تعداد بازدید 199

sondos

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.

درهمسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد

اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش

می داد.یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت

دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را

از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.

وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است.

وقتیدر را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : "

هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ....."

zlatan

شاعر میگه :

وگر می برآید به نرمی و هوش / به تندی و خشم ودرشتی مکوش ...

به این رفتار میگن رفتار متقابل ...

یعنی بارفتار صحیح خودمون به طرف مقابلمون میگیم که رفتارت غلطه ...

behafarid

این چقدر شبیه همسایه ما بود

aram

حالا چرا تو سطل زباله؟/

زیبا بود ممنون

sondos

نقل قول از aram
حالا چرا تو سطل زباله؟/
زیبا بود ممنون

به نکته ظریف و بهداشتی اشاره کردید...ولی خب تمیز شسته و ضدعفونی کرده بوده لابد!!!

aram

بازم خوردنش سخته هااا

zlatan

نقل قول از aram
بازم خوردنش سخته هااا

شاعرمیگه

مفت باشه / کوفت باشه ...

aram

شاعر شما چه حرفا که نمیزنه

banoo

بچه ها زلاتان چرا زبونشو درآورده

چه بی ادبه این پسر

elena

نقل قول از banoo
بچه ها زلاتان چرا زبونشو درآورده
چه بی ادبه این پسر
اگه تو هم توی شرایط اون بودی لوزالمعدتم میومد بیرون

تعداد بازدید 199 جواب همسایه...
نویسنده	پیام