نقد فیلم تقاطع

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 182
نویسنده پیام
sara آفلاین


ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
نقد فیلم تقاطع
چند داستان موازی که در نقطه ای با هم تلاقی می کنند در تار و پود فيلم پيچيده اند: زنی تنها که با پسر تازه جوانش امير، مشکل مفاهمه دارد. 
پدرام، جوان نازپرورده ای که زندگی باطل و بی هدفی دارد. زنی که با پسر بچه ای روی يک وانت گل فروشی می کند. مردی که زنش او را ترک کرده و رهسپار خارج از کشور شده و حالا مرد، درک درستی از موقعيت و رفتار دختر نوجوانش ندارد. 
بهناز که کارش بازی دادن عروسکهاست و قرار است به زودی ازدواج کند. و خواهر او، مهسا که آبستن است و قصد دارد در پی شوهرش به خارج از کشور مهاجرت کند. امير و پدرام،  در حالتی مستانه، با اتومبيل خود، موجب سرنگونی اتومبيل بهناز و مهسا و مرگ آن دو می شوند. در تقاطع اين تصادف، قصه های موازی به هم می رسند و  محملی برای پرداختن به روابط اجتماعی و خانوادگی آدمها فراهم می شود... 

در دوره ای که تعداد آثار شايسته اعتنای اکران سال سينمای ايران کم شمار است و در هنگامه ای که برخی آثار قابل توجه، هنوز در انتظار و اميد دريافت پروانه نمايش هستند، بر پرده رفتن تقاطع ابوالحسن داودی، تا حدودی پاسخگوی ذائقه سينمادوستان است. 

تقاطع، رويداد کميابی در سينمای تجاری ايران محسوب می شود و جايگاه ويژه ای در اين ميان می يابد. فيلمنامه محکم، ساخت و پرداخت دقيق و صحنه های باورپذير، فيلم را به لحاظ کيفی در طبقه ای بسيار فراتر از آثار مشابه قرار می دهد. 

فيلمی که چه در عنوان و چه در ساختار ، وابستگی تام به «نقطه تقاطع» دارد، انتظار می رود که لحظه بنيادين آن با دقت و آگاهی کامل انتخاب شود. کليه اجزای شکل دهنده اين نقطه ـ تدوين، زمان بندی و ضرباهنگ لحظه ای، طراحی، صدا، جلوه های ويژه ـ با نهايت ظرافت و دقت ممکن در سينمای ايران پرداخته شده است. 

برای دستيابی به اين «نقطه تقاطع» نيز زمينه چينی مناسبی انجام شده و حتی عمده ذوق و انرژی فيلم صرف شکل گيری اين مقدمه شده است. 

اما زمان تلاقی، پايان مقدمه و نقطه فاجعه، به نظر می رسد که نابه جا و دير اتفاق می افتد؛ يعنی زمانی که حدود يک چهام فيلم سپری شده است. فيلمساز، لحظه تقاطع را نه در يک ششم ابتدايی اثر می گنجاند و نه نقطه طلايی زمانی (يک سوم) را برای آن برمی گزيند؛ و اين گونه ترکيب بندی (کمپوزيسيون) زمانی اثر دچار اغتشاش می شود. 

در عين حال به نظر می رسد نا به جايی نقطه تقاطع، بيش از مشکل تدوين، به فيلمنامه برمی گردد و بدين گونه ظرافت و استحکام متن را تحت شعاع قرار می دهد. بی توجهی و نا آگاهی به ترکيب بندی کلی و تقسيمات پهن زمانی از مشکلات مرسوم سينمای ايران است. 

از نقطه تقاطع، حال و هوا و ضرباهنگ داستان به درستی تغيير می کند. هرچند ماجراهای موازی و به ظاهر نامربوط فيلم، به مدد تلاقی در نقطه تقاطع، به ظرافت به هم می رسد و رنگ آشنايی می يابد و کشش قصه را تقويت می کند، اما به نظر می رسد که انرژی و ذوق فيلم، بيش از حد صرف پرداخت يک چهارم ابتدايی اثر شده است و ادامه تا حدی از ظرافت و جذابيت بخش آغازين جدا می شود. 

قصه از تقابل دو نسل می گويد: نسل آرمانگرايی که گويی زمانی، دگرگونی جهان را در سرداشت و فرزندان واخورده و فناشده آنان که در عين معصوميت، به انحطاط و آلودگی ناچاری دچارند. هرچند ورای معصوميت آلوده نسل جديد، شايد کنايه ای اجتماعی پنهان باشد، اما به نظر می رسد که فيلمساز در تحليل زمانه نابسامان خود به بيراهه می رود و بيهودگی روزگار را يکسره بر گرده نسل تازه رسيده می گذارد. نسلی که بديهی است به دليل همين نوپايی تا حد زيادی از اين گناه بری است. 

بگذريم که هر تکان و شادابی زمانه، بی شک خود وامدار شور و نشاط همين نسل نورسيده بوده است. اين چنين فيلمساز برای وارستگی زمانه و فرزندان خود، گاه سيلی مادرانه يا پدرانه ای را پيشنهاد می کند. 

پيچيدگيهای خطوط موازی روايت، به ظرافت پرداخته شده، حد و اندازه گفتگوها و نماها به نحو مطلوبی رعايت شده و تعادل بين صحنه ها و قصه های به ظاهر جدا از هم به دقت برقرار شده است. کارگردانی اثر نيز دقيق و پخته است و با ضرباهنگی مناسب فيلمنامه را همراهی می کند. عوامل متنوع سازنده يک اثر سينمايی در تقاطع دست به دست هم داده اند تا فيلمی با ارزشهای کيفی مطلوب در سينمای ايران شکل گيرد. 

فيلمنامه و پرداخت ظريف و با حوصله، تدوين دقيق، موسيقی اثرگذار، صدابرداری و صداگذاری سنجيده، فيلمبرداری نرم و يکدست، طراحی صحنه و لباس و چهره پردازی مناسب، اثری درخورتوجه را رقم زده است. در اين ميان اما، فيلمساز ازيکی از مهمترين عوامل سازنده يک اثر، بازيگری، غافل مانده است. 

اگر پاره ای لحظات دلنشين بازی فاطمه معتمد آريا را کنار بگذاريم، بازی ديگران هرچند در خدمت اثر است، اما نه از قوت کيفی مطلوبی برخوردار است و نه هماهنگی درستی با مجموعه بازيها دارد. در واقع مجموعه ستارگان فيلم در عرضه بازی ماهرانه ناتوان نيستند، بلکه هدايت نامناسب ايشان حاصل نهايی را چنين می نمايد. اين ايراد آشکاری است که در بسياری آثار ممتاز سينمای ايران ديده می شود

منبع : http://azari-gh.blogfa.com
  

امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 21:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group