گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر ) - 2

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

رفت باز سرم گیج و بخوردم به زمین

از این همه تعریف شدم مات ببین

پیشانی من خیس شد و رخ نیلی

ازلطف شما کنم تشکر ،همین

خوش گویی استاد زشاگرد ،خوش است

از دوست رسد هرچه به شاگرد، خوش است

یاران تشکل ، نکنید این صحبت..

زیر بغل  هندوانه  گرد  خوش است

با شب سر الفت ،هر زمانی دارم

در سینه خود مهر گرانی دارم

از لطف شما شاعره ها من امشب

سوی آسمان نقل مکانی دارم

لطفی بشد از جانب یاران امشب

دارم اکنون ذکر تشکر بر لب

گر می گویم بیتی از روی شانس

لطف بی نذیریست از جانب رب

                                                                                                           با تشکر از خواهرای شاعره fatima313 و banoo


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


دوشنبه 15 آبان 1391 - 23:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo / fatima313 / samira /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

مکن اینگونه با گران سر ای نقاش خوشکار

زین پس مخ که را به کار گیریم از برای کار

این همه سوی آسمان جهیدن خوش نیست

نگرانم سربه سر مرغکان گذارید بیچارگان راایام خوش نیست

درعجبم از تشخیصم که فاطیمای من چپ مغز بود

اینگونه شعر میسراید این اعجوبه ی این سنه که بود

رفیقم قرار قدمگاه شده رویا درعالمی بدور از دنیا

کی شود بدان بوی خوش عجین شود همه تنو جانا


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
سه شنبه 16 آبان 1391 - 00:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 / fatima313 /
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

در عجبم از این همه هندوانه ی قاچ خورده

کسی تا بحال اون ها رو با اشتها خورده ؟؟؟

خسته ام از این روزهای تکراری

میگذرد روزهایم با کمال بی حالی

کاش کمی ذوق بود ما را در این لیالی

تا که قدری میشدیم از بی کسی ها خالی

یک روز میرسد النا دوباره می آید

با یک سبد پر از ترانه می آید


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
سه شنبه 16 آبان 1391 - 15:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
fatima313 آفلاین



ارسال‌ها : 345
عضویت: 1 /8 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 424
تشکر شده : 378
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

ما منتظریم ای دوست،ما ترانه می خواهیم

یک سبد پر از احساس ،شاعرانه  می خواهیم

آری ای الن برگرد، ما ستاره پردازیم

ما دوباره دنیا را عاشقانه می سازیم

 

حال ما خدای ماست،ذکر ربنای ماست

جوردیگری بنگر ، بندگی عجب زیباست

بی کسی خودش راهیست ،تا به آسمان رفتن

فارغ از هیاهو ها تا به عرش جان رفتن

همسفر بیا با ما ،راه ما هدفمند است

ذست ما به دستان محکم خداوند است 


امضای کاربر : جهان بیمار و رنجور است
دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست
اگر دردی ز جانش بر ندارم
                                  نا جوانمردی است...
سه شنبه 16 آبان 1391 - 20:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از fatima313 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo / elena / 637 /
jimykoochooloo آفلاین



ارسال‌ها : 1238
عضویت: 22 /6 /1391
محل زندگی: شهر مقدس قم
سن: 19
تشکرها : 2480
تشکر شده : 1551
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

جیمی اومد دوباره/درد دلا شد چاره

وقت جیمی آزاده/همه شدن آواره

جیمی اومد دوباره/دیگه موقغ کاره

مامانی چشماشو بسته/انگار میخواد بخوابه

جیمی اومد دوباره/امشب تا صب بیداره

جیمی میخواد شعر بگه/اما وقتی نداره

جیمی اومد دوباره/اگه دل درد بذاره

جیمی داره شعر میگه/سرش داره میخاره

جیمی اومد دوباره/نه خیر فایده نداره

چون که فردا بیداره/بهتره بره بخوابه

شبتون خوش عزیزای دل


امضای کاربر :

