نقد فیلم طلای سرخ

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 164
نویسنده پیام
sara آفلاین


ارسال‌ها : 2392
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 1960
تشکر شده : 2412
نقد فیلم طلای سرخ
بیشتر سینما دوستان با جعفر پناهی آشنایی دارند. فیلم بادکنک سفید از اولین فیلم هایی بود که توانست سینمای ایران را در سطح گسترده ای به جهان بشناساند. بعد از بادکنک سفید جعفر پناهی یک بار دیگر به کارگردانی فیلم نامه ای از عباس کیارستمی می پردازد و در ابتدای فیلم دیدن نام کیارستمی و پناهی در یک فیلم نوید فیلمی کامل و خوش ساخت را می دهد.


فیلم طلای سرخ فیلمی است اجتماعی که به مشکلات و به عبارتی وضعیت اجتماعی و رفتار های مردم ایران در یک دوره زمانی می پردازد که شاید بتوان همین رفتار ها را به دوره بزرگتری شاید ده یا بیست سال بسط داد. علاقه به اجتماع و آن چه در اطراف ما می گذرد از ویژگی های سینمای جعفر پناهی است. 
فیلم اجتماعی فیلمی است که به یک یا چند موضوع می پردازد که عینا در اجتماع اتفاق می افتد و بار ها شاهد آن بوده ایم و بیننده با دیدن این نوع فیلم به نوعی خودش را در فیلم حاضر می بیند و به عبارتی خودش را نیز به عنوان یکی از بازیگران قبول می کند و همدرد با قهرمان فیلم می شود و ارتباط نزدیکی با فیلم برقرار می کند. فیلم اجتماعی از آن جایی که به وضعیت یک اجتماع می پردازد برای هر بیننده ای می تواند جذاب باشد و تماشاگر خاص ندارد بلکه مخاطب آن همه اقشار جامعه و هر نوع بیننده ای است که با دیدن اجتماع خود در فیلم بتواند کمی عمیق تر درباره اجتماع اطراف خود بیاندیشد و به تفکر بپردازد و این است که باعث تبدیل شدن فیلم اجتماعی به فیلمی رئالیستیک می شود.

 

 تماشاگر ایرانی همواره فیلمی که حقیقت را نشان دهد تحسین می کند. در کنار این مزیت فیلم اجتماعی، یکی از مشکلات در این ژانر سینمایی محدود بودن به زمان و مکان است چرا که وضعیت نیروی انتظامی و دخالت آن ها در میهمانی ها و نوع برخورد مردم با هم و ... ممکن است در حال حاضر یکی از دغدغه های مردم باشد ولی همین دغدغه ممکن است برای نسلهای بعدی شاید بعد از 20 سال اصلا معنا نداشته باشد، پس این است که فیلم محدود به زمان می شود.

 

مورد دیگر محدود بودن به یک جامعه است و مثلا همین موضوع دخالت بسیج و نیروی انتظامی در مجالس یا دید مردم نسبت به افراد با توجه به لباس آنها چیزی نیست که در همه دنیا عمومیت داشته باشد و چه بسا در کشوری به دلیل اینکه مردم با چنین مواردی روبرو نشده اند این نوع برخورد ها و رفتار ها برای آن ها غیر قابل هضم باشد و نتوانند درک کنند و فیلم اجتماعی یک کشور برای آن ها ممکن است کاملا بی معنی و خسته کننده جلوه کند. در دستنوشته های یک امریکایی راجع به این فیلم از اینکه قسمت زیادی از فیلم در مورد دخالت نیروی انتظامی و گرفتن مهمان های یک مهمانی ابراز نا رضایتی کرده بود و برای او پرداختن به این موضوع به این حد خیلی مسخره و خسته کننده آمده بود در صورتی که در نظر یک بیننده ایرانی یکی از زیبا ترین قسمت های این فیلم همین بخش گفته شده است.

 

با این حال یکی از پر مخاطب ترین و در عین حال جذاب ترین و رئالیستیک ترین ژانر های سینمایی همین ژانر اجتماعی و فیلم های این دسته هستند، پس هیچ یک از این نتایج منفی نمی تواند به عنوان نقطه ضعفی از فیلم مطرح شود چرا که اگر قرار بر مطرح شدن در جشنواره های خارجی باشد پس داوران و منتقدان این دسته فیلم ها باید به مسائل اجتماعی یک کشور آگاه باشند تا بتوانند در مورد فیلم اظهار نظر درستی داشته باشند و می بینیم که این فیلم جوایز زیادی هم از آن خود کرده است.


این فیلم با یک فلاش بک آغاز می شود که در نمایی از داخل یک جواهر فروشی در صبح زود شاهد سرقت مسلحانه یک نفر هستیم ولی با توجه به نوع برخورد ها شاید متوجه می شویم که هدف تنها سرقت نبوده و شاید این اولین تجربه دزدی چنین فردی باشد و شاید از زندگی خسته شده و مشاهده می کنیم که این فرد (حسین آقا) بعد از کشتن صاحب فروشگاه خودش را نیز می کشد.


