روز اول محرم

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 371
نویسنده پیام
sara آفلاین


ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
روز اول محرم
 
بخش اول: آغاز هجرت عظیم
در سنه چهل و نهم هجرت، ‌هنگام شهادت امام حسن مجتبی، ‌دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا، یعنی كرسی خلافت انسان كامل، اریكه ای بود كه بوزینگان بر آن بالا و پایین می رفتند. روز بعثت به شام هزار ماهه سلطنت بنی امیه پایان می گرفت و غشوه تاریك شب، پهنه ای بود تا نور اختران امامت را ظاهر كند، و این است رسم جهان، روز به شب می رسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند!
بخوان قل اعوذ برب الفلق ، كه این سرخی از خون فرزند رسول خدا، حسین بن علی رنگ گرفته است، آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند و آه از دهر آنگاه كه بر مراد سِفلگان می چرخد!
نیم قرنی بیش از حجة الوداع نگذشته است و هستند هنوز ده ها تن از صحابه ای كه در غدیر خم دست علی را در دست پیامبر خدا دیده اند و سخن او را شنیده ، كه : من كنت مولاه فهذا علی مولاه ...
اما چشمه ها كور شده اند و آینه ها را غبار گرفته است. بادهای مسموم نهال ها را شكسته اند و شكوفه ها را فروریخته اند و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشه زار گسترده اند. آفتاب، محجوب ابرهای سیاه است و آن دود سنگینی كه آسمان را از چشم زمین پوشانده ... و دشت، ‌جولانگاه گرگ های گرسنه ای است كه رمه را بی چوپان یافته اند. عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است ... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را می پرستند. تمامیت دین به امامت است ، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از كرسی خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساخته اند.
نه عجب اگر در شهر كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
اگر نبود كویر مرده دلهای جاهلی، شجره خبیثه امویان كجا می توانست سایه جهنمی حاكمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند؟
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد،‌ چه سود كه بر زبان لا اله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها می كند و خانه كعبه را عوض از صنمی سنگی می گیرد كه روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف كند ...

چه رفته بود بر امت محمد (ص)‌كه نیم قرن بعد از رحلت او، زنازاده دغل باز ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاكم شود؟ مگر نه اینكه خدا فرموده است :‌ان الله لایغیر ما بقوم حیت یغیروا ما بانفسهم؟ چه بود آن تغییر انفسی كه این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟ ... معاویة بن ابی سفیان كه این رجعت انفسی را با عقل شیطانی خویش به خوبی دریافته بود، آنچه را كه در نهان داشت آشكار كرد و یزید را به جانشینی خویش برگزید و از آن دیار مردگان، جولانگاه كفتارها و لاشخورهای مرده خوار، سخنی به اعتراض برنخاست. اینجا دیگر سخن از خلیفة اللهی و حكومت عدل نیست، سخن از شیخوخیت موروثی قبیله ای است كه بعد از مرگ پدر به فرزند ارشد می رسد. از كوخ كاهگلی پیامبر اكرم‌(ص) تا كاخ خضرای معاویه، ‌از دنیا تا آخرت فاصله بود ... با این همه، اگر پنجاه سال پس از آن بدعت نخستین در سقیفه بنی ساعده، این بدعت تازه پدید نمی آمد، كار هرگز بدانجا نمی رسید كه خورشید تاریخ در شفق سرخ عاشورا غروب كند و خون خدا بریزد.... اما دل به تقدیر بسپار كه رسم جهان این است! ساحل را دیده ای كه چگونه در آیینه آب وارونه انعكاس یافته است؟ سرّ آنكه دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است كه دنیا وارونه آخرت است.
آن هجرت عظیم در راه حق آغاز شد، قافله عشق روی به راه نهاد. آری آن قافله، قافله عشق است و این راه، راهی فراخور هر مهاجر در همه تاریخ. هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست كه راهی جز این در پیش گیرند؛ مردان حق را سزاوار نیست كه سر و سامان اختیار كنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آنگاه كه حق در زمین مغفول است و جُهال و فُساق و قداره بندها بر آن حكومت می رانند.
سرّ آنكه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در كجاست؟ طبیعت بشری درجست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد. یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است كه اسلام آورده اند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند. كنج فراغتی و رزقی مكفی ... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی كه برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جست و جوی مأمنی كه او را از مكر خدا پناه دهد؛ در جست و جوی غفلت كده ای كه او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل كه خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است كه صخره های بلند را نیز خرد می كند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوسته به خاك شود.

 
 
بخش دوم: ورود کاروان به کربلا
باز از راه محرم غم رسید
بر زمین آسمان ماتم رسید

این هلال قد کمان دیگر است
"لیتنا کنا معک" اندر سر است

خرقها را بار دیگر تن کنید
آتشی در قلب این خرمن کنید

طبل و شیپور عزا را سر دهید
هفت اقلیم عطش را در دهید

ورد صوفی حا و سین و یا و نون
فاعلات فاعلات فاعلون

"حای" آن حامیم ذات کبریا
"سین" آن سرها ز پیکرها جدا

"یای" آن یکتا پرست و یذکرون
"نون" آن باشد قسم بر یسترون

سینه از درد فراغت خسته است
دل به روی غیر تو او بسته است

هیچ دانی در دلم جا کردی؟
عرش حق شش گوشه برپا کردی؟

عشق بازی با تو معنا می شود
نور حق با تو هویدا می شود

السّلام ای شاه مظلوم و غریب
السّلام ای "آیهء امن یجیب"

السّلام ای نور چشم مصطفا
السّلام ای "خامس آل عبا"

