می‌کنند و سعی می‌کند ارتباط یکپارچه‌ای با تمامی زمینه‌ها داشته باشد.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 17:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه مازلو

آبراهام مازلو (Abraham Moslow) در نظریه انگیزشی خود اظهار داشت که افراد در جهت خود ‌شکوفایی تلاش و حرکت می‌کنند، ولی وقتی در مورد میزان افراد خود ‌شکوفا تحقیق کرد، کمتر از یک درصد از افراد را خود ‌شکوفا یافت. این تمایز بین تمایل به خود ‌شکوفایی و پایین بودن تعداد افراد خود‌ شکوفا او را بدین نتیجه رساند که افراد خود ‌شکوفا دارای ویژگیهایی هستند که دیگران ندارند. آنها چیزهایی و اهدافی در زندگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. مازلو با مطالعه ویژگیهای افرادی چون آبراهام لیکلن ، والت و نیمن ، وان بتهوون ، آلبرت انیشتین و الیور روزمت خصوصیاتی که این شخصیتها را از افراد دیگر متمایز می‌کرد، مشخص نمود. او ویژگیهای این انسانها را چنین خلاصه کرده است:

به واقعیتها توجه دارند و جهت گیری آنها در برخورد با مسائل و ارتباطاتشان و پذیرش آنها واقع گرایانه است و تلاش می‌کنند که ادراکات خود را مبتنی بر واقعیات بسازند.

خود و دیگران و جهان را آنطور که هست می‌پذیرند. به عبارتی تلاش می‌کنند میانه خوبی با شرایط خود و دیگران داشته باشند و آنها را به همان صورت بپذیرند.

بیش از اینکه خود محور باشند، توجهشان به مشکلات خارجی معطوف است.

نیاز به خلوت و حریم خصوصی دارند.

خود مختار و مستقل هستند.

منزلت اشخاص و اشیاء در نظر آنها قالبی و ثابت نیستند، بلکه در تحول است.

اکثر آنها دارای تجربه‌های روحانی و معنوی هستند که لزوما خصیصه مذهبی ندارند.

خود را با همنوعان خود همانند می‌کنند.

روابط آنها با افراد معدودی که مورد مهر و علاقه هستند، عمیق و عاطفی است نه سطحی و معنوی.

وسیله را با هدف اشتباه نمی‌کنند. و در عین اینکه از وسایل به نحو احسن استفاده می‌کنند، به اهمیت آنها در رسیدن به اهداف خود که ارزشمندی بالاتری دارند اذعان دارند.

شوخ طبعی آنها فلسفی است نه خصمانه. بطوری که روابط اجتماعی آنها را خلق نمی‌سازند.

خلاق هستند.

نسبت به همرنگی فرهنگی مقاومت می‌کنند.

نسبت به کار خود در صرف وقت ، در راه آن تعهد و احساس مسئولیت دارند.

رفتار آنها ساده و طبیعی است.

نیاز به خود پیروی ، با خود بون و استقلال شخصی دارند.

تجارب عرفانی یا اوج دارند.

از روان رنجوری رهانید و در سلامت روانی بسر می برند.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

مازلو پس از تحقیق و بررسی ، ویژگیهای کلی افراد خود شکوفا را به شرح زیر بیان کرد:

ادراک بسیار کارآمد از واقعیت ، آنها دنیا را چنانکه هست می‌بینند، بدون پیش‌داوری یا قضاوت قبلی.

پذیرش خود ، دیگران و طبیعت بطور کلی

خود ‌انگیختگی ، سادگی و طبیعی بودن

تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود

نیاز به استقلال و داشتن حریم شخصی

احساس درک تازه و مداوم از جهان اطراف خود

تجربه‌های عرفانی

علاقه اجتماعی

روابط بین فردی ، روابط دوستی افراد خود ‌شکوفا شدید‌تر و عمیقتر از روابط مردم عادی است.

خلاق بودن ، افراد خود شکوفا در همه فعالیتهای خود انعطاف‌پذیر ، خودانگیخته و مشتاق اشتباه کردن هستند.

ساختار منش دموکراتیک ، قادرند در ارتباط با هر فردی با روشنی و تواضع ارتباط برقرار سازند.

مقاومت در برابر فرهنگ‌ پذیری ، در واقع آنان بوسیله ماهیت درونی خودشان اداره می‌شوند و نه بوسیله فرهنگ.

این ویژگیها در مواردی باهم وجه مشترک دارند، بطور کلی به نظر می‌رسد که ویژگی انسانهای خود شکوفا به استقلال و اعتماد به نفس است. آنها پذیرای خود و دیگران هستند و مهمتر از همه پذیرای چیزی هستند که زندگی به آنها عرضه می‌کند. نیازمندی این اشخاص ، نیازهای سطح بالا در سلسله مراتب نیازهای مازلو است، نیاز به چیزی که برای زندگی خوب لازم است، همچون حقیقت ، عدالت و امثال اینها. شخصیتهای خودی کلونا به مازلوآ آموختند که انسان نه تنها برای بقاء و یا رفع کمبودها و نارساییها تلاش می‌کند، بلکه به دنبال وجودی بامعناست که از نیاز درونی برای همسازی و یکپارچگی نشأت می‌گیرد. تقریبا همیشه افراد میانسال یا بالاتر دارای این ویژگی هستند، به نظر مازلو آنها کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل می‌دهند.

انتقاد از نظریه خود شکوفایی

روش پژوهش و داده‌های تحقیقی مزبور ، به این دلیل که نمونه مورد مطالعه وی بسیار کوچکتر از آن است که تقسیم نتایج را ممکن سازد مورد انتقاد قرار گرفته است. دیگر اینکه انتخاب آزمودنیها بر اساس ملاکهای ذهنی خودش درباره سلامت روانی صورت گرفته است و اصطلاحات او به صورت مبهم تعریف شده‌اند. نظریه خود شکوفایی از حمایت تجربی آزمایشگاهی محدودی برخوردار است، بیشتر پژوهشها نتوانسته‌اند این نظریه را تّأیید کنند، اما این نظریه در تعلیم و تربیت ، صنعت و تجارت ، پزشکی و روان درمانی مورد استفاده قرار گرفته است.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

مثبت انديشي

روانشناسي مثبت انديشي

زندگي سرشار از نعمت ها و ثروت هاي نامحدود است ، همه انسان ها حق و اختيار دارند در زندگي موفق شده و با شادماني و نشاط زندگي كنند ؛ ولي دستيابي به شادي و شادابي ، موفقيت در هر زمينه ، فقط به همت و تلاش هر كس بستگي دارد ؛ هيچ كس جز خود شخص نمي تواند موفقيت و شادابي ها يا غم ها و شكست ها را براي خويشتن فراهم سازد . چگونه است كه گروه اندكي ، احساس خوشبختي و سعادت مي كنند ، در حالي كه عده زيادي از خود ناراضي هستند ؟

در تقسيم بندي جانوران ، انسان در گروه پستانداران قرار دارد . انسان از نظر فيزيكي و جسماني ، وجوه مشترك فراوان با ديگر پستانداران دارد . عمده ترين و اصلي ترين تفاوت انسان با ساير جانداران ، داشتن قدرت تفكر و استدلال است . تفكر عالي ترين امتياز در مقايسه با ديگر جانداران است . تحقيق ، تجربه ـ تحليل و مقايسه ـ به صورت پيشرفته و پيوسته ـ فقط از آن انسان است . همه انسان ها ، قدرت انديشيدن را دارند ولي چگونگي كيفيت و جهت آن در افراد ، متفاوت مي باشد .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

چرا فكر و انديشه اين همه مهم و ارزشمند است ؟

در حقيقت ، همه چيز از افكار و ذهن انسان سرچشمه مي گيرد ؛ يعني ، انسان ساخته و پرداخته افكار خويش است ؛ انسان همان است كه فكر مي كند ( .... اي برادر تو همه انديشه اي .... ) قدرت خلاقه ، نتيجه انديشه انسان مي باشد . در واقع ذهن ، افكار و انديشه ها و شخصيت و تجارب حتي واقعيت هاي ما را مي سازد . اين ذهن ماست كه از ما انساني موفق و قوي مي سازد ، يا برعكس آن عمل مي كند ، شگفتي در اينجاست كه ( ضمير ناخودآگاه ) بين انديشه هاي سازنده و زيانبار ، تفاوتي قايل نشده و براي شكوفايي هر يك از آنها ، انرژي مساوي به كار مي برد !

