داستاني زيبادرموردحجاب.

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 368
نویسنده پیام
zeinab آفلاین


ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
داستاني زيبادرموردحجاب.

سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که

هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری

ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که

همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!

این وسط استادمان خاطره ای را از خودش تعریف کرد:

ایشان

تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که

قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب

نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و

بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.

سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟

گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.

راستش

حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم،

میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام

صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره،

خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار

میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم

نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش

بگید."

حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.

در

را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد

اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش

آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!

پسر حرفش رو

اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور

گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم

چطوری بهش بگم!

بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!

چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!

گفتم

تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر

خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی

هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت

بیسته! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و

از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!

نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:

من

از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من

دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با

مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با

مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از

ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!

من

همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون

دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه

که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش و نمراتش عالی!

همون

دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی

کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به

خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم.


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 12 مهر 1391 - 00:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از zeinab به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: zlatan & banoo & maktab110 & sondos & sara &
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستاني زيبادرموردحجاب.

عالي بود...

خوب اين تنهادليل نميشه كه...

اون پسره هم بايد يكم تلاش كنه تاروحياتش روبتونه بااون دختره (مريم مقدس)وفق بده ...

البته اگه بخاد زندگي خوبي داشته باشه ...

نميشه كه فقط دختره مقيدباشه وپسره فقط بخاطرمقيدبودنش اونو انتخاب كنه

پسره هم بايد كاري بكنه ...


چهارشنبه 12 مهر 1391 - 00:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zlatan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: banoo /
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از zlatan

عالي بود...

خوب اين تنهادليل نميشه كه...

اون پسره هم بايد يكم تلاش كنه تاروحياتش روبتونه بااون دختره (مريم مقدس)وفق بده ...

البته اگه بخاد زندگي خوبي داشته باشه ...

نميشه كه فقط دختره مقيدباشه وپسره فقط بخاطرمقيدبودنش اونو انتخاب كنه

پسره هم بايد كاري بكنه ...

بله موافقم..توضيح خوبي بود


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
چهارشنبه 12 مهر 1391 - 00:29
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
داستاني زيبادرموردحجاب.

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




چهارشنبه 12 مهر 1391 - 00:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از ania

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..

چرا ؟

خوب اون مريم مقدس ميتونه يه يوسف ازاون پسره بسازه ...

دختره شخصيت غالب دراين قضيه هستش.هركاري روبگه پسره انجام ميده

نقش تعيين كننده داره دختره ...

به نظرمن كه به هم ميان ...

مباركه ...


چهارشنبه 12 مهر 1391 - 01:14
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..

چرا ؟

خوب اون مريم مقدس ميتونه يه يوسف ازاون پسره بسازه ...

دختره شخصيت غالب دراين قضيه هستش.هركاري روبگه پسره انجام ميده

نقش تعيين كننده داره دختره ...

به نظرمن كه به هم ميان ...

مباركه ...

نه آخه می دونید..

فکر نمی کنم اون پسر بتونه شخصیتش رو تغییر بده..

و اینکه بالاخره گذشته ی جالبی هم نداشته..

ولی اون دختر..

نه من راضی نیستم به این وصلت..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




چهارشنبه 12 مهر 1391 - 01:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zlatan آفلاین



ارسال‌ها : 2891
عضویت: 10 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 23
تشکرها : 1906
تشکر شده : 3243
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از ania

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..

چرا ؟

خوب اون مريم مقدس ميتونه يه يوسف ازاون پسره بسازه ...

دختره شخصيت غالب دراين قضيه هستش.هركاري روبگه پسره انجام ميده

نقش تعيين كننده داره دختره ...

به نظرمن كه به هم ميان ...

مباركه ...

نه آخه می دونید..

فکر نمی کنم اون پسر بتونه شخصیتش رو تغییر بده..

و اینکه بالاخره گذشته ی جالبی هم نداشته..

ولی اون دختر..

نه من راضی نیستم به این وصلت..

اگه پسره واقعادختره رودوست داشته باشه.خودشوتغيير ميده .يه قدم حداقل برميداره ...

البته اگه واقعادوسش داشته باشه...


چهارشنبه 12 مهر 1391 - 01:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..

چرا ؟

خوب اون مريم مقدس ميتونه يه يوسف ازاون پسره بسازه ...

دختره شخصيت غالب دراين قضيه هستش.هركاري روبگه پسره انجام ميده

نقش تعيين كننده داره دختره ...

به نظرمن كه به هم ميان ...

مباركه ...

نه آخه می دونید..

فکر نمی کنم اون پسر بتونه شخصیتش رو تغییر بده..

و اینکه بالاخره گذشته ی جالبی هم نداشته..

ولی اون دختر..

نه من راضی نیستم به این وصلت..

اگه پسره واقعادختره رودوست داشته باشه.خودشوتغيير ميده .يه قدم حداقل برميداره ...

البته اگه واقعادوسش داشته باشه...

حرفتون درست هست،سنگ که نیست میتونه خودش رو تغییر بده..

نمی دونم واقعاً..

یعنی اون دختر این مدل پسر رو قبول می کنه..

چقدر دختر خوب و باگذشتیه..خوشبحالش..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




چهارشنبه 12 مهر 1391 - 01:28
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از ania

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

نقل قول از zlatan

نقل قول از ania

ولی خدا همیشه در و تخته رو باهم جور میکنه..

در حق اون دختر به قول معروف مریم مقدس خیلی ناحقیه.. اگه قرار باشه شوهرش اون پسر باشه..

چرا ؟

خوب اون مريم مقدس ميتونه يه يوسف ازاون پسره بسازه ...

دختره شخصيت غالب دراين قضيه هستش.هركاري روبگه پسره انجام ميده

نقش تعيين كننده داره دختره ...