کاروان آهسته ره تا کربلا
دشت خون و دشت درد و نینوا

خیمه ها در دشت خون برپا شود
صوت قرآن در فضا آوا شود

گویی آن شب آسمان خون گریه کرد
در میان خیمه ها حق مویه کرد

گویی یا حق چشم خود را بسته است
طاقت دیدن ندارد خسته است

عرش فلک و ملک حق اندر عزا
روز دیگر سر جدا , پیکر جدا

این همان میعادگاه محشر است
قتلگاه زادهء پیغمبر است

 
 
بخش سوم: تحريفات عاشورا
حادثه كربلا براي ما يك حادثه بزرگ اجتماعي است. يعني در تربيت ما، در خلق و خوي ما اين حادثه اثر دارد. حادثه‌اي است كه خود به خود بدون اين كه هيچ قدرتي ما را مجبور كرده باشد، ميليون‌ها نفر و قهرا ميليون‌ها ساعت از وقت خودمان را براي استماع قضاياي مربوط به آن صرف مي‌كنيم. ميليون‌ها تومان در اين راه خرج مي‌كنيم، اين قضيه بايد همانطوري كه هست و همان طوري كه بوده است بدون كم و زياد بيان شود و اگر كوچكترين دخل و تصرفي از طرف ما در اين حادثه صورت بگيرد، حادثه را منحرف مي كند و به جاي اين كه ما از اين حادثه استفاده بكنيم قطعا ضرر خواهيم كرد. حالا بحث من اين است كه در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا ما هزاران تحريف وارد كرده‌ايم!
و در اين قضيه، هم گويندگان و علماي امت و هم مردم تقصير داشته‌اند. حال نمونه‌هايي از بعضي تحريف‌‌هايي كه در لفظ ظاهر يعني در شكل قضيه به وجود آورده‌اند و چيزهايي كه نسبت داده‌اند را ذكر مي‌كنم. مطلب آنقدر زياد است كه قابل بيان كردن نيست، آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم روضه‌هايي را كه مي خوانند و دروغ است جمع‌آوري كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه‌اي بشود!

 
معرفي حاج ميرزا حسين نوري(ره):
مرحوم حاج ميرزا حسين نوري اعلي‌الله مقامه، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمي و مرحوم شيخ علي اكبر نهاوندي در مشهد و مرحوم حاج شيخ محمد باقر بيرجندي محدث، مرد بسيار فوق‌العاده‌اي بوده است. محدثي است كه در فن خودش فوق‌العاده متبحر بوده و حافظه اي بسيار قوي داشت. مردي با ذوق و بسيار با شور و حرارت و با ايمان بوده است. گو اين كه اين مرد بعضي از كتاب‌هايي را كه نوشته در شان او نبوده و علماي وقت هم ملامتش كردند. ولي معمولا كتاب‌هايش خوب است مخصوصا كتابي در موضوع منبر نوشته است به نام "لؤلؤ و مرجان" كه با اين كه كتاب كوچكي است ولي فوق‌العاده كتاب خوبي است. در اين كتاب راجع به وظايف اهل منبر سخن گفته است. همه اين كتاب در دو فصل است. يك فصل آن درباره "اخلاص" يعني خلوص نيت است. يعني شرط گوينده، خطيب، واعظ، روضه‌خوان در منبر اين است كه خلوص نيت داشته باشد. پايه دوم "صدق" است و در اينجاست كه موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشريح شده است.
اين مرد بزرگ در همين كتاب نمونه‌هايي از دروغ هايي كه معمول است و به حادثه تاريخي كربلا نسبت مي‌دهند ذكر مي‌كند. آنچه كه من مي‌گويم غالبا، همان‌هايي است كه مرحوم حاجي نوري هم از آنها ناله كرده است، و حتي اين مرد بزرگ صريحا مي‌گويد امروز بايد عزاي حسين را گرفت، اما در عصر ما براي حسين يك عزاي جديدي است كه در گذشته نبوده است و آن عزاي جديد، براي اين همه دروغ‌هايي است كه درباره حادثه كربلا گفته مي‌شود و هيچ كس جلوي اين دروغ‌ها را نمي‌گيرد.
در مقدمه كتاب هم نوشته است كه فلان عالم بزرگ از علماي هندوستان نامه‌اي به من نوشته و از روضه‌هاي دروغي كه در هندوستان خوانده مي‌شود شكايت كرده و از من خواهش كرده است كه كاري کنم و كتابي بنويسم كه جلوي روضه‌هاي دروغ در آنجا گرفته شود. بعد مرحوم حاجي مي‌نويسد، اين عالم هندي خيال كرده است كه روضه خوان‌ها وقتي به هندوستان مي روند دروغ مي‌گويند نمي‌داند كه آب از چشمه گل آلوده است و مركز روضه‌هاي دروغ، كربلا و نجف و ايران است و همين مراكز تشيع، مركز روضه‌هاي دروغ هستند.

حالا من براي نمونه يك قسمت‌هايي را بيان مي‌كنم كه بعضي از اين‌ها مربوط به وقايع قبل از عاشورا، بعضي‌ها مربوط به وقايع بين‌ راه، بعضي‌ها مربوط به ايام اقامت در محرم، بعضي از آن مربوط به ايام اسارت و بعضي‌ها هم مربوط به ائمه، بعد از قضاياي كربلا است و اغلب مربوط به روز عاشوراست.

منبع :
http://juyebazm.blogfa.com

امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
پنجشنبه 25 آبان 1391 - 20:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: hadiyan & ania &
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
روز اول محرم
یکی گفت «مسلم ابن عوسجه»،

دیگری نوشت «حُر».

هیچکس اما نفهمید

زینب بود،

شهید اول کربلا!


"سید محمد رضی زاده"

امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




جمعه 26 آبان 1391 - 21:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ania به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group