به طور كلي ، هر كسي حوادث و اتفاقات بيروني را ـ با توجه به باورها و بينش خود به طور خودكار و از روي عادت ـ تفسير و توجيه مي كند ؛ اين ما هستيم كه ( به طور خودكار ) تصميم مي گيريم از مسائل چگونه برداشت كنيم و ديگران را چگونه ببينيم ! در واقع هر كسي با ذهنيت خود ، واقعيت هاي خويش را مي سازد .

به عنوان مثال ، اگر از يك حادثه اي كه 10 نفر شاهد داشته ، بخواهيم گزارش كاملي از واقعه را ارائه نمايند ، هر يك از آنان ، تحت تاثير ذهنيت و باورهاي شان ، برداشت هاي خود را از حادثه مي كنند . در بررسي گزارش ها ، مي بينيم كه 10 گزارش كم و بيش متفاوت در جلو رويمان قرار دارد ، درحالي كه هر ده نفر شاهد عيني يك واقعه بوده اند . به علاوه هر يك از آنها واقعا ً فكر مي كنند ، آنچه را كه ديده اند دقيقاً گزارش نموده اند ... ده ناظر و ده گزارش متفاوت از يك رويداد ... ؛ چرا گزارش ها اين چنين متفاوتند ؟ .... چون ، ده ناظر هر يك ، با توجه به باورها و ذهنيت خود و به طور خودكار و از روي عادت ـ واقعه را مورد بررسي و تفسير قرار داده و با ذهنيت خود ، از آن حادثه ، واقعيت هايي خلق كرده و به بيان آن پرداخته اند ! درست مثل ده دوربين عكاسي كه از ده زاويه مختلف يك حادثه ، عكسبرداري نموده باشند ! بنابراين ، هيچ حادثه اي به خودي خود معنايي ندارد ، ما هستيم كه با توجه به ذهنيت خودمان به آن ، معني و مفهوم مي بخشيم.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: samira /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

روانشناسان معتقد هستند كه : انديشه ها و پندارهاي ماست كه كيفيت زندگي ما را مي سازد ، انديشه ها هستند كه موجب موفقيت يا شكست ، عامل سلامتي يا مريضي ، باعث خوشبختي يا بدبختي و .. ما هستند . با انديشه هاي مثبت است كه انسان سرشار از شور و شوق و اشتياق احساس خوشبختي ، تندرستي و آرامش مي كند ؛ با افكار منفي است كه احساس شكست ؛ بدبختي ، مريضي و بيچارگي مي كند ؛ با انديشه هاي مثبت است كه توانمندي ها ، اعتماد به نفس و خود باوري ها قويا بالا مي رود ، در حالي كه با افكار منفي ، ناتواني ها ، حقارت و خود كم بيني ها ، درماندگي هايمان تشديد گرديده و در نتيجه بسياري از امراض روحي و جسمي نصيب مان مي شود .

جاي تاسف اينجاست كه اكثر مردم بدون اين كه خود متوجه باشند ، با تكرار انديشه هاي مخرب ، انرژي هاي خود را بر ضد خويش به كار برده و سبب بدبختي هاي خود مي شوند ! از همه حيرت انگيزتر اين است كه بسياري از مردم بدون اينكه خود متوجه شوند ، به فقر ، ذلت و ناكامي عادت كرده و در جهت رسيدن به آنها ، برنامه ريزي مي كنند !

نكته شگفت انگيز اينجاست كه وقتي منفي انديش باشيم ، از هر حادثه حتي از موفقيت ها ـ ندانسته ها و ناآگاهانه ـ برداشت هاي ناصواب و منفي كرده و به راحتي افكار منفي در ذهن مان جاي مي گيرند ،... اما جنبه هاي مثبت را مي بايست با تلقين به افكار تزريق كرد .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemeh-fareghiyan /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

وقتي انديشه هاي منفي را در سر داريم ، آنها را خواسته يا ناخواسته در هر روز چندهزار مرتبه تكرار مي كنيم ، در نتيجه : افكار منفي قوي تر مي شوند و جاي بيشتري در ذهن به خود اختصاص مي دهند ، در نهايت ، تمام بخش توليد فكر را تحت نظارت خود مي گيرند و به مجموعه افكارمان ، ماهيتي منفي مي دهند . با اين روند ، بدون اينكه بخواهيم و ندانسته ، بخش عظيمي از توانايي هاي ( بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بيهوده هدر مي دهيم ... در نتيجه بي حوصله ، كم اشتها ، پريشان حال ، بدخواب و افسرده و ... گشته ، زخم معده گرفته ، ... همچنين به ناراحتي قلبي ، عروق ، فشار خون و هزاران دردهاي ديگر دچار مي شويم ... در حقيقت با منفي انديشي و منفي بافي و تكرار آن در ذهن ، انرژي و نيروي خود را در تخريب خويش و ديگران به كار برده و زندگي را براي خود و ديگران زهرآگين مي سازيم ، ... به عبارت ساده ، سموم حاصل از نگراني ، خشم ، ترس ، ناكامي ، منفي بافي و ... مارا به سوي بيماري و نابودي مي كشاند . غير ممكن است ، در آن واحد هم سالم باشيم و هم منفي نگر و مضطرب و نگران ! انديشه هاي منفي مثل يك غده سرطاني عمل مي كنند ، به مرور زمان كليه افكار مثبت را محو و نابود ساخته و پاياني غم انگيز بوجود مي آورند .

با توجه به اينكه زندگي ، جريان ، حركت و پوياست ، وقتي تفكر مثبت بر آن حاكم باشد، اين حركت ، با پويايي و قدرت و سرعت بيشتري جاري مي شود ، در حالي كه با حاكميت تفكر منفي ، شدت و قدرت آن قوياً كاهش مي يابد . چه بايد كرد ؟

خصوصيات فردي و نحوه تفكر آدمي ، تحت تاثير استعداد هاي ارثي و توان هاي بالقوه و فرهنگ حاكم بر جامعه و الگوهاي محيط ( خانواده و اجتماع ) قرار دارد . چون اكثر مردم در تمامي جوامع ، منفي انديش و منفي باف هستند ، شستشوي ذهن از افكار و انديشه هاي منفي كاري است بس بزرگ ، فقط انسان هاي آگاه ، هدفمند ، شجاع و جسور مي توانند خود را از تحت نفوذ فرهنگ حاكم ناصواب و بازدارنده و الگوهاي منفي و زيان بار بيرون كشيده و با پويايي ذهن ، آرام آرام خود را از فقر به اوج سعادت و خوشبختي برسانند تا هم براي خود خلاق و مفيد شده و هم براي اجتماع .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

انسان هاي مصمم قادر هستند

1ـ با استفاده از عقايد و افكار مثبت و سازنده و با تلقين و تاكيد بر آنها ؛

2ـ با پرسش هاي مثبت از خود ؛

3ـ با تجسم و تصورات ذهني مثبت و ... باورهاي جديد مورد نظر خود را در « ضمير ناخودآگاه » مستقر نمايند ؛ با تغيير باورها ، افكار و انديشه هاي جديد ، احساساتمان دگرگون شده و كردارمان نيز تغيير مي يابد .

به اين طريق و با عزمي راسخ و با تلاش و پيگيري پايان ناپذير ، مي توانيم افكار مثبت ، نيرو بخش و سازنده را ، آگاهانه جايگزين انديشه هاي منفي و مخرب ،.... نشاط و شادابي را به جاي افسردگي و پريشان حالي ،... تندرستي و سلامتي را به جاي ناخوشي و ميضي ،... موفقيت و پيروزي را به جاي شكست و ناكامي ،... آرامش باطني واقعي را به جاي دلهره و نگراني ،... گذاشت و عفو و بزرگواري را جايگزين تنگ نظري و انتقام و حسادت بسازيم .