به نظرمن كه به هم ميان ...

مباركه ...

نه آخه می دونید..

فکر نمی کنم اون پسر بتونه شخصیتش رو تغییر بده..

و اینکه بالاخره گذشته ی جالبی هم نداشته..

ولی اون دختر..

نه من راضی نیستم به این وصلت..

اگه پسره واقعادختره رودوست داشته باشه.خودشوتغيير ميده .يه قدم حداقل برميداره ...

البته اگه واقعادوسش داشته باشه...

حرفتون درست هست،سنگ که نیست میتونه خودش رو تغییر بده..

نمی دونم واقعاً..

یعنی اون دختر این مدل پسر رو قبول می کنه..

چقدر دختر خوب و باگذشتیه..خوشبحالش..

آنباجان يعني نظرت اينكه پسردرشان دختره نيس؟؟


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
پنجشنبه 13 مهر 1391 - 02:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
داستاني زيبادرموردحجاب.

بله زینب جان،من نظرم این هست که یک پسر در حد و شخصیت و به پاکی همین خانم مریم مقدس بسیار بیشتر در شأن ایشون هست تا..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




پنجشنبه 13 مهر 1391 - 08:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
elena آفلاین



ارسال‌ها : 7586
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: قم
سن: 21
تشکرها : 5163
تشکر شده : 6247
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از ania

بله زینب جان،من نظرم این هست که یک پسر در حد و شخصیت و به پاکی همین خانم مریم مقدس بسیار بیشتر در شأن ایشون هست تا..

از کجا معلوم شاید اون پسر یا حتی هر دختری توی موقعیت پسره بتونه خودشو با شرایط تغییر بده ...

فقط کافیه که خودش بخواد و از این تغییر احساس خوبی داشته باشه ...

یادمون باشه در مورد افراد زود قضاوت نکنیم و اینکه خدا خیلی بیشتر از ما میدونه و و هر چی که اون صلاح بدونه اتفاق میفته ( این رو مخصوص هر 2 شخص داستان گفتم )


امضای کاربر : به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ......
ولی آموختم که :
ناله ام سکوت باشد ....
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم ، خدا .....
پنجشنبه 13 مهر 1391 - 10:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ania آفلاین



ارسال‌ها : 3828
عضویت: 5 /7 /1391
تشکرها : 3389
تشکر شده : 3288
داستاني زيبادرموردحجاب.

حق با شما هست..

نه من قصد قضاوت نداشتم النای عزیز..

منم که مریم مقدس نیستم..

و در حدی هم نیستم که بخوام بجای یک خانم مریم مقدسی قضاوت کنم..

اشتباه از من بود ک تصمیم گرفتم بجای دیگری..

دید من کجا..

دید او کجا..

ببخشیدم دوست گلم..


امضای کاربر : تنها 2روز در سال هست که نمی تونی هیچ کاری بکنی!!
یکی دیروز و یکی فردا..




پنجشنبه 13 مهر 1391 - 14:23
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
maktab110 آفلاین



ارسال‌ها : 2531
عضویت: 30 /5 /1391
محل زندگی: ارومیه
سن: 30
تشکرها : 3769
تشکر شده : 2547
داستاني زيبادرموردحجاب.


پنجشنبه 13 مهر 1391 - 14:29
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sondos آفلاین



ارسال‌ها : 2979
عضویت: 7 /5 /1391
محل زندگی: آذربایجان شرقی
سن: 30
تشکرها : 2747
تشکر شده : 3744
داستاني زيبادرموردحجاب.

زینب جان ممنون از داستانت عالی بود ...ولی چرا مثلا همیشه باید دختر مراعات کنه ولی پسرا نه؟؟؟  آیا حق همچین دخترائی این پسرها هستن؟؟؟


امضای کاربر : سال ها دویده ام …

با قلبی معلق و پایی در هوا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است

دلم رسیدن میخواهد ...


پنجشنبه 13 مهر 1391 - 21:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zeinab آفلاین



ارسال‌ها : 5005
عضویت: 9 /5 /1391
تشکرها : 4825
تشکر شده : 6889
داستاني زيبادرموردحجاب.

نقل قول از sondos

زینب جان ممنون از داستانت عالی بود ...ولی چرا مثلا همیشه باید دختر مراعات کنه ولی پسرا نه؟؟؟  آیا حق همچین دخترائی این پسرها هستن؟؟؟

خواهش ميكنم سندس جان..

ولي خواهر گلم اگه بخوايم بااين ديدبه قضيه نگاه كنيم اون موقع هيچ وقت نميتونيم به بقيه فرصت جبران بديم..اين دخترخيلي پاك بودوميتونست اون پسره روردكنه وباپسري ازدواج كنه كه مث خودش پاك باشه ولي بااين كارش آسيب بزرگي به پسري ميزدكه عاشق  دختره بودوبه خاطراون ديگه پاك ميشدوكاراشتباه نميكرد...نميگم هميشه بايداينجوري ازخودگذشتگي كردولي حتماديدمثبتي هم درپسره وجودداشته ..ودختره فهميده كه اينم ميتونه خوب باشه..

هميشه هم همين طورنيس سندس جان..گاهي اين وضع برعكس ميشه..

اينكه حق همچين دخترايي اين پسراهستن يانه برميگرده به تصميم خودطرف هيچ كس ياچيزي دختره رومجبوربه اين كارنكرده خودش وباميل خودش قبول كرده وپذيرفته..وبه اين باوررسيده كه اين پسره هم ميتونه خوب باشه..


امضای کاربر : عبادت از سر وحشــــــــت واسه عاشق عبادت نیست

پرستش راه تســــــــکینه پرستیدن تجارت نیست.
پنجشنبه 13 مهر 1391 - 23:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group