تو ماه زلالی و کمان ابرویی

من اِندِ مرامم و صداقت‌گویی

مشکل حل است، عصر یکسر برویم

تا دفتر ازدواج دانشجویی!

حامد عسگری

از جزوه این و آن کپی می گیرم

تا با توام از زمان کپی می گیرم

رد دو لبت به روی فنجان، یعنی

از خنده نازتان کپی می گیرم!

 حامد عسگری

چه چشم درشت و بینی ریزی شد

چه صورت زیبا و دل انگیزی شد

وقتی که خداوند تو را خلق نمود

لبخند زد و گفت عجب چیزی شد

علیرضا همتی گلشن

سوسوی چراغ رو به رو را بکشید

چوپان همیشه راستگو را بکشید

داروی اثر بخش کمی زود رسید

سهراب نمرده است او را بکشید

علیرضا همتی گلشن

ما را چه به دانش و چه به دانشگاه

این وصله نمی خورد به جمعی آگاه

ما آمده ایم برای امر خیری

که جور شود  به زودی ان شاالله

محمد جواد صفاریان

استاد چه مهربان و چه پرخاشی

گر نمره دهد ترک کنم اوباشی

او نمره اگر نداد با دسته کلید

بر خودروی شیک او کشم نقاشی

محمد جواد صفاریان

این ناله ممتدم میاد از تو

این استرس حدس زدم میاد از تو

عمری تو گرفتی وقت من رو ای درس!

اَه اَه  چه قده بدم میاد از تو

محمد جواد صفاریان

خیام به من گفت : چو مستی خوش باش

با ماه رخی اگر نشستی خوش باش

در ترجمه رباعیش باید گفت :

دانشگه آزاد چو هستی خوش باش

محمد جواد صفاریان

من بر سر کار رفتم، او بر سر کار

ای آدم عاقل این دو را یک نشمار

باید که بخوانم و شوم کارشناس

یکدفعه ای دکترا گرفت او انگار

علی شوش

من معتقدم كه ما جوان مي ميريم

ما بين زمين و آسمان مي ميريم

لبهاي من وتو لاله و لادن شد

از هم كه جدا كنندمان مي ميريم

عباس صادقي زريني

وحید زندی

بیکارم و تا خرخره محتاج کمک

هی میشنوم از کس و ناکس متلک!

فامیل مدیر کل ندارم هر قدر

علم و هنر تجربه دارم به درک!!!

وحید زندی

در رفتن او آمدنم را دیدم

در آینه نیمه منم را دیدم

این خاصیت زندگی ماشینی ست

در خانه تصادفی زنم را دیدم

عباس صادقي زريني

ای پنجره خسته تو کوتاه بیا

ای نرده برجسته تو کوتاه بیا

این دزد که کوتاه نمی آید پس

دیوار زبان بسته تو کوتاه بیا

عباس صادقي زريني

خود را يل و قهرمان اين نسل کند

جنس بدلی ر ا الکی اصل کند

از وصله پيراهن او پيدا بود

مي خواست خودش را به علی وصل کند

عباس صادقي زريني

اگر پایم به کفشم کرده آماس

ندارم چاره‌ای یا ایها الناس

از این واحد به آن واحد نشینم

که ترم زندگانی را کنم پاس

زدرس و مشق و تمرین رنج ‌داری

معدل زیر چار و پنج داری

ریاضی هفت شیمی دو زبان صفر

تو با این نمره‌هایت گنج‌ داری

به مجنون زد شبی لیلی ایمیلی

که دیگر نیستت با بنده میلی

جوابش داد مجنون من چه سازم

که مجنون اندک و لیلی‌ست خیلی

ای دوست...کردی همه مان را فــ یــلــ تــر

نادر، سیمین، اصغر و صغری فــ یــلــ تــر

می ترسم عاقبت به آنـجا برســی

ناچــار؛   کنی نام خدا را فــ یــلــ تــر

بزرگان را شکسته بال اقبال

زمن اُف بر تو‌ای دنیای دجال

که ابراهیم و اسماعیل‌هایت

شده منت‌کش ابرام و اسمال

کسی در درس تنبل‌تر زمن نیست

ندارم تاکنون یک بیست‌ در لیست

ضعیفم در زبان و جبر و شیمی

ولی با این همه عملایم آلیست

آنقدر

صفا کرد، صفا یادش رفت

قربان مونا رفت مِنا یادش رفت

بازار بزرگ مکه را دید و دوید

حاجی بغل خدا، خدا یادش رفت

عباس صادقی زرینی