به اين ترتيب ، با تغيير باورها ، افكار و شيوه هاي زندگي مان تازه گشته و در مسير دگرگوني عظيم و شگفت انگيز زندگي قرار مي گيريم . چرا كه با مثبت نگري يك انرژي عظيم و نامحدود و بسيار ارزان ، هميشه در اختيار ما قرار مي گيرد ، كه جالب ترين و بزرگترين موفقيت ها و شادكامي ها را براي ما به ارمغان مي آورد .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:05
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

تیک

تیکها به عنوان حرکات و آواهای سریع و غیر ارادی تکراری از گذشته های دور مورد توجه متخصصان بوده است , اما مطالعه نظامدار این اختلال به گزارشهای ایتارد (1825)و ژیل دولاتوره (1885)باز می گردد . ژیل دولاتوره در بررسی های خود مجموعه ای از 9 مورد اختلال تیک را معرفی کرد که با ناهماهنگی حرکتی , فریاد های گنگ به همراه واژه های ایجاد شده پژواک گویی و بد دهنی همراه بود .امروزه تیک را نوعی انقباض غیر ارادی عضلانی مزمن یا زود گذر در کلام , حالت یا حرکات می دانند که به صورت مکرر ,ناگهانی,ناموزون و کلیشه ای رخ می دهد و می تواند با مرزهایی نه چندان روشن به صورت ساده یا مرکب و آوایی یا حرکتی پدیدار شود . به این ترتیب تیکها در ظاهر خود به صورت آوایی ساده (صاف کردن کلام ), آوایی مرکب (بیان یک جمله یا کلمه پیچیده )حرکتی ساده (پرش گونه ) و حرکتی مرکب (بریدن و گاز گرفتن )نمود می یابد .(نقل از لطفی کاشانی ,وزیری ,1387).

در DSM-1V-TR تیک گروهی از اختلالهای عصبی – روانپزشکی عنوان شده که از دوران کودکی یا نوجوانی شروع شده و ممکن است دایمی بوده یا دوره های شدت و ضعف داشته باشد .این اختلال شامل اختلال توره ,تیک صوتی یا حرکتی مزمن ,تیک گذرا ,واختلال تیک نامعین می با شد .(کاپلان ,1386).


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

اختلال توره

نشانگان توره در سال 1885 توسط ژیل دولاتوره مطرح شد . این اختلال ممکن است زودتر از دو سالگی آغاز شده و باعث مشکلات کارکردی و اجتماعی معنی داری برای کودک گردد. معمولا بیش از نیمی از این کودکان نشانه های ADHD نیز دارند . مهمترین ویژگی اختلال توره ,وجود تیک های حرکتی چند گانه همراه با یک یا بیش از یک تیک صوتی است . این تیک ها ممکن است به طور همزمان و یا طی دوره های مختلفی از بیماری ظاهر شوند . تیک ها در طی روز بارها بروز می کنند . معمولا این اختلال با تیک های حرکتی و گذرای ساده ای مانند تیک چشمی و سر آغاز می شود و بعد به نواحی دیگر بدن مثل شانه ها ,بالاتنه ,بازوها ,وپاها گسترش می یابد . نشانه های صوتی معمولا یک یا دو سال بعد از شروع نشانه های حرکتی آغاز می گردند . معمولا تیک های صوتی از نوع ساده هستند و در موارد کمی فرد نشانه ای آوایی پیچیده نشان میدهد . یکی از نشانه های غیر معمول توره ,هرزه گویی (بد دهنی ) است . (ساراسون ,1999).

شیوع اختلال 4تا 5 مورد از هر 10000 نفر گزارش شده و بین پسران رواج بیشتری دارد . گستره این اختلال در پسران نسبت به دختران 3به 1 یا 4 به 1 مطرح شده است متوسط سن شروع 7 سالگی است .(کاکاوند ,1385).

سبب شناسی

شواهد محکمی در تایید نقش ژنتیک به دست آمده که شامل افزایش میزان شیوع در بستگان در جه ی اول و میزان همخوانی بیشتر در دوقلو های تک تخمی نسبت به دو تخمکی می باشند .شواهدی نیز از نابهنجاری عصبی – زیست شناختی به دست آمده است – نابهنجاریهای غیر اختصاصی در نوار مغز (EEG ) و نیز یافته های غیر طبیعی در CT  اسکن . (کاپلان ,1386(.

مطالعات قبل از تولد نشان داده اند مادران کودکان مبتلا به اختلال توره 5/1 برابر بیشتر از مادران کودکان بدون اختلال  های تیک , عارضه ای را درمدت حاملگی تجربه کرده اند . هم چنین شدت استرس مادر در مدت بارداری ,تهوع و استفراغ شدید در طول سه ماه اول بارداری با شدت تیک ,ارتباط دارد . (کاکاوند ,1385).


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:12
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / samira /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

اختلال تیک گذرا

 این اختلال معمولا در دوران کودکی به وسیله یک یا چند تیک حرکتی ساده افزایش یابنده که طی چند هفته تا چند ماه از شدت آن کاسته می شود نمود می یابد و روند آن ممکن است واحد یا تکرار شونده باشد .سن آغاز تیک گذرا به طور مشخص 3تا 10 سالگی و تقریبا قبل از 14 سالگی و متوسط سن شروع هفت سالگی است ,پسرها معمولا سه برابر بیشتر از دخترها به این اختلال مبتلا می شوند . (کاکاوند ,1385)

 اختلال تیک صوتی یا حرکتی مزمن

انقباضهای غیر ارادی مکرر و سریع که منجر به حرکات پرشی یا آواسازی می شود . شروع اختلال باید پیش از سن 18 سالگی باشد .10تا 100بار شایعتر از اختلال توره است ؛به طور تخمینی 1تا2 درصد است .پسران سن مدرسه بیشتر در معرض خطر هستند .(کاپلان .1386)

سبب شناسی

منشا تیکها , روانزاد و/یا عضوی است .اکثر موارد روانزاد بوده و در هنگام استرس تشدید شده و خود به خود فروکش می کنند .(کاپلان ,1386).

هرچند نشانه های قوی دلایل عصب شناختی و عضوی در اختلالهای تیک وجود دارد ,از زمان تهیه گزارش پاسامانیک و کاوی (1956)که اعلام کردند ,مادران بچه های مبتلا به تیک 5/1 برابر مادران بچه های بدون تیک در زمان بارداری مساله ای با عواقب بد را تجربه کرده اند ,عوامل غیر ژنتیکی در ایجاد این اختلال مورد توجه قرار گرفته و این اختلال با تاکید بر عامل ((استرس – حساسیت ))توجیه شده است (جاگر و دیگران ,1982؛شاپیرو ,1988).به عنوان مثال ,تشدید علائم به دنبال استرس ها – که الزاما ویژگی ناگوار ندارند-دلیلی بر تاثیر استرس در این اختلال است (شاپیرو و شاپیرو ,1988 ,نقل از لطفی کاشانی و وزیری 1387)


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

اوتيسم / علل و درمان

اوتیسم برای اولین بار در سال 1943 توسط یک روانپزشک آمریکایی به نام لئو کانر[1]  توصیف شد . از نظر کانر سیمای اصلی این اختلال ناتوانی کودکان در برقراری ارتباط با دیگران از بدو تولد و دوری گزینی و تنهایی آنهاست . کانر برای توصیف این تنهایی شدید از واژه در خود ماندگی – اوتیسم – به معنای جذب نشدگی در فعالیتهای ذهنی بهره گرفت . به نظر کانر خصوصیات دیگر این کودکان وسواس بسیار برای حفظ همانندی محیط و عدم توانایی در استفاده از زبان به منظور برقراری ارتباط بود .

از اصلی ترین ویژگیهای این اختلال رفتارهای خود- برانگیزنده و خود -آسیب رسان می باشد و خصوصیات دیگر می توان به1- نقص آشکار و مداوم در برقراری روابط هیجانی با دیگران  . 2- بررسی خود ,بررسی اندامگان  .3. اشتغال با اشیا یا ویژگی خاص آنها بدون توجه به عملکرد واقعی و مورد قبول آنها همانند جمع آوری اشیای مختلف 4. مقاومت مدام در برابر تغییر محیط و کوشش برای حفظ نظم و همانندی ,همچون اشکال در تغییر برنامه های روزمره مقاومت اولیه در برابر یادگیری موارد جدید ,آشفتگی شدید در مقابل ایجاد هر گونه تغییر در موارد فوق .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

