تله موش....

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 391
نویسنده پیام
aram آفلاین


ارسال‌ها : 900
عضویت: 18 /5 /1391
محل زندگی: قم
تشکرها : 53
تشکر شده : 152
تله موش....

موش از شکاف دیوار به بیرون نگاه کرد.مرد روستایی و زنش را دید که مشغول .....

موش از شکاف دیوار به بیرون نگاه کرد.مرد روستایی و زنش را دید که مشغول باز کردن یک جعبه بودند.موش با خود اندیشید :"یعنی چه غذایی توی آن جعبه

 است؟" اما با دیدن تله موشی که از جعبه در آوردند قالب تهی کرد. او خود را سراسیمه به حیاط مزرعه رساند تا خبر ناراحت کننده را به حیوانات دیگر بدهد.

 "یک تله موش در خانه است!یک تله موش در خانه است!"

 مرغ قدقد کنان گفت :"آقای موش،این مسئله فقط به شما مربوط می شود و به من هیچ ربطی ندارد.من که اصلا نگران چیزی نیستم."

 موش رو به گوسفند کرد و گفت:"یک تله موش در خانه است!یک تله موش در خانه است!"

 گوسفند گفت:"من واقعا متاسفم آقای موش،اما کاری از دست من بر نمی آید.فقط برایت دعا می کنم،حتما برایت خیلی دعا می کنم."

 موش رو به گاو گفت:"یک تله موش در خانه است!یک تله موش در خانه است!"

 گاو گفت:" وای آقای موش،من واقعا برایت متاسفم،اما این مسئله اصلا به من مربوط نمی شود."

 موش سرش را پایین انداخت و با نا امیدی به خانه رفت تا با تله موش به تنهایی رو به رو شود.همان شب صدایی در خانه پیچید.انگار تله موش شکار خود را صید کرده بود.زن روستایی خود را با عجله به آن رساند تا ببیند چه چیزی در

 تله موش به دام افتاده است.اما چون همه جا تاریک بود او متوجه نشد یک مار سمی در تله افتاده است و تا به تله موش نزدیک شد، مار زن را نیش زد.

 مرد روستایی زن را پیش دکتر برد و وقتی برگشتند زن تب شدیدی داشت.

 مرد برای مداوای همسر خود تصمیم گرفت سوپ مرغ بپزد.بنا براین سر مرغ را برید و از آن یک سوپ خوشمزه برای زن درست کرد.اما زن خوب نشد و از آن جایی که دوستان و آشنایان مرتب به او سر می زدند مرد برای پذیرایی از آن ها مجبور شد گوسفند را بکشد و با گوشتش از مهمانان خود پذیرایی کند. زن روستایی خوب نشد و جان خود را از دست داد. افراد زیادی برای تشییع جنازه ی او جمع شدند و مرد برای مراسم تدفین وتهیه ی شام گاو را کشت تا برای همسرش مراسم با شکوهی برگزار کند...

 و تمام این مدت موش از شکاف دیوار نگاه می کرد و غصه می خورد.


پنجشنبه 13 مهر 1391 - 18:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از aram به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: masoud & sondos & ania & banoo &
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
تله موش....

برای بعضی دردها نه می توان گریه کرد..

نه می توان فریاد زد..

فقط می توان نگاه کرد..

               لبخند زد..

                    و بی صدا شکست..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




پنجشنبه 13 مهر 1391 - 20:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
تله موش....

برای دلم گاهی مادری مهربان می شوم..

دست نوازش بر سرش می کشم و می گویم:

             غصه نخور میگذره..

برای دلم گاهی پدر می شوم..

خشمگین می شوم و می گویم:

              بس کن.. دیگه بزرگ شدی..

.

.

معرفت..

کم رنگ شده..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




پنجشنبه 13 مهر 1391 - 20:47
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
تله موش....

یاد خودم و برخی دوستانم افتادم ....


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 13 مهر 1391 - 21:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
تله موش....

من همان دخترک غم زده ی دیروزم

من همان کودک بی تاب برای بودن

که دلش رادراندوه به زنجیرکشید

وبه اندازه ی دل رنج کشید

و به اندازه ی بی معرفتی دردکشید..

ومعرفت جاي خودرابه...


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
جمعه 14 مهر 1391 - 00:39
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group