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب:
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
چهارشنبه 17 آبان 1391 - 00:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از jimykoochooloo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 / banoo / shahrsaz /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

همسفر بیا با ما ،راه ما هدفمند است

دست ما به دستان محکم خداوند است  (fatima313)

جیمی جان به جمع شعرای سال 1404 خوش اومدی


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


چهارشنبه 17 آبان 1391 - 01:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo /
banoo آفلاین



ارسال‌ها : 2444
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: همین نزدیکی ها
سن: 21
تشکرها : 2460
تشکر شده : 1697
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

جیمی آمدی مادر به فدایت

چگونه است احوال رفیقان همسانت

عذابی بس سخت گریبان وجدانم گرفته

تو شب سر کردی وجدانت را آرام چگونه


امضای کاربر : لحظه ها عریانند...
چهارشنبه 17 آبان 1391 - 08:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از banoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

نگاه خسته ام سوی تو بودست ای نگارم  /  بی تو خستم. نا ندارم . سربه دارم

من به تو گفتم بمان اما نماندی  /  جای ماندن توسرود غم بخاندی

طرد گشتم باجواب منفیه تو / گفتی زشتی . توبیریختی . بروگمشو 

تو مویم دیدی و پیچش ندیدی / قلبمو له کردی و ازروش پریدی

منم رفتم . دلشکسته بادلی خون / توبودی لیلی .منم مجنونه مجنون ...


چهارشنبه 17 آبان 1391 - 22:09
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / 637 /
mohandes آفلاین



ارسال‌ها : 617
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 20
تشکرها : 908
تشکر شده : 1054
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

بسم اله رحمان رحیم

سلام سلام بچه ها      گل های خوب زیبا

شبا که ما بیداریم        آقا پلیس خوابه

یه توپ دارم قلقلیه   سرخ سفید آّبیه

خونه ی مادر بزرگه هزارتا قصه داره


امضای کاربر :
فتواى حسین [علیه السلام ] این است: آری ؛ در نتوانستن نیز بایستن هست ...
دکتر شریعتی





چهارشنبه 17 آبان 1391 - 22:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از mohandes به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / banoo /
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

سلام سلام بچه ها / آقا پلیسه اومده اینجا

چه عجب  مهندس ما / خوش اومدی به جمع ما

آقا زلاتان با این شعرتون / دارم میشم از خنده گریون


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
چهارشنبه 17 آبان 1391 - 22:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

الان ساعت 2هستش/همه خوابيدن به جزمن

ازمديري پريدم/شدم نگهبان سايت

طنزميذارم ميخندم/شادم ومن خوش خندم

اين اولين شعرم بود/ازجك هابامزه تربود

نه رديف داشت نه قافيه/من شاعرم نميشم خطاطي كافيه


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
پنجشنبه 18 آبان 1391 - 02:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از zeinab به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 / zlatan /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

ساعت پنج است ومن هستم تا صبح پایدار

شکر گویم با تمام مهر بر پروردگــار

چون قلم در دست دارم می نویسم شعر را

تا بماند شعر من در سینه شب یادگار

باز هم من ، شب ، قلم ، کاغذ ، هبوت (هبوط)

می روم تا اوج،تا شب ، تا سکوت

رهسپارم باز امشب با دوبال کاغذی

وقت برگشتم رسد هنگامه سبز قنوت

در دلم آوای رفتن ، برتنم ،جان می دهد

بر دوچشمم با ندایش شور ایمان می دهد

می کنم رجعت به سوی آسمان امشب ولی

خوب می دانم به شوق شب تنم جان می دهد

دارم امشب الفتی با شب به نام عاشقی

می نویسم با وجودم من به کام عاشقی

بر کمینم می نشیند عشق امشب بی صدا

می نشینم عاقبت امشب به دام عاشقی


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 18 آبان 1391 - 05:01
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara / zeinab / fatima313 / samira /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