به طور کلی از هر 10000کودکی که به دنیا می آیند 20 مورد احتمال ابتلا به اوتیسم را دارند . این عده بسته به میزان آگاهی والدین در سنین مختلف قبل از36 ماهگی شناسایی می شوند . اوتیسم نیز مانند بسیاری دیگر از اختلالهای دوران کودکی در پسرها بیشتر از دخترها مشاهده می شود (3تا4به 1). هر چند که در صورت ابتلای دخترها این اختلال نشانگان اوتیسم شدیدتر و احتمال وجود سابقه اختلال شناختی بیشتر است .علت اوتیسم به روشنی معلوم نیست در ابتدای امر و پس از معرفی این اختلال تا مدتها عوامل روانشناختی را در این اختلال موثر می دانستند ولی امروزه بر اساس قراین و شواهد موجود سوگیری اصلی سبب شناختی بر عوامل زیست شناختی متمرکز شده است . کانر (1943)با انتشار مقاله خود مطرح کرد که داشتن پدر یا مادر مکانیکی می تواند باعث ایجاد اوتیسم در کودکان شود . بر اساس دیدگاه بتلهایم [1]اگر محیط در دو سال اول زندگی کودک که دورانی موثر در رشد بهنجار من[2] است به واکنشهای کودک پاسخ ندهد کودک با تصور دنیا به عنوان مکانی بی حاصل و تهدید کننده ویرانگر و غیر قابل اعتماد از آن کنار گرفته و به دژخالی خود پناه خواهد برد از این نظر چون پاسخ مادر به تلاشهای کودک خود در خلال شیر دادن تعویض حمام گرفتن و همانند آنها اعمال خود جوش نوزاد را شکل می دهد در ک احساسهای والدین طرد کننده توسط کودک و رفتار شئی گونه با کودک وی را به کناره گیری از دنیا می کشاند لذا رفتارهایی از خود نشان می دهد که وسیله ای برای به حساب نیاوردن دنیاست . از نظر فرستر [3]که به میزان زیادی بر یادگیری کنشگر متکی است والدین به علت همایندی و همراه بودن با تقویت کننده های نخستین بر اساس قوانین شرطی شدن حکم تقویت کننده پیدا می کنند و در شکل گیری رفتارهای کودک نقش ی پر اهمیت می یابند .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

بدین ترتیب مجموعه ای رفتاری کودکان با وقوع تقویت و تنبیه که اساسا از طرف خود والدین کنترل می شود شکل می گیرد بر این اساس فرض می شود که والدین کودکان اوتیستیک به دلیل اشتغال فکری شان نقش تقویت کننده درستی نداشته اند تا در رشد رفتارهای اجتماعی بهنجار کودک موثر افتند .بنابر این خود انگیختگی و سایر رفتار های اولیه با تقویت کننده هایی که کودکان ذخیره کرده اند شدت میابد . این سه نفر هر سه بر تعاملات والدین با کودک در پدیدایی اوتیسم تاکید می کنند عاملی که یافته های جدید بیش از پیش آن را زیر سوال می برند و تاکید دارند که تعامل والدین و کودک دلیلی بر ابتلا به اوتیسم نیست و والدین کودکان مبتلا و بهنجار تفاوتی با یکدیگر ندارند(فریمن و ریتوو 1984).اما  امروزه شواهد متقاعد کننده ای وجود ندارد که کاملا رفتارهای غیر معمول کودکان اوتیستیک را تبین کند . توافق و اجماع پژوهشگران درباره اوتیسم این است که این اختلال تا حد زیادی یک اختلال شناختی و اجتماعی است که علل زیست شناختی متعددی دارد و در زمانی بین لقاح و تولد ایجاد می شود . طبق نظر راتر و اسکوپلر (1987) اکثریت عمده ای از موارد اوتیسم علت طبی قابل تشخیص ندارند و تخمین زده شده است که فقط در 10-5 درصد موارد علت معینی را می توان تشخسیص داد (راتر وهمکاران ,1994) با وجود این به نظر می رسد کودکان اوتیستیک با ساختار بیولوژیک متفاوت به دنیا می آیند . اما عوامل محیطی پیشروی و پیش آگهی بعدی این اختلال را متاثر می سازند .


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

غربالگري و تشخيص اختلالات طيف اتيسم

گام اول: جستجوي پرچم قرمز

بيشتر متخصصين معتقدند که هر چه زودتر بايد به فکر درمان بود. با وجود آنکه علاج قطعي براي اين اختلال وجود ندارد، اما دامنه وسيعي از شيوه هاي درماني براي کاهش علائم، آموزش مهارتها و بهبود پيش آگهي وجود دارد. به هر حال بايد والدين و معلمين مشکلاتي را که ممکن است منجر به تشخيص اتيسم مي شوند، بشناسد.

برخي از نشانه ها وجود دارد که تحت عنوان پرچم قرمز ناميده مي شوند که بايد والدين و معلمين در جستجوي آن باشند، اين علائم ممکن است در يک کودک يک ساله يا تا سن سه سالگي ظاهر شود. برخي از اين علائم عبارتند از:

-عدم پاسخ به مردم يا تمرکز روي يک شي» به جز» افراد به مدت طولاني.

-عدم پاسخ نسبت به صدا زدن نامشان.

-فقدان تماس چشمي.

-دشواري در تفسير آنچه ديگران در موردش حرف مي زنند يا احساس مي کنند.

-تاخير در  گفتار يا الگوهاي گفتاري عجيب.

-حرکات تکراري از قبيل چرخيدن يا جنباندن بدن و يا رفتارهاي خود تخريبي از قبيل کوبيدن سر.

-حرف زدن يکنواخت و يا آهنگين.

-حساسيت کمتر يا بيشتر ازحد معمول نسبت به درد، صدا، نوريا شلوغي.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

گام دوم:

يافتن افراد مناسب براي تشخيص اختلالات طيف اتيسم:

براي تشخيص درست اتيسم، بايد به يک پزشک متخصص مراجعه نمود. در مرحله اول بهتر است به يک متخصص اطفال مراجعه کرد. اگر پزشک متخصص اطفال لازم ديد کودک را به يک متخصص مغزو اعصاب و يا متخصص روانشناسي جهت تشخيص قطعي ارجاع مي نمايد.

پس از معاينات و ارزيابي هاي کامل بايد غربالگري هاي اوليه توسط يک پزشک يا روانشناس ماهر که با رشد گفتار و مهارتهاي حرکتي درشت و ظريف آشنا است، انجام شود.

گام سوم:

غربالگري کودک براي ابتلا به اختلالات طيف اتيسم:

قبل از اينکه خانواده خيلي نگران شود مهم است که کودک از منظر ابتلا به اتيسم غربال شود. ابزارهاي غربالگري متعددي براي جمع آوري اطلاعات در زمينه رشد اجتماعي و ارتباطي کودکان در مراکز پزشکي وجود دارد.

 براي مثال:

(CHAT) tobblers in autism of checklist The *

 tobblers in autism for checklist mobifieb The *

(CHAT-M)

 autism for tool screening The *

(STAT) olbs-year-two in

     questionnaire communication social The *

  (SCQ)

(براي کودکان چهار ساله و بالاتر)

به ندرت از يک نوع ابزار و معمولا از چند ابزار غربالگري و مشاهده به صورت ترکيبي استفاده مي شود. اگر غربالگري شاخص هايي از اتيسم را نشان دهد، پزشک متخصص گام بعدي را اجرا مي کند: رد کردن ساير احتمالات و تشخيص اتيسم.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

گام چهارم:

رد کردن ساير احتمالات

غربالگري ممکن است نشان دهد که نشانه هايي شبيه اتيسم وجود دارد. اما قبل از تشخيص قطعي اتيسم پزشک متخصص بايد ساير احتمالات را رد کند.

بسته به علائم کودک، پزشک بايد تستهاي شنوايي، تست خوني براي احتمال عفونت، معاينه براي  اختلالات صرع و ساير اختلالات فيزيکي را به عمل آورد. برخي پزشکان مشاوره هاي ژنتيکي را براي بررسي برخي اختلالات مثل سندرمX  شکننده توصيه مي کنند.

اگرعلامت مثبتي در هر کدام از اين زمينه ها مشاهده شد بايد توسط پزشک متخصص مربوط به همان زمينه، کودک معاينه شود.

گام پنجم:

تشخيص اختلالات طيف اتيسم

زماني که ساير تشخيص  ها رد شد، پزشک متخصص مي تواند تستهاي تخصصي اتيسم را انجام دهد.

ابزارهاي تشخيصي عبارتند از:

reviseb-interview biagnosis autism The *

(R-ADI)

اين ارزيابي با مصاحبه والدين انجام مي شود.

 odservation biagnostic autism The *

(G-ADOS) schebule

در طول اين تست پزشک کودک را در شرايطي قرار مي دهد که رفتارهاي ارتباطي اجتماعي از خود نشان بدهد و بررسي کند که آيا کودک مبتلا دچار تاخير، عدم وجود رفتار و يا رفتار غيرطبيعي است.

scale rating autism chilbren The *

(CARS)

اين ابزار حرکات کودک، تطابق نسبت به تغييرات، واکنش به شنيدن صدا، ارتباطات کلامي و ارتباط با مردم را بررسي مي کند.

