غم اذربایجان را فراموش نکنیم....

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 252
نویسنده پیام
aram آفلاین


ارسال‌ها : 900
عضویت: 18 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 53
تشکر شده : 152
غم اذربایجان را فراموش نکنیم....

غم آذربایجان، بغض ایران است...

مي‌داني زلزله...

دیروز که آمدی، من و لیلا و حمید روزه‌ي کله‌گنجشکی بودیم

فرصت افطار را هم ندادی

عجله‌ات برای چه بود؟

همه‌ي سنگ‌ها و کلوخ‌هایی که پدر به نام سقف بر سرمان انباشته بود،

پیکرهای کوچکمان را در هم پیچید و

ما رفتیم، ولی روح کوچکم دید که خیلی‌ها آمدند..

آنها که هیچ‌گاه در روستایمان ندیده بودمشان

لودر هم آوردند، با کلی کمپوت شیرین و بسته‌های غذا..

می‌دانی لودر همان ماشینی‌ست که در شهرها برای ساخت خانه از آن استفاده می‌کنند

و در روستاها برای برداشتن آوار از سرِ مردم!

قرار است وام هم بدهند، دستور داده‌اند خیلی خیلی خیلی سریع..

همان وامی که پدر هرگز نتوانست برای گرفتن نصف آن نیز ضامن پیدا کند

تا خانه‌ي بهتری برایمان بسازد و مجبور نشود هِی با گل و سنگ سقف را بپوشاند..

وای پدر! چقدر سنگین کرده بودی این آوار را..!

می‌دانی زلزله؟

با آمدن تو، روستای ما را شناختند..

می‌گویند کمک به زلزله‌زدگان ثواب دارد، درست!

ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ثواب ندارد؟

چرا برخی آدم‌ها برای بیدارشدن و لرزیدن قلبشان

به شش ریشتر لرزه احتیاج دارند؟

می‌دانی زلزله به چه فکر می‌کنم؟

به روستای بعدی، ثواب بعدی، لودر بعدی و درمانگاه بعدی

و به زنده‌های لودر و کمپوت ندیده!

به پدرهایی که با تنگدستی،

آوارهای بعدی را تکه، تکه، تکه بر سقف خراب خود می‌چینند

تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند..

می‌دانی زلزله؟

ما که رفتیم..

ولی خدا کند روزی بنویسند:

"ز" مثل زندگی..


سه شنبه 25 مهر 1391 - 01:47
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از aram به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ania & zeinab & sara &
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
غم اذربایجان را فراموش نکنیم....

بخـنــد..

     هــرچـنــد ..

             غـمـگینــی..

  بـبخــش..

      هــرچـنـد..

             مـسکینـــی..

فـرامـوش کــن..

       هــرچـنــد..

             دلــگیــــری..

                   زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت ...

بخنـــد..

     ببخــش..

           و فرامـوش کـــن..

                               هــرچـنــد میدانم...

                                              آســـان نــیســـت..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




سه شنبه 25 مهر 1391 - 02:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ania به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sara /
aram آفلاین



ارسال‌ها : 900
عضویت: 18 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 53
تشکر شده : 152
غم اذربایجان را فراموش نکنیم....

[font=Tahoma]زمین نلرز، خانه های ما سست است.

زمین نلرز، خانه های ما کاه گلیست.

زمین نلرز، کودک من در کنج دیوار پر از خالی پهلوی عروسکش خوابیده است.

زمین نلرز، فردا می خواهم برای عروسی خواهرم کله قند بخرم.

زمین نلرز، هنوز به بی بی نگفته ام که چقدر دوستش دارم.

زمین نلرز، دستهایم هنوز میل به کار دارند.

 


سه شنبه 25 مهر 1391 - 19:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
غم اذربایجان را فراموش نکنیم....

زمین نلرز.. هنوز شوق زیستن دارم.. هنوز جوانم.. و هزاران آرزو..

ای زمین.. ب مرامت اطمینانی نیست.. اگر هم لرزیدی.. اول مرا ببر.. بعد هرکه را ک دلت خواست..

مرا در این دنیا تنها نگذاری.. ک روزی هزاران بار مرگ را تجربه خواهم کرد.. در عین زنده بودن..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




سه شنبه 25 مهر 1391 - 19:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group