ع


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


جمعه 19 آبان 1391 - 01:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

ع


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


جمعه 19 آبان 1391 - 01:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

نقل قول از 637

ساعت پنج است ومن هستم تا صبح پایدار

شکر گویم با تمام مهر بر پروردگــار

چون قلم در دست دارم می نویسم شعر را

تا بماند شعر من در سینه شب یادگار

باز هم من ، شب ، قلم ، کاغذ ، هبوت (هبوط)

می روم تا اوج،تا شب ، تا سکوت

رهسپارم باز امشب با دوبال کاغذی

وقت برگشتم رسد هنگامه سبز قنوت

در دلم آوای رفتن ، برتنم ،جان می دهد

بر دوچشمم با ندایش شور ایمان می دهد

می کنم رجعت به سوی آسمان امشب ولی

خوب می دانم به شوق شب تنم جان می دهد

دارم امشب الفتی با شب به نام عاشقی

می نویسم با وجودم من به کام عاشقی

بر کمینم می نشیند عشق امشب بی صدا

می نشینم عاقبت امشب به دام عاشقی

خيلي قشنگ گفتين..خيلي..ممنون


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
جمعه 19 آبان 1391 - 01:54
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zeinab به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

امشب قلمم کشید فریاد لواشک

                            خواب از سر من پرید با یادلواشک

نامردی این یاران چینی دلم بشکست

                           امشب دل من گیرد غمباد لواشک

چشمان دلم خیس است احوال زبانم ترش

                            آهی بکشید این دل با داد لواشک

شیرین منی ای ترش قربان رخ تیرت

                                 انگار شدم امروز فرهاد لواشک

من در غم هجرانت امشب نتوان خفتن

                                   امروز مرا کشتند با یاد لواشک

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی....


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


جمعه 19 آبان 1391 - 02:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara / fatima313 / shahrsaz / zeinab / maryam / samira /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

اگرسمبوسه ها کاردستتون نمی داد                                              لواشک هم می اودرم براتون اقا نقاش

(دوستان حیف که دیگه اوردن هرگونه خوراکی رو تحریم کردم وگرنه بابام برام سوغاتی لواشک اورده بودمی اوردم براتون) 


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
جمعه 19 آبان 1391 - 11:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

اگرسمبوسه ها کاردستتون نمی داد لوشک هم می اودرم براتون اقا نقاش

(دوستان حیف که دیگه اوردن هرگونه خوراکی رو تحریم کردم وگرنه بابام برام سوغاتی لواشک اورده بودمی اوردم براتون) 


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
جمعه 19 آبان 1391 - 11:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

سارا آجی من میخوام / تا خونتونم میام

باید برام بیاری / تو دهنم بذاری


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
جمعه 19 آبان 1391 - 14:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

النا عزیزدلم /خوش اومدی به خونم 

امابهت نمی دم/گفته باشم عزیزم

اخه نگرانت میشم /مریض بشی میمیرم


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
جمعه 19 آبان 1391 - 15:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

النا دلش شکسته / سارا چشماشو بسته

النا لواشک نمیخواد / دیگه خونتون نمیاد


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
جمعه 19 آبان 1391 - 16:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

قربون دل شکستت/خداتودلت نشستست 

النا جون نمیگم قابلت رو نداره چون نعمت خداست .اما باوکن ارزش قلبت بیشتراز این حرفهاست که بخاطر لواشک بشکنه .من شانس ندارم میترسم بیارم وبعدا مریض بشی .اونوقت دلم واقعا میشکنه .


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
جمعه 19 آبان 1391 - 17:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
masoud آفلاین



ارسال‌ها : 2279
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1156
تشکر شده : 2279
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

اهل دانشگاهم

قبله ام استاد است

جانمازم نمره

پیشه ام مشروطیت

من کتابم را وقتی می خوانم که بگوید: امتحان نزدیک است

دیشب اما خواندم یک ورق از آن را

همه ذرات کتابم متعجب شده است


امضای کاربر : در زندگی مهره نباش که هرچه میگویند بگویی باشد

                            تاس باش...