براساس اين ابزارهاي تشخيصي، همچنين مشاهده و ساير ارزيابي ها، پزشک مي تواند اختلالات طيف اتيسم از قبيل سندرم آسپرگر،NOS-PDD  يا اتيسم را تشخيص دهد.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

درمان اختلالات طيف اتيسم

متاسفانه، هيچ استاندارد طلايي براي درمان اتيسم وجود ندارد. برخلاف بيشتر بيماريها، بندرت علت اتيسم شناسايي مي شود. از سوي ديگر، هر فرد مبتلا به اتيسم علائم مختلف جسماني، هيجاني، رفتاري و اجتماعي را از خود بروز مي دهد. با وجود چنين شرايطي، تا 20 سال قبل توجه کمي توسط جامعه پزشکي نسبت به درمان اين اختلالات اعمال مي شد.

علاج قطعي وجود ندارداما گزينه هاي زيادي وجود دارد

در حال حاضر، هيچ علاج قطعي براي درمان اتيسم در دسترس نيست. اين به اين معني است که بيشتر متدهاي درماني که ادعا مي کنند به احتمال زياد معتبر نمي باشند. البته به اين معني نيست که علائم اتيسم نمي توانند تعديل شوند.

گفته مي شود شيوه هاي اصلي درمان اتيسم که به اغلب بيماران توصيه مي شود محدود است. البته، انواع گوناگوني از گزينه هاي درماني با دسته بندي هاي رشدي، رفتاري، دارويي، بيومديکال و آموزش وجود دارد. برخي از اين شيوه ها بخوبي جا افتاده اند و بعضي خوب شناخته شده اند. معهذا ساير روشها هنوز بحث انگيز هستند و تحقيقات کافي در مورد آنها انجام نشده است. هرچند که اين موضوع به معني بي اثر بودن آنها نيست.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

کاردرماني در اتيسم: اصول پايه

براساس تعريف انجمن کاردرماني امريکا، کاردرماني  درمان ماهرانه اي است که به افراد  کمک مي کند تا به استقلال درهمه جنبه هاي زندگي خود دست يابند. کاردرماني کمک مي کند تا مردم مهارتهاي حرفه اي لازم در زندگي را براي کسب استقلال و رضايت مندي در زندگي را بدست آورند. اغلب اوقات کاردرمانگران با افراد صدمه ديده برا ي کسب مجدد توانايي، استفاده از دستها در فعاليتهاي مختلف زندگي روزانه، توانايي نوشتن و مراقبتهاي شخصي، کار مي کنند.

در مورد اتيسم، کاردرمانگران امروزه بطور وسيعي دامنه فعاليت هاي حرفه اي خود را گسترش داده اند. در گذشته کاردرمانگران ممکن بود برا ي مثال در زمينه بهبود مهارت نوشتن، لباس پوشيدن و غيره در رابطه با کودکان اتيسم فعاليت نمايند.اما از آنجايي که افراد مبتلا به اتيسم کمبودهاي اساسي در مهارتهاي شخصي و اجتماعي مورد نياز براي يک زندگي مستقل دارند، کاردرمانگران امروز شيوه هايي را براي رفع اين نيازها بکار مي برند، براي مثال:

فراهم کردن مداخلاتي  که به کودک کمک نمايد تا به تحريکات حسي پاسخ مناسب را بدهد. اين مداخلات ممکن است شامل تاب دادن، برس زدن، بازي روي توپ مخصوص و تمام فعاليت هايي باشد که از طريق آن کودک بتواند بدنش را در فضا بهتر کنترل نمايد.

- تسهيل فعاليت هاي بازي که تعامل و ارتباط با ديگران را آموزش مي دهد و به آن کمک مي کند. براي کاردرماني در زمينه اتيسم مي توان از بازي درماني هاي ساختار يافته به صورت ويژه و تخصصي استفاده نمود تا مهارتهاي هيجاني، هوشي و حتي جسماني را بهبود ببخشد.

- اتخاذ استراتژي هايي براي کمک به افرادي که از يک مرحله به مرحله ديگر در گذر هستند. براي يک کودک مبتلا به اتيسم ممکن است شيوه هاي مناسبي استفاده شود که بتواند  جابجايي و انتقال ازمدرسه به خانه را بهتر کنترل کند. در مورد يک فرد بزرگسال مبتلا به اتيسم اين مساله ممکن است مهارتهاي شغلي و مهارتهاي آشپزي را در بر بگيرد.

- استفاده از شيوه هاي تطابقي و استراتژيها براي جبران ناتواني هايي بارز (براي مثال آموزش استفاده از کي بورد زماني که آموزش نوشتن با دست امکان پذير نيست و با انتخاب يک جليقه سنگين براي افزايش تمرکز و غيره). علاوه بر اين،  پزشک متخصص اطفال مي تواند به والدين در شناساندن مداخلات زودهنگام و قابل دسترس که از طريق مراکز توانبخشي و پزشکي ارائه مي شوند، کمک نمايد. افراد بزرگسال اتيسم مي توانند از طريق مراکز توانبخشي خصوصي و دولتي به کار درماني دسترسي پيدا کنند.


سه شنبه 07 آذر 1391 - 18:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

خود شيفتگي

ریشه واژه خودشیفتگی و خودکامی، به اسطوره یونانی که ”تارسیوس“ بود، برمی‌گردد. ”تارسیوس“ مرد جوان خوش‌سیمائی بود که بسیار مجذوب خودش شد؛ به‌نحوی که کنار آب می‌نشست و ارتباطی با کسی نداشت، سرانجام عاشق عکس خود در آب شد و پنداشت که بهشتی است. بنابراین کوشید که او را بگیرد، ولی چون موفق نشد، مأیوس گردید و در پایان، از این اندوه، جان سپرد! این در واقع، تعریف ویژگی فرد خودشیفته است. انسانی که فقط به خویشتن می‌اندیشد. به قول یکی از روانشناسان صاحبنام: ”تمام نیروی روانی او به خودش معطوف است“.

خودشیفتگی، نوعی اختلال هیجانی بسیار اغراق‌آمیز است. مبتلایان به این اختلال، با سایرین همدل نیستند! ولی نیاز دارند مرتب از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند. هر چند خودشیفتگان و خویش‌‌کامان، تصویری مبالغه‌آمیز از خویش دارند، اما از پندارهٔ بسیار آسیب‌پذیری برخوردار بوده و بیشتر با هویت خویتن ناآشنایند.

این اختلال، کمتر از سایر اختلال‌های شخصیتی، رخ می‌نماید و احتمال ابتلاء به آن به طور تقریبی، یک درصد است. برخی از مطالعه‌ها نشان می‌دهند که این اختلال، بیشتر در مردان جوان، روی می‌دهد. آسیب‌پذیری در عزت‌نفس، شخص مبتلا به خودشیفتگی را نسبت به انتقاد یا شکست، خیلی حساس می‌کند. گرچه امکان دارد این موضوع را آشکارا بروز ندهند، ولی خرده‌گیری از ایشان، سبب دل‌آزاری، احساس حقارت، کم‌ارزشی، تهی بودن و پوچی در آنان می‌شود. اینان در برابر توهین، غضب یا هجوم متقابل و گستاخی نشان می‌دهند بیشتر وقت‌ها چنین تجربه‌هائی به انزوای اجتماعی و یا تحقیر می‌انجامد. رابطه‌های بینردی و عملکرد اینگونه شخص‌ها بیشتر مواقع، با مشکل روبه‌رو می‌گردد. درمان اختلال مذکور، از طریق روان‌درمانی و گفتگو بین روانپزشک و بیمار، امکان‌پذیر است.


