مسلمان داریم تا مسلمان..

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 108
نویسنده پیام
ania آفلاین


ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
مسلمان داریم تا مسلمان..

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت:

بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخاست و گفت:

"آری من مسلمانم"

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا، پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد. با هم چند قدمی از مسجد دور شدند، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می خواهد تمام آن ها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز هم پرسید:

"آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟"

افراد حاضر  در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده، نگاهشان را به پیش  نماز مسجد دوختند. پش نماز رو به جمعیت کرد و گفت:

"چرا به من نگاه می کنید! به عیسی مسیح قسم، که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود..."


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




دوشنبه 22 آبان 1391 - 00:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از ania به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan & zeinab & hadiyan & shivana &
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group