مینویسم تا آرام بگیرم

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 202
نویسنده پیام
banoo آفلاین


ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
مینویسم تا آرام بگیرم

 دلم گرفته اول از خودم.......

بعد............

 از تمام  کساني که کلاهشان براي سرشان گشاد است

از طلبه هايي که طالب علم نيستند

از دانشجوياني که دانش جو نيستند

از تمام کرهايي که سمعکهايشان مارک مصلحت خورده

از اندامهاي به مزايده گذاشته شده

از انسانهاي ارزان قيمت

از اعتقادهاي حراجي

از حرفهاي مفت

از وعده هاي سر خرمن

از ناديدني هاي ديدني!

از صورتهايي که بوم نقاشي اند

از متهماني که شاکي اند

از تمام کساني که رسالت خون را تنها در رساندن اکسيژن به سلولها مي دانند

از تمام خونهايي که رنگين ترند

از آنان که آزادگي را در اسارت بي بند و باري به بند مي کشند

از آنان که عشق را به بهاي love سه طلاقه کرده اند

از تمام کساني که در لغت نامه هاي ذهنشان بين مظلوم و تو سري خور علامت تساوي است

از ولايت ناشناسان

از کوفياني که دم به ساعت مي گويند( اين الطالب به دم المقتول به کربلا)

از کوفياني که اهل کوفه نيستند

از کوفياني که براي مهدي(عج) نامه مي نويسند

از سياستمداران بي دين

از متدينين بي سياست

از تمام آنان که دين و سياست را از هم جدا مي دانند

از آنان که شهدا را در موزه گذارده اند

از آنان که در هر ميداني دم از استقلال و پيروزي مي زنند الا ميدان جنگ

از وطن دوستان وطن گريز

از زنان مرد صفت

از مردان زن صفت

از همه آنان که شهدا را براي تيراژ مي خواهند

از همه آنان که« نون والقلم و ما يسطرون» را نان تفسير مي کنند

از تمام آناني که بين نماز و نرمش تفاوتي قائل نيستند

از همه چيز داران بي همه چيز

از امانت داران خائن

از کفهاي روي آب

از زنگارهاي روي آينه

از مسلمانان مسلمان کش

از آناني که بي حجابند

از آنان که خود حجابند

از بلاهايي که از دماغ فيل نازل شده اند

از آنان که تاسوعا و عاشورا را تنها در تقويم جستجومي کنند

 و کربلا و کوفه و شام را تنها در نقشه!

از آنان که ديروز را ديدند و امروز را در حسرت ديروز به ديروزي تبديل مي کنند

 که فردا حسرتش را خواهند خورد؟

از آنان که چشم به فردا دوخته اند و امروز را فراموش کرده اند

از آنان که پرچمند اما بيرق و علم نيستند

از آنان که کلفتي گردن خود را بيش از تيزي ذوالفقار مي دانند

از چشمهايي که در صفين تنها قرآن سر نيزه را ديدندو

 در کربلا و کوفه و شام تنها قرآن سر نيزه را نديدند

از آنان که در صفين تنها قرآن سر نيزه را باور کردندو

 در کربلاوکوفه و شام تنها قرآن سر نيزه را باور نکردند

و از تمام آنان که قرآن را بر نيزه کردند

از خنجرهايي که بر پشت مي نشيند

از آنان که ني را به گيتار مي فروشند

از آنان که با شنيدن نام « خردل» به ياد چاشني غذا مي افتند

از آنان که نمي بينند و مي گذرند و از آنان که مي بينند و مي گذرند

 

از آنان که از آب زلال آب مي خورند و از آب گل آلود نان

از تمام مجذوبين باغهاي سبز که هيچ گاه توي باغ نيستند

از سگهاي بي وفا

از اسبهاي نانجيب

از خروسهاي بي دم

از مورچه هاي تنبل و بي کار

از زنبوراني که همه چيز دارند الا عسل

از اشتراني که از شتر بودن تنها کينه ورزيدنش را ياد گرفته اند

از خرسهايي که از خرس بودن تنها بخل ورزيدنش را فرا گرفته اند

از گاوهايي که هيچ ندارند الا دو شاخ

از آنان که درد دلشان را به درد شکمشان فروخته اند

از آنان که منتظرند محرم گردد يک مو زسر ... و از ياد برده اند

کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا

از آنان که چوبه محمل و سر زينب را ديدند و منبر و منطق او را نه

از آنان که غنايم جنگي را در زمان صلح از شهدا مي گيرند

از آنان که حضور همه کس را حس مي کنند جز خدا

از آنان که از همه شرم مي کنند جز خدا

ازرفیق

از آنان که بازي مي دهند

از آنان که بازي مي خورند

از من که منم، از تو که تويي، من و تو که ما نيستيم و ما که فناي در او نيستيم...


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
شنبه 04 آذر 1391 - 14:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shahrsaz & saeideh &
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group