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: samira /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

شاید همگی ما در دورانی از زندگی خویش با کسانی روبه‌رو بوده‌ایم که خویشتن را در بسیاری جهات برتر از سایرین می‌دانستند و پیوسته حین خودبزرگ‌بینی و مهم بودن داشتند و می‌گفتند: ”من تاکنون هرگز ناکام نبوده‌ام!“، می‌توانم با قدرت بیانم، روی همه نفوذ داشته باشم!“، ”دست به هر چه می‌زنم، به طلا تبدیل می‌شود!“، ”به‌قدری جذاب هستم که همه، بی‌اختیار متوجه من می‌شوند!“ و من، من، من..اینها جمله‌ها و فرازهائی هستند که در زبان انسان خودشیفته جاری می‌شود. خودشیفتگی، یکی از اختلال‌های روانشناختی به حساب می‌آید. این اختلال، ممکن است در دورهٔ خردسالی همهٔ افراد وجود داشته باشد. بی‌شک انتظار می‌رود که با گذراندن دوران رشد و بالندگی، این اختلال، کم کم از بین برود. همگی ما در روزگار کودکی خود و در چند هفتهٔ نخست زندگی، پیش از آنکه مادر و یا پرستارمان را بشناسیم، دچار حالت خوشیفتگی می‌گردیم. در سنین یک، دو و سه سالگی نیز باز همان حالت‌های خودکامی در تمام کودکان مشاهده می‌شود. کودک در این سنین، حس می‌کند که همه چیز منحر به او است و تمامی جهان و هر چیزی که در اطراف است، باید در تملکش باشند. چنین حالت‌های خودکامی در کودک با افزایش سن و شناخت بیشتر او نسبت به جهان و نیز وقوف بر این موضوع که دیگران به‌طور لزوم مانند او نیستند و هر کسی آرزوها، پندارها و دیدگاه‌ها خود را دارد، تغییر می‌کند. اما چنانچه این دگرگونی و تحول در کودک به‌وجد نیاید، شخصیت و هویتش در دوران بزرگسالی همچنان خودشیفته باقی می‌ماند. دانشمند روانشناسی دربارهٔ علت‌ها و عامل‌های خودشیفتگی چنین می‌گوید: ”ارزش نهادن بیش از اندازه و در کانون توجه واقع شدن در طی دوران پرورش روزمره، عامل‌هائی هستندکه این بحران را پدید می‌آورند، محدودیت رابطه‌های اجتماعی و محرومیت از فرصت‌هائی که آدمی قادر باشد با همسالان خود همگامی داشته باشد، به پایداری این اختلال می‌انجامند. در ضمن، ناامنی، بیم طرد و عدم تأیید از جانب اطرافیان، از سایر عامل‌هائی هستند که سبب می‌گردند توجه شخص معطوف خود شود“. همچنین در مورد سایر عامل‌های تشدید خودشیفتگی می‌افزاید: ”توانائی‌های تخصصی، برتری در ویژگی‌ها جسمی، موفقیت‌های پیاپی و در نتیجه تشویق و ترغیب‌های بی‌حد نیز، انسان را به سمت خودپرستی می‌کشاند!“


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

در این اختلال، تمام انرژی روانی فرد، فقط متوجه خود شما است. به‌نحوی که قادر نیست عشق و محبت خویشتن را دربارهٔ سایرین هم به‌کار گیرد. اینان فقط می‌توانند با کسانی که همانند و همفکر ایشان هستند، ارتباط برقرار کنند. چنانچه از ایشان خرده گرفته شود و یا در انجام امری با شکست روبه‌رو گردن، به سرعت، واکنش نشان می‌دهند، از افراد، بهره‌کشی می‌کند و در رابطهٔ بین‌فردی، استثمارگر هستند؛ نسبت به ظاهرشان حساسند و از اطرافیان خود انتظار تعریف و تمجید زیادتری دارند. برای این اختلال، یک علت مشخص‌شده وجود دارد و آن، این است که فرد خودشیفته به احتمال زیاد در همدلی و رابطهٔ عاطفی با مادر خویش، دچار مشکل بوده و یا کینه از سوی پدر و مادرش، به خصوص مادر، در همان اوایل زندگی، معطوف شده است!“

وجود ناهمگونی و به‌هم‌ریختگی در رابطهٔ این افراد، گذشته از رابطهٔ خانوادگی و زناشوئی، رابطهٔ بین‌فردی و شغلی را هم دربرمی‌گیرد. دکتر ”محمود ساعتچی“، روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه ”علامه طباطبائی“ پیرامون مشکل‌های این افراد در محیط کار و خانواده چنین می‌گوید: ”اگر ویژگی‌های گوناگون فرد خودشیفته را نیک بنگریم. درمی‌یابیم که آثار منفی شخص خودشیفته در محیط کار، بسیار متنوع و گسترده است. او هدف زندگ یخیوش را، ارضاء نیازهای خود می‌داند. به نیازهای دیگران توجهی ندارد؛ هر چند که در ظاهر، تظاهر می‌کند، اما اینگونه نیست. به همین علت در محیط کار، تمام همکارانش با گذشت زمان، سرانجام به جائی می‌رسند که او را دوست‌داشتنی نمی‌یابند؛ از همگامی با او، دوری می‌گزینند و تلاش می‌ورزند که کمتر با او برخورد داشته باشند؛ به سبب آنکه فرد خوشیتن کام در مرحله‌های متفاوت رشد و بالندگی شخصیت از دیدگاه ”فروید“، در نخستین مرحلهٔ رشد شخصیت خود یعنی ”نهاد“، متوقف شده است. پس بر پایهٔ اصل کسب لذت و اجتناب از درد، عمل می‌کند. در صورتی‌که چنین فردی، مدیر یک واحد باشد، به رشد و ارتقاء مهارت‌های شناختی، هیجانی و حرکتی افراد تحت‌نظر خویش، اعتنائی ندارد و تمام تلاش خود را معطوف آن می‌سازد که از توان، استعداد و مهارت‌های آنان در راه کسب اسمتیاز و شهرت برای خود سود جوید“.


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

استاد یاد شده می‌افزایند: ”وضع افراد مزبور در خانواده‌هایشان هم به همین سبک است. یعنی همسرشان به منزلهٔ وسیله‌ای تلقی می‌شود که نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی او را ارضاء کند و در نهایت، همسر برایش ارزش جدی ندارد. رابطهٔ خانوادگی این شخص به‌طور معمول، مشوق بوده و درگیری‌های لفطی، مشاجره‌ها و عدم تفاهم در خانوادهٔ آنان زیاد به چشم می‌آید. به‌عبارت دیگر، آثار و پیامدهای زندگی این قبیل افراد در خانواده سبب ایجاد پریشان‌فکری، اعتمادبه‌نفس پائین و بسیاری دیگر از اندیشه‌ها و نگرش‌های منفی در بین اعضاء خانواده می‌گردد“.

ممکن است این اختلال، بسیار مزمن و دیردرمان باشد و افزون بر اختلال‌های دیگر، فرد را تهدید کند. افسردگی و اضطراب بیمارگونه، در بیشتر موقع‌ها گرایش به مواد مخدر و .. را در پی خواهد داشت. برای کمک به این بیماران، انواع شیوه‌های درمانی روانشناسی همچون روان‌درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به‌کار بسته می‌شود. البته اگر فرد خودشیفته در برابر این راه‌کارها ایستادگی کند، هیچ‌یک از این راه‌ها برای او مفید واقع نمی‌شوند. این افراد حتی ممکن است در برابر پزشک معالج هم از خود مقاومت شدیدی نشان دهند از بین همه این شیوه‌های درمانی، گروه‌درمانی بیشتر سودمند است.

در این روش، شماری از خودشیفتگان در نشستی با روانشناس، دیدار کرده و روانشناس با بررسی نارسائی‌های مشترک آنان، برایشان برنامه‌های ویژهٔ درمانی در نظر می‌گیرد. این بیماران در ارتباط با برخورد مستقیم با هم، بهتر می‌توانند به خود و سایرین یاری راسنند.


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

انسان‌های خودشیفته، کسانی هستند که ارزش‌های فردی و اجتماعی را تنها در برابر خواستهٔ خود می‌دانند و رفتارشان را صحیح و به حق می‌شمارند و پیوسته سایری را مقصر قلمداد می‌نمایند. خودشیفتگان هرگونه خوب بودن دیگران را نادیده گرفته و یا آن را شرطی می‌بینند.

شخصیتی که خویشتن‌کام است، دوروبر خود، عده‌ای از افراد تأییدکننده را گرد می‌آورد تا مدام او را تحسین کنند و در بازی‌های روانی که ایجاد می‌کند، نقش مقابل را به گونه‌ای مناسب ایفاء کند.

