خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار

حال که بزرگ شده ام

و

کسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن

نقل قول از sara

خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار

حال که بزرگ شده ام

و

کسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن

 می گن خدا وقتی مصیبتی رو می ده ،صبرشم می ده

می گن خدا وقتی درد می ده ،درمونشم می ده

نمیدونم  خدا چرا وقتی عشقو می ده ،معشوقشو نمی ده ؟؟؟

پ.ن : حال آنکه عشق از هر مصیبتی سنگین تر و از هر دردی بی دوا تر است... وعشق خدا از همه چیز بالاتر است...

نظر شما چیه اقای روانشناس ؟

نقل قول از sara

 می گن خدا وقتی مصیبتی رو می ده ،صبرشم می ده

می گن خدا وقتی درد می ده ،درمونشم می ده

نمیدونم  خدا چرا وقتی عشقو می ده ،معشوقشو نمی ده ؟؟؟

پ.ن : حال آنکه عشق از هر مصیبتی سنگین تر و از هر دردی بی دوا تر است...وعشق خدا از همه چیز بالاتر است...

نظر شما چیه اقای روانشناس ؟

به نظرم اين سخت ترين آزمون خدابراي بندشه

خداميخادببينه كه بنده عشق زميني روانتخاب ميكنه ياعشق آسمون(خود خدا)

كه به نظرم اگه عشق آسموني روانتخاب كني .خداهم يه جايزه بهت ميده كه شايد همون عشق زمينيت باشه.

چقدرشما فهمیده اید واقعا هم همینطوره

یک شبی مجنون نمازش را شکست 

بی وضودرکوچه ی لیلا نشست

عشق ان شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب از چه خارم کرده ای ؟

برصلیب عشق دارم کرده ای 

خسته ام زین عشق دل خونم نکن 

من که مجنونم تومجنونم نکن 

مرد این بازیچه دگر نیستم 

این تو ولیلای تو من نیستم 

گفت ای دیوانه لیلایت منم

دررگت پنهان وپیدایت منم 

سالها باجورلیلا ساختی

من کنارت بودم ونشناختی

ازنظر من هم باید انسان از عشق اسمونی به عشق زمینی برسه.تا قدرعشقش رو بیشتر بدونه .  

نقل قول از sara

چقدرشما فهمیده اید واقعا هم همینطوره

یک شبی مجنون نمازش را شکست 

بی وضودرکوچه ی لیلا نشست

عشق ان شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب از چه خارم کرده ای ؟

برصلیب عشق دارم کرده ای 

خسته ام زین عشق دل خونم نکن 

من که مجنونم تومجنونم نکن 

مرد این بازیچه دگر نیستم 

این تو ولیلای تو من نیستم 

گفت ای دیوانه لیلایت منم

دررگت پنهان وپیدایت منم 

سالها باجورلیلا ساختی

من کنارت بودم ونشناختی

ازنظر من هم باید انسان از عشق اسمونی به عشق زمینی برسه.تا قدرعشقش رو بیشتر بدونه .  

چقدر حرفاتون قشنگه بچه ها...

سارا بازم ازاون تیکه هایی که من دوست دارم گذاشتی ممنونم رفیق

در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود..

و کلمه، بی زبانی که بخواندش، و بی اندیشه ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،

و با نبودن، چگونه می توان بودن؟؟

و خدا بود و، با او، عدم،

و عدم گوش نداشت،

حرفهایی هست برای گفتن،

که اگر گوشی نبود، نمی گوییم،

و حرفهایی هست برای نگفتن،

حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند.

حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی، همین هایند،

و سرمایه ماورایی هرکسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،

حرفهای بیتاب و طاقت فرسا، که همچون زبانه های بیقرار آتشند،

و کلماتش، هریک، انفجاری را به بند کشیده اند،

کلماتی که پاره های بودن آدمی اند...

اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند،

اگر یافتند، یافته می شوند...

و ...

در صمیم وجدان او، آرام می گیرند.

و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند،

و اگر اورا گم کردند، روح را از دورن به آتش می کشند و دمادم، حریق های دهشتناک عذاب برمی افروزند.

و خدا، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت،

که در بیکرانگی دلش موج می زد و بیقرارش می کرد.

و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟؟

هرکسی گمشده ای دارد،

و خدا گمشده ای داشت.

هرکسی دوتاست و خدا یکی بود.

هرکسی، به اندازه ای که احساسش می کنند، هست.

هرکسی را نه بدانگونه که هست، احساس می کنند.

بدانگونه که احساسش می کنند، هست.

انسان یک لفظ است،

که بر زبان آشنا می گذرد،

و بودن خویش را از زبان دوست، می شنود..

هرکسی کلمه ای است:

که از عقیم ماندن می هراسد،

و در خفقان جنین، خون می خورد،

و کلمه مسیح است،

و در آغاز، هیچ نبود،

کلمه بود،

و آن کلمه، خدا بود...

دکتر علی شریعتی

این روزها صبح وقتی که چشمم را باز می کنم..

قبل از هر چیزی یادم می افتد که هنوز زنده ام..

یعنی ممکن است که یک روز دیگر وقت داشته باشم که زندگی کنم؟

و این قشنگترین هدیه ای است که خدا به همه ما می دهد..

اما گاهی یادمان می رود که به خاطر زنده بودنمان از خدا تشکر کنیم..

همیشه یادمان می رود به خاطر چشم هایمان، به خاطر راه رفتنمان.. به خاطر این که می توانیم سیبی را ببوییم و یا به یک برگ دست بزنیم و یا روی خاک دراز بکشیم..

به خاطر همه چیزهایی که هست و یاد من نیست از خدا تشکر کنیم..

خدایا تو بی بهانه به ما مرحمت می کنی و ما برای تشکر از تو به دنبال بهانه ایم..

خدایا برای همه چیز از تو متشکریم..

عالي بودساراجان..لذت بردم...ممنون خانومي

نقل قول از zlatan

نقل قول از sara

چقدرشما فهمیده اید واقعا هم همینطوره

یک شبی مجنون نمازش را شکست 

بی وضودرکوچه ی لیلا نشست

عشق ان شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب از چه خارم کرده ای ؟

برصلیب عشق دارم کرده ای 

خسته ام زین عشق دل خونم نکن 

من که مجنونم تومجنونم نکن 

مرد این بازیچه دگر نیستم 

این تو ولیلای تو من نیستم 

گفت ای دیوانه لیلایت منم

دررگت پنهان وپیدایت منم 

سالها باجورلیلا ساختی

من کنارت بودم ونشناختی

ازنظر من هم باید انسان از عشق اسمونی به عشق زمینی برسه.تا قدرعشقش رو بیشتر بدونه .  

واينجور شخص به معشوقش به چشم يه موهبت الهي نگاه ميكنه و هيچوقت ناراحتش نميكنه و تنهاش نميزاره ...

همیشه از قلبهای شکسته اخرهرپستتون برداشت دیگه ای داشتم .اما الان نظرم دربارشون به طور کل تغییر کرد.چون شما خدارو دارید  

خدایا !

خدایا

چه لحظه هايی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی

چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم  نکردی

چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی

چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم

تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ، اما تو همیشه کاری

کردی که به صلاح من است

خدایا

وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی

وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی

خدایا

تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی

وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی

ازنظر من هم باید انسان از عشق اسمونی به عشق زمینی برسه.تا قدرعشقش رو بیشتر بدونه .  

مگه غیر اینه که خدا واسه هرکسی راهی گذاشته واسه رسیدن به خودش

مهم رسیدن به خداست حالا روش مهم نیست