               که هرچه میگویی بگویند باشد.
شنبه 20 آبان 1391 - 21:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از masoud به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 / banoo / elena / jimykoochooloo /
masoud آفلاین



ارسال‌ها : 2279
عضویت: 6 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 24
تشکرها : 1156
تشکر شده : 2279
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

اهل دانشگاهم

قبله ام استاد است

جانمازم نمره

پیشه ام مشروطیت

من کتابم را وقتی می خوانم که بگوید: امتحان نزدیک است

دیشب اما خواندم یک ورق از آن را

همه ذرات کتابم متعجب شده است


امضای کاربر : در زندگی مهره نباش که هرچه میگویند بگویی باشد

                            تاس باش...

               که هرچه میگویی بگویند باشد.
شنبه 20 آبان 1391 - 21:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

به به شاعر معروف آقا مسعود سپهری ام به جمع شعرا پیوست

آقای سپهری من نقاشی هاتونم خیلی دوست دارما

می کنم با خود همی این افتخار

شعر مسعود سپهری در جوار

او که با اشعار خود همواره است

در دل و ذهن هر انسان ماندگار


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


شنبه 20 آبان 1391 - 21:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: masoud /
gomnam آفلاین



ارسال‌ها : 2465
عضویت: 3 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 2919
تشکر شده : 5292
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

گوشها را باید شست

طور دیگر باید شنید

شنیدم که گویند

کنسلی ها میخورند آب از جایی

ای گوش

مبادا بینمت هذیان شنیدی

برای دوبه هم زنی فتنه تو چیدی

ای دوست

کاش میدانستی که اهل کجایی

شنیدی که گویند

آنان که میزنند حرف در پشت

جایگاهشان هست همان پشت؟

شنیدی روزگاری که شود دروغ  واقعیت ناب

گفتن حقیقت می ماند به یک انقلاب؟!

آری

مثل منو تو اینچنین است

دلیل کنسلی ها هم همینست.

خبر داری ز  اس های شبانه؟

خبر داری ز ایثارهای دوستانه؟

سکوت و مصلحت بسیار گرانست

خون دل خوردن و دم نزدن کار مردانست

نصیحتی کنمت ای دوست عزیزتر از جان

بیا بسازیم دنیایی با دل و جان

میدونم شباهتی به شعر نداشت،به بزرگی خودتون ببخشید.تاریخ نشون داده آدما وقتی صلاح میبینن حرفیو مستقیما نگن با شعر راحتتر حرفاشون رو میزنن. مثلا شعر دماوند یادتونه؟


امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد
و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
یکشنبه 21 آبان 1391 - 00:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از gomnam به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zeinab / banoo / elena / jimykoochooloo / sara /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

رو به سوی دستگرد افتان و خیزان می روند                   با چه شوقی و چه ذوقی با رفیقان می روند

بی خبر از آه یاران عزیز غایب و                                      بی من و تو بی همه سوی بیابان می روند

سرخوش و شادند خب شکرت خدایا، بی دریغ                           با اجازه از پدر با اذن مامان می روند

وقت برگشت گر ببینند فتنه ها را توی سایت                      بار بعد لپ تاپ با خود برده آنلاین می روند


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


یکشنبه 21 آبان 1391 - 01:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / sara / elena / zeinab / jimykoochooloo / samira /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

غ


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


یکشنبه 21 آبان 1391 - 01:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

آاااااااااااااااااي هواااااااااااار  / قااااااااااااااار و قااااااااااااااااااار

درسته هست سازمانه ماخيلي دور /  خواستي بري دستاتو حتما بشور

دستتو بشور با شامپو فرشه گلرنگ / آفرينو مرحبا اي بچه ي خوبو قشنگ 


یکشنبه 21 آبان 1391 - 01:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara / 637 / elena / zeinab / jimykoochooloo /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

گل گل گل /گل از همه رنگ /سرت رو باچی میشوری ؟/باشامپوگلرنگ/شامپوگرونه /بابام میدونه /وقتی که از راه میرسه /جیباش بیرونه (این شعر بچگی هامون بود حالا شاعرش کی بوده خدامیدونه )