پس همان‌طور که گفته شد، شیوع عارضهٔ شخصیتی خودشیفته، ریشه در دوران کودکی هر کس دارد و عوارض اجتماعی آن بعد از رشد کودک می‌تواند به شرح زیر باشد:

▪ در رابطه با دیگران، فاقد هر نوع ارتباط مثبت و مستمر است.

▪ در ارتباط‌های شخصی، هدف، بهره‌بری از سایرین می‌باشد.

▪ انتظار دریافت هر نوع خدمات و لطف بدون ارائهٔ پاسخ متقابل را دارد.

▪ دارای عزت‌نفس کم و گسیخته‌شدنی است.

▪ پیوسته در جست‌وجوی جلب تحسین و ارزش نهادن برای تظاهر می‌باشد.

▪ خیالپردازی یا هدف‌های غیرواقعی و در پی کمال‌گرائی رفتن، از صفت‌های فرد خودشیفته است.

▪ زمانی که مورد انتقاد قرار می‌گیرد، بسیار عصبانی می‌شود واکنش خیلی تند و خصومت‌آمیزی از خویش نشان می‌دهد.

▪ همواره از دیگران، استفاده ابزاری می‌کند تا به هدف‌های شخصی خود دست یابد.

▪ خویشتن را بسیار بااهمیت می‌داند.

▪ راجع به کامیابی‌هایش در رابطه‌های بین‌فردی، زندگی خصوصی و حرفه‌ای، به شدت دچار توهم‌های فراوان می‌شود.

▪ همیشه از سایرین، توقع برخوردهای خوب و دلپذیر دارد.

▪ پیوسته از مردم انتظار توجه و پشتیبانی دارد.

▪ خیلی حسود است.


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

فرد مبتلا به این اختلال شخصیتی، به‌طور معمول توسط دیگران اینگونه شناخته می‌شود: ”خیلی خود را مهم می‌داند و به قول معروف برای خودش کلاس می‌گذارد!“ شخصیت خودشیفته نمی‌تواند برتری سایرین را تحمل کند، نسبت به خرده‌گیری‌ها، حساس است و در مقابل آنها واکنش تندی نشان می‌دهد.

افرادی از این قبیل، به‌طور معمول کمال‌طلب هستند. همواره دلشان می‌خواهد در کانون توجه باشند و دوست دارند همه مدام تحسینشان کنند. چنین حسی در این افراد آنقدر قوی است که گه گاه سبب می‌شود آنان دردسرها و حتی بحران‌های خودساخته‌ای تدارک ببینند تا زمینه‌ای برای خودآرائی و اثبات لیاقت‌هایشان فراهم آورند. از دیدگاه بقیهٔ مردم اینگونه به‌نظر می‌آید که این افراد، تمام دنیا را مدیون خود می‌دانند و خیال می‌کنند. همه باید قدردان آنان باشند. در این اختلال، علاوه بر ژنتیک و محیط ردپای رخدادهای دوران کودکی هم مشهود است.


چهارشنبه 08 آذر 1391 - 00:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: reza /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

شناخت بیماری های روانی

به طور عادی و معمولی بیماری های روانی ، از مغز که نسبت به سایر اعضاء برتر و مهمتر است ، سرچشمه می گیرد . بیماری روانی نظیر سایر بیماری های متداول مانند  بیماری های قلب ، کلیه ، دیابت و غیره است و در پیدایش آن کسی مقصر نیست.

بیماری های روانی درمان پذیرند. با درمان مناسب و شایسته ، بسیاری از بیماران روانی می توانند زندگی عادی داشته باشند.

ممکن است بعضی نکات روی بیماران روانی اثر بگذارد ، پس سعی کنید همواره آگاهی بیشتری در این زمینه کسب نمایید .

علل فراوانی برای بیماری های روانی وجود دارد. از جمله :

- ضربه ی مغزی (Brain Concussion )

- عدم تعادل مواد شیمیایی مغزی

- علل زیستی ، محیطی ، اجتماعی و عوامل اقلیمی

بعضی از بیماران روانی به علت اختلال و ضعف شخصیت، اراده لازم را جهت درمان خود ندارند و احتیاج به راهنمایی و کمک فراوان دارند. افراد مبتلا به بیماری های روانی در صورت عدم اقدام به درمان ، دائم بیمار هستند.

امکان دارد عده ای از بیماران مدت نسبتاً طولانی احتیاج به درمان و ادامه آن داشته باشند، همان طور که بیماری دیابت با مصرف داروهای ضد دیابت درمان می گردد.

گروهی از بیماران ، تندخو و پرخاشگرند که بیشتر قربانی تندخویی خود می گردند تا علل دیگر ؛ ولی با درمان های مناسب و مخصوص ، تندخویی آنها کنترل می شود و تقریباً با افراد دیگر فرقی ندارند.

بیماری های روانی به دیگران سرایت نمی کند ؛ اما می تواند به گونه ای ، دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.

افسرده دل افسرده کند انجمنی را / در خلوت خویش راه مده همچو منی را

 اختلالات روانی می تواند در هر سن و نژاد بروز نماید، و برخوردهای خانوادگی و سوابق بیماری روانی در آن خانواده نیز در به وجود آمدن آن بی اثر نیست.

جهت درک و فهمیدن و آشنا شدن با بیماری های روانی باید بدانید که مغز شما مرکز کنترل بدن شماست و از میلیون ها سلول عصبی تشکیل شده که هر سلول عصبی با هزاران سلول دیگر در ارتباط است. در صورتی که در کار یک سلول اختلال ایجاد گردد می تواند منجر به بیماری های روانی شود.


شنبه 11 آذر 1391 - 16:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

ناراحتی های عاطفی یا اختلالات خلق و خوی عبارت اند از:

1 - افسردگی  Depression: که بیشتر شامل احساس غمگینی ، بی حوصلگی ، بی یاوری است. فرد مبتلا به افسردگی

- لذت بردن از زندگی برایش دشوار است ؛

- دچار کم خوابی یا پرخوابی است؛

- فاقد انرژی ، تحرک ، و تلاش است؛

- احساس بی ارزشی دارد؛

- امکان دارد درباره مرگ و خودکشی فکر کند، حتی اقدام به خودکشی نماید؛

علل احتمالی: عدم تعادل مواد شیمیایی مغز، ارث، رفتارهای روانی.

2- شخصیت دو قطبی (Bipolar personality) : شخص مبتلا دچار تغییرات عاطفی بسیار شدید ( از یک سو افسردگی و از سوی دیگر شادی زیاد) و همچنین دچار دوره هایی از پر انرژی بودن، پر تحرکی ، رفتار خشن ، و افکار درهم است و ... کمتر احتیاج به خواب دارد و ولخرجی زیاد می کند.

3 – اسکیزوفرنیا (Schizophrenia ): نوعی روان پریشی است با اختلال افکار و رفتار. مبتلایان به اسکیزوفرنیا نمی توانند با دیگران کنار آیند ، قادر به مراقبت از خود و رعایت نظافت و خورد و خوراک خود نیستند. موقع صحبت کردن احساس ندارند. همواره ترس های فراوانی به صور مختلف دارند، توهم بینایی و شنوایی دارند،

وسواس های مختلف ، کناره گیری از فعالیت روزانه ی خود، و هذیان (به معنای

داشتن عقاید غیر واقعی) دارند.

4 - بیماری های روانی (Mental disorders) معمولی ( عادی ) شامل:- ناراحتی های اضطرابی که به صورت شدید یا به صورت اضطراب و ترس پنهانی خودنمایی می کند.

- اضطراب معمولی (عادی) که شامل تنش و بیقراری است .

- حملات هراس که فرد به طور ناگهانی دچار ترس یا وحشت ، ضربان قلب زیاد ، سرگیجه ، وزوز گوش، عرق کردن و غیره می گردد.

5 - ترس های مرضی: ترس های شدید از وضعیت و حالات خاص مثلاً ترس از بلندی، فضای بسته و تاریکی و غیره .

بعضی دیگر از بیماری های روانی :

- اعتیاد به الکل و مواد و داروهای اعتیاد آور.

-زوال عقل (Dementia). ( این حالت با کم شدن توانایی های شناختی و هوشی شخص همراه است و علت آن آسیب یا اختلال عملی وسیع مغزی است ؛ اگرچه در بعضی موارد تعیین علت عضوی شخص ، مقدور نیست این بیماری بیشتر در سنین پیری

مشاهده می شود)

- اختلال شخصیت (Personality disorder).

