سرباز آمریکایی ...

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 177
نویسنده پیام
gomnam آفلاین


ارسال‌ها : 2465
عضویت: 3 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 2919
تشکر شده : 5292
سرباز آمریکایی ...

سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس

گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به

خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم

او را با خود به خانه بیاورم...

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم...

پسر ادامه داد: ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در

جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای

خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که

اجازه دهید او با ما زندگی کند ! پدرش گفت : پسر عزیزم، متأسفیم که

این مشکل برای دوست تو بوجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او

جایی برای زندگی در شهر پیدا کند...! پسر گفت: نه، من می خواهم

که او در منزل ما زندگی کند !آنها در جواب گفتند: نه، فردی با این

شرایط موجب دردسر ما خواهد بود. ما فقط مسئول زندگی خودمان

هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را برهم بزند. بهتر است

به خانه بازگردی و او را فراموش کنی... در این هنگام پسر با ناراحتی

تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند...

چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در

سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به

خودکشی هستند ! پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک

پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی

مراجعه کردند.اما با دیدن جسد، قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد :

پسر آنها یک دست و یک پا نداشت

دست و پای خود را در جنگ از دست داده بود...!

...

دوستای گلم یادمون نره عشق و محبتمون رو از جانبازایی که بخاطر ما

سلامتیو شادیشون رو فدا کردند دریغ نکنیم


امضای کاربر : مبارزه هر قدر صعب، صعود را ادامه بده. شاید قله در یک قدمی تو باشد
و بدان : آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی می دارند،نمی توانند خود از آن بی بهره باشند
چهارشنبه 03 آبان 1391 - 00:22
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 7 کاربر از gomnam به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ania & zeinab & sara & saqane & elena & banoo & shahrsaz &
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
سرباز آمریکایی ...

ای دُردکش تا شنیدی     فتوای رندانه دل

خَم خَم شدی و سر کشیدی     خُم خُم  زخُمخانه دل

ای عقل و ای عشق و اعجاز     ای عافیت سوز جانباز

وی عضو عضو تو در ذکر    تسبیح خون دانه ی دل

فریاد یک ملتی تو     معلول نه عِلتی تو

در یادل و کوه و نستوه     جان وقف جانانه ی دل

پیمان پیمانه بسته     در میکده پا شکسته

وز دست پیر جماران    سرمست پیمانه ی دل

نجوایی و در پی گوش    فریادی و عشق خاموش

فرهادسان قصه گفتی     شیرین شد افسانه ی دل

شعر شعور و شجاعت     بیت بلند بصیرت

نام غزلهای نابت     دیوانِ دیوانه ی دل

شمع تو دل، سینه فانوس     خاکسترت روح قُقنوس

پروانگی را گرفتی      از دست پروانه ی دل

عکس تو در قلب قابم      یاد تو در قاب قلبم

آن نصب دیوار خانه    این نقش ، بر خانه ی دل


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 03 آبان 1391 - 00:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
سرباز آمریکایی ...


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
چهارشنبه 03 آبان 1391 - 11:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group