نمیدانم چه می خواهم خدایا

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 221
نویسنده پیام
majnoon آفلاین


ارسال‌ها : 316
عضویت: 7 /11 /1391
محل زندگی: عشق آباد
سن: 20
تشکرها : 72
تشکر شده : 493
نمیدانم چه می خواهم خدایا

نمی دانم چه می خواهم خدایا

به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من

چرا افسرده است این قلب پرسوز

***

ز جمع آشنایان می گریزم

به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگی ها

به بیمار دل خود می دهم گوش

***

گریزانم از این مردم که با من

بظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دوصد پیرایه بستند

***

از این مردم، که تا شعرم شنیدند

برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند

مرا دیوانه ای بدنام گفتند

***

دل من ! ای دل دیوانه من !

که می سوزی ازین بیگانگی ها

مکن دیگر ز دست غیر فریاد

خدارا، بس کن این دیوانگی ها

فروغ فرخزاد


امضای کاربر : غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد

گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد

دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 - 01:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از majnoon به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ania & sara & elena & 637 &
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group