- اختلال های تغذیه ای (Nutritional disorder) مانند پرخوری یا بی اشتهایی عصبی .

- ناراحتی های مربوط به ضربه های مغزی.


شنبه 11 آذر 1391 - 16:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
بخش مخصوص روانشناسي

راه علاج این بیماری های روانی رو هم بنویسید دکترچرا هیچکس اینجا نظر نمیده؟


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
شنبه 11 آذر 1391 - 16:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

درمان اسكيزو فرني

از آنجا که علل اسکيزوفرني هنوز به طور دقيق شناخته نشده است، روش‌هاي درماني فعلي هم بر پايه تجربه و هم پژوهش‌هاي باليني مي‌باشند. اين رويکردها براساس قابليت‌شان در کاهش عوارض اسکيزوفرني و کاهش احتمال بازگشت (عود) عوارض انتخاب مي‌شوند.

برخي از داروهاي موجود براي اسکيزوفرني عبارتند از:

    •  کلرپرومازين (تورازين)

    •  کلوزاپين (کلوزاريل)

    •  هالوپريدول (ريسپردال)

    •  اولانزاپين (زيپرکسا)

    •  کوتياپين (سروکل)

    •  آري‌پيپرازول (ابيليفاي)


شنبه 11 آذر 1391 - 18:26
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

داروهاي ضدروان‌پريشي،نشانه‌هاي روان‌پريشي اسکيزوفرني را کاهش مي‌دهند و معمولاً باعث مي‌شوندکه بيمار با کارايي بيشتر و به نحو مناسب‌تري به فعاليت بپردازد. داروهاي ضدروان پريشي در حال حاضر بهترين روش درمان براي اسکيزوفرني هستند امّا

آن‌ها اين بيماري را «درمان» نمي‌کنند و اين اطمينان را به وجود نمي‌آورند که ديگر شرايط بيماري باز نگردد.اغلب کساني که اسکيزوفرني دارند، نشانه‌هاي قابل توجهي از بهبودي را پس از مصرف داروهاي ضدروان پريشي نشان داده‌اند.

داروهاي معروف به داروهاي «غيرمتعارف» ضدروان‌پريشي از سال 1990 به بازار عرضه شده‌اند.

عوارض جانبي اوليه مصرف داروهاي ضدروان‌ پريشي

    •  خواب آلودگي

    •  بيقراري

    •  گرفتگي عضله

    •  لرزش

    •  خشکي دهان

    •  تاري ديد

اغلب اين عوارض با کاهش ميزان دارو قابل اصلاح و يا توسط داروهاي ديگر قابل کنترل مي‌باشند. بيماران مختلف، واکنش‌هاي متفاوتي به درمان و اثرات جانبي داروهاي مختلف ضدروان‌پريشي نشان مي‌دهند.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:26
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

اثرات بلند مدت مصرف داروهاي ضدروان‌ پريشي

اثرات جانبي بلند مدّت داروهاي ضدروان‌پريشي مي‌تواند به شکل مشکلات نسبتاً جدّي خود را نشان دهد. حرکت پريشي ديررس (Tardive Dyskinesia(TD))، اختلالي است که مشخصه‌اش حرکت‌هاي غيرارادي دهان، لب‌ها، زبان و گاهي بالاتنه يا ساير بخش‌هاي بدن مثل بازوها و پاها مي‌باشد. اين اختلال در 15 تا 20 درصد بيماراني که داروهاي ضدروان‌پريشي «متعارف» و قديمي‌تر را براي چندين سال مصرف مي‌کردند، ديده مي‌شد. TD در بيماراني که اين گونه داروها را براي مدّت زمان کوتاه‌تري هم مصرف کرده باشند ممکن است بروز کند. در اغلب موارد، نشانگان و عوارض TD خفيف است و خود بيمار ممکن است از حرکت‌هاي گفته شده ناآگاه باشد.

داروهاي «غيرمتعارف» که در سال‌هاي اخير توليد شده‌اند همگي نسبت به داروهاي سنتي ضدروان‌پريشي، خطر کمتري از نظر بروز TD دارند. البته اين داروها نيز اثرات جانبي خاص خود، مانند اضافه وزن، را دارند. به علاوه، اگر ميزان مصرف داروهاي جديد زياد باشد، ممکن است مشکلاتي چون کناره‌گيري و انزواي اجتماعي و نشانگاني شبيه بيماري پارکينسون، به وجود آورد. با وجود اين، داروهاي جديد ضدروان‌پريشي، روش درماني بسيار پيشرفته‌تر و بهتري هستند و در حال حاضر، تحقيقات در مورد ميزان مصرف بهينه آن‌ها ادامه دارد.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:28
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

توان‌بخشي

برنامه‌هاي توان بخشي مي‌تواند شامل مشاوره شغلي، آموزش حرفه، مهارت‌هاي حل مساله و مديريت مالي، استفاده از وسايل نقليه عمومي و آموزش مهارت‌هاي اجتماعي باشد. اين رويکردها براي موفقيت روش‌هاي درماني اجتماع- محور براي اسکيزوفرني اهميت دارند زيرا مهارت‌هاي لازم براي زندگي موثر و بارور در خارج از چتر حمايتي بيمارستان رواني را براي بيماران ناتوان فراهم مي‌سازند.

روان‌درماني فردي

روان درماني فردي مستلزم صحبت‌هاي مرتب و برنامه‌ريزي شده بين بيمار و متخصص سلامت روان نظير روان‌پزشک، روان‌شناس يا مددکار اجتماعي است. مطالعات اخير نشان داده است که روان درماني فردي و رويکردهاي شناختي- رفتاري که به آموزش مهارت‌هاي انطباقي و حل مساله مي‌پردازد، براي بيماران اسکيزوفرني مي‌تواند موثر و مفيد باشد. البته، روان درماني نمي‌تواند جايگزين دارو درماني گردد و غالباً هنگامي موثر است که ابتدا درمان دارويي باعث کاهش نشانگان روان‌پريشي بيمار شده باشد.

آموزش خانوادگي

غالباً بيماران اسکيزوفرني از بيمارستان مرخص شده و تحت مراقبت افراد خانواده قرار مي‌گيرند. بنابراين، آموزش اعضاي خانواده درباره کارهايي که مي‌توانند انجام دهند و نيز درک مشکلات و مسائل مرتبط با بيماري اسکيزوفرني، بسيار اهميت دارد.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

درمان وسواس

براى درمان مي‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

۱-تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مي‏توانند به آن اقدام کنند.

۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم.او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مى‏شود.

۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا

وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.

۵- شیوه‏ هاى اخلاقى:رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفته‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است‏با استفاده از متون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.

۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس:

الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى‏اش در روان پزشکى او به او اجازه مى‏دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را براى درمان لازم مى‏بینند بکار گیرند.

بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روان‏پزشکى و گاهى هم در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: samira /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

ب) روان درمانى:

این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مى‏گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏رود. درمان اختلال به‏صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف – اصلاح محیط:

غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،… است.

ب – ارتباط خوب و مناسب:

در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… .

ج – روانکاوى و روان درمانى:

که در آن تلاشى براى ریشه‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…

مشاوره و درمان روانی:

در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره می‏گیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره می‏کنیم زیرا از این تکنیک‏ها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده می‏شود:

۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک روان‏درمان‏گر تغییر می‏یابد.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:50
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

۲) رفتار درمانی:

روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیت‏هایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا می‏دارد.

۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگی‏های احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها می‏پردازد.

روشهای کلی درمان:

برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.

۱) عدم پاسخ دهی:

مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.

۲) تقابل به ضد:

برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

۳) فرمان ایست:

در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .

درمان دارویی:

بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.

توصیه های عملی

۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیت‏هایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیت‏ها یا موضوع‏های ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.

سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث می‏شود موضوع‏ها یا موقعیت‏های اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.

۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.

۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.


شنبه 11 آذر 1391 - 18:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
بخش مخصوص روانشناسي

تفاوت عشق و هوس از نظر روانشناسان

1-عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:

- ( من) دوستت دارم

- ( من) برات می میرم                                                                                     

- (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه

- ( من ) همیشه به فکر توام

-( من) را فراموش نکن

- ( من ) از تو رنجیدم

در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.

جمله معشوق است و عاشق پرده ای / زنده معشوق است و عاشق مرده ای


شنبه 11 آذر 1391 - 18:57
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group