حال به زمان اصلی فیلم بر می گردیم. کل فیلم درباره فردی است به نام حسین. او که مدتی در جبهه جنگ بوده و از بیماری ( احتمالا شیمیایی شدن در جنگ) رنج می برد به دلیلی شاید نیاز مالی به عنوان سرویس در رستورانی مشغول به کار است. او می خواهد با دختری که خواهر یکی از دوستان و همکارانش به نام علی است ازدواج کند. کم کم متوجه می شویم که آن دو کیف زنی هم می کنند. این فیلم حول حوادثی که برای حسین در طی چند روز می افتد می گذرد.


شاید بتوان این فیلم را فیلمی اپیزودیک دانست. در اولین بخش از فیلم علی را می بینیم که کیفی که از زنی دزدیده است را پیش حسین آورده و اینجا است که از رسیدی که در کیف زن موجود است و حلقه ای که در آن وجود دارد با یک جواهر فروشی آشنا می شوند ولی در اولین قدم که برای کسب اطلاع از قیمت و وضعیت جواهر فروشی به آن جا می روند با برخوردی زننده از صاحب آنجا نمی توانند به داخل آن جواهر فروشی وارد شوند. حسین بسیار از این برخورد ناراحت شده و اینجاست که بیننده فیلم به شدت با فیلم ارتباط برقرار می کند و به فکر واداشته می شود. پس از چند قسمت دیگر دوباره می بینیم که حسین در حالی که لباس هایی متفاوت با قبل به تن دارد ( کت و شلوار و کراوات) به همراه علی به همان جواهر فروشی می رود. شاید برای خود نمایی و شاید برای جلب توجه صاحب مغازه و ... ولی این بار هم با نوعی تحقیر از طرف صاحب مغازه مواجه می شوند و این بسیار حسین را آزار می دهد. اینجاست که شوک به بیننده وارد می شود و چرا هایی در ذهن او فورا شکل می گیرد. همان فرد امریکایی که در آغاز مطلب ذکر کرده بودم این قسمت فیلم را با لباس جدید پادشاه مقایسه کرده است اما این یکی از رفتار های بسیار رواج یافته در جامعه ایرانی است که بسیاری را بر حسب قیافه و لباس شخصیت می دهند و حتی اگر به لحاظ ظاهری بسیار شبیه لباس جدید پادشاه باشد ولی از نظر مفهوم و محتوا دقیقا همان چیزی است که در ایران می گذرد. اختلاف طبقاتی است که باعث شکل گیری چنین جهت گیری هایی نسبت به افراد می شود . ثروت و فقر و تضاد طبقاتی زیاد چیزی است که به کرات در این فیلم دیده می شود.


این فیلم سرشار از تضاد هایی است که بسیار به واقعی شدن داستان کمک می کند و تضاد هایی که در خانه های بالای شهر پایین شهر می بینیم . در میهمانی های نشان داده شده تضاد بارز ترین نکته است و نیز تضاد فقر و ثروت که در جواهر فروشی چند بار دیده می شود .