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
یکشنبه 21 آبان 1391 - 01:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / 637 /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

شب میلاد و شب شاد و شب خوب و سعید

هست امشب  شب فــردای  تــولــد سعید

شاد هستیم و زنیم بر دل خود هی صابون

که شیرینی دهد ایشان ولی خب هست بعید

صبح فردا ، شده با زور بگیرم یقه اش

و بخواهم رولت و کیک و شیرینی همه اش

و بخوانیم همگی شعر تولد که ، سعید

120 ساله شود ، کیک بخواهد نوه اش

باذوق و هزار آرزو می آیم

                               فردا که شود به جستجو می آیم

                                                                      گر نباشد آنجا خبری از شیرینی

                                                                                                          با قوطی رنگ و قلمو می آیم


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


دوشنبه 22 آبان 1391 - 21:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / zeinab / jimykoochooloo /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

البته این شعر فقط یه شوخی بود آقا سعید فردا شیرینی خواهد داد


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


دوشنبه 22 آبان 1391 - 21:50
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویی آنــلاین پـس چـیزی بگو ( شعر )

رسید موسم شعر و شب ادب ، و قلم

بگفت از نفس گرم شاعران با مــا

به ذوق شوق دل انگیز وصف این ایام

رود ببین به چه سرعت به سازمان، پومـا

بگفت غمگین چشم دلم همی با من

ندیده ام میان اینهمه شعر از یاران

تلنگری نزدم تا به خود بیایند و

درو کنند تمام جوایز این ایشان


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


چهارشنبه 22 آذر 1391 - 02:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo / bita /
637 آفلاین



ارسال‌ها : 1388
عضویت: 30 /6 /1391
محل زندگی: Qom
سن: 22
تشکرها : 3408
تشکر شده : 3683
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

خطاب به سقانع:

نبود دست خودم، بودم از تو من دلگیر

بااینکه خیلی واسه معذرت خواهی دیر است

به ما نمی گذاری محل ولی تو بدان

که ای سقانع جان قلب من پیشت گیر است

برفت ابروهای تو درهم توی سایت

گرفت دلم و سرم الان زیر است

خودت خوب داری خبر از این دل من

مهندسی و مدرک تو از فراگیر است

تـــــــقـــــــــــدیم باعــــشــــــــــق....


امضای کاربر :                   

                                    وقــتی زمــیـن از جــاذبـه حـرف زد ، هـمه پــرنـدگـان بــه او خـندیــدند...


پنجشنبه 07 دی 1391 - 21:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از 637 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara / saqane / mohandes / elena / jimykoochooloo /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

چه حرفها چه شعرها که نیمه کاره مانده است

چه کارها, گلایه ها که بی نتیجه مانده است


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
پنجشنبه 07 دی 1391 - 22:31
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

شعرهای دوستانه را بهانه میخواهم

دوستی در جمع را خالصانه میخواهم


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
جمعه 08 دی 1391 - 08:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

به سراغ من اگر می‌آیید...

نرم و آهسته با ظرف پر از حلیم بیایید ...

مبادا که ترک بردارد ....

چینی نازک ظرف حلیم های من 


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 14 دی 1391 - 18:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از elena به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / 637 /
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

به سراغ منم اگر مي آييد

جون مادرتون شهرسازو با خودتون نياريد

حليم باشه ماله خودتون

مهرم حلال جونم آزاد   


پنجشنبه 14 دی 1391 - 18:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elena / 637 /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

اسمان چشمانم ابریست 

این سشنبه امتحان اجباریست

کاری ازدستانم برنمی اید چه سود 

ان زمانی که بوی حلیم امده بود


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
پنجشنبه 14 دی 1391 - 18:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan / 637 /
sara آفلاین



ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
گــر تویـی آنــلایـن پــس چـیـزی بـگو ( شـعـر )

چه هوایی چه صفایی 

چه حلیمی چه جفایی

نه که ما هیچی ندیدیم 

از حسودی ترکیدیم


امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
پنجشنبه 14 دی 1391 - 18:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sara به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 637 /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group