بخش دیگری از فیلم مربوط به دو مهمانی می شود که حسین برای آن ها غذا می برد. اولی همان جایی است که حسین غذا را برای مردی می برد و وقتی با او روبرو می شود می بیند که او همان فرمانده آن ها در جنگ بوده و اینجاست که باز هم از بینننده جهت گیری خواسته می شود. شاید بگوییم چنین فردی هم مانند بقیه انسان است و خواسته های انسانی دارد و چنین میهمانی هم مشکلی ایجاد نمی کند و شاید هم به دلیل اینکه او مدتی در جنگ بوده پس شخصیت دیگری از او بسازیم و این مهمانی را خلاف عقاید او بدانی و اینجاست که تظاهر و دو رویی افراد را می بینیم. در این بخش خصوصیت فیلمنامه کیارستمی مشهود می شود یعنی همان فرصت برای فکر کردن به بیننده داده می شود . چیزی که در سینمای کیارستمی بسیار مشهود است این است که بیننده فضایی را در اختیار خود بداند که بتواند در آن فضا در حین دیدن فیلم به تفکر بپردازد و شاید جهت گیری کند و در این بخش هنگام بالا رفتن حسین از چهار طبقه این فرصت به بیننده داده می شود و اینجاست که امضای کیارستمی را در این فیلم نامه می بینیم.
در ادامه حسین سرویس غذایی را به مهمانی دیگری می برد که نیروی انتظامی هم برای گرفتن مهمان ها به آنجا آمده اند. یکی از رایج ترین مسائل در ایران همین بخش است که توسط جعفر پناهی ساخته شده. در این بخش برخورد های افراد را می بینیم و می توانیم برای هر کدام شخصیتی ایجاد کنیم. نوع حرف زدن رئیس و فرمانده با افراد و با حسین همان است که انتظار آنرا داریم و از چنین افرادی دیده ایم. دراین فرد پسر 15 ساله ای را می بینیم که پس از مردن برادرش از شناسنامه او که 18 سال داشته استفاده می کند و سرباز شده است. او حتی نمی داند برای چه آن جا است و چرا بایداین کار را انجام دهد. شستشوی مغزی افراد چیزی است که همواره وجود داشته و وجود خواهد داشت و اینجا هم یک نمونه از آنرا می بینیم.
بخش دیگری از فیلم مربوط به سرویس غذایی به خانه ای در یک برج می شود. در آن جا حسین با پسری آشنا می شود که مدت کوتاهی است از امریکا آمده و در حالی که خانواده اش به خارج کشور برای زندگی رفته اند او در آنجا زندگی می کند و از حسین دعوت می کند که به داخل بیاید و تا بتواند با او درددل کند. او از نوع رفتار ایرانیان می گوید و آنها را با رفتار افراد در خارج کشور مقایسه می کند که یکی از کامل ترین و واقعی ترین مواردی است که در این باره تا بحال ساخته شده است. در این بخش حسین به بررسی خانه می پردازد و ما نیز با او همراه می شویم و اینجاست که با تمام وجود اختلاف طبقاتی را درک می کنیم.
فیلم دوباره به سمت همان فلاش بک نشان داده شده می رود و فیلم به پایان می رسد. این فلاش بک یکی از به جاترین و تاثیر گذار ترین فلاش بک های استفاده شده در فیلم های سینمای ایران است. 
حسین متحول شده ولی در جهت منفی. شاید بتوان گفت او از زندگی خسته شده یا شاید شرایط زندگی او را به این سمت می کشاند. او که مدتی در جبهه بوده و برای دفاع از کشورش جان خود را فدا کرده شرایط کشور خود و جامعه ای که در آن زندگی می کند را می بیند. خودش با وجود بیماری که از دوران جنگ همراه خود دارد مجبور است برای گذران زندگی خودش کار کند و حتی به دزدی نیز اقدام کند. در نقطه مقابل فرمانده او را در جنگ می بینیم که شاید او را فردی بسیار ریاکار می تونیم بدانیم. حسین که توسط هر کسی در اطراف خود تحقیر شده به درجه ای رسیده که بدون هیچ ترسی اقدام به دزدی مسلحانه و سپس خود کشی می کند. تحقیری که توسط صاحب جواهر فروشی به سبب نوع لباس پوشیدنش شده است، تحقیری که توسط فرمانده او در جنگ شده است که به او مقداری پول به حالت ترحم کمک می کند. همان تحقیری که توسط رئیس پاسدار ها برای گرفتن افراد مهمانی می شود یعنی همان کسی که اگر حسین و امثال او برای کشور نمی جنگیندند هرگز نمی توانست چنین پست و مقامی را داشته باشد و شاید همان تحقیری که حسین با دیدن خانه آن پسر که از امریکا آمده می شود. همه در این سو حرکت می کنند که حسین به مرزی برسد که دیگر برای او زندگی یا مرگ هیچ فرقی نداشته باشد...

با وجود اینکه حسین به دزدی و کیف زنی هم دست می زند ولی با جهت گیری در ذهن بیننده او را یک قهرمان می توان دانست. یک شخصیت دوست داشتنی که مورد ترحم بیننده هم قرار می گیرد و همه برای او شرایط او افسوس می خورند. می توان حسین را نماد یک صنف و دسته دانست که در چنین برخورد ها و رفتارهایی اسیر و دست و پاشکسته شده اند. شاید بتوان حسین را با تراویس در راننده تاکسی مقایسه کرد که می خواهد به یک انتقام شخصی دست بزند با این تفاوت که تراویس تبدیل به یک قهرمان می شود ولی اگر حسین خودش را نمی کشت تبدیل به یک مجرم می شد. تراویس متحول شده سعی در اصلاح جامعه ای می کند که رنج مردمی را در آن می بیند و می خواهد خودش را در راه مردم و کمک به آنها حتی یک نفر فنا کند، ولی حسین فردیست که یک بار برای کشورش فنا شده و بیماری ناشی از آن را همواره با خود همراه دارد ولی می بیند بازیچه قرار گرفته و آسیب به خودش می رسد. همین تضاد هاست که به فیلم ماهیت واقعی زیادی می دهد و فیلم را در زمره بهترین فیلم های اجتماعی می گنجاند.
منبع :  انجمن ایران بلاگ

امضای کاربر : زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ، ظرف امروز پر از                                                                                  بودن توست ، زندگی را دریاب ... 
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 21:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group