مشاعره

aram

نقل قول از elena
مگه ندیدی آقای متقی 1 قانون گذاشتن براش
بهتر از شعرهای تکراریه که

شب تا سحر، آشفته حالی بود با آشفته گوئی،
انده ياران بود و اين آشفته پوئی،
بر اين پریشان روزگاری، چاره جوئی

(فریدون مشیری )

شما با خودت مشاعره میکنی دیگه؟؟؟؟

3تا بیت پشت سر هم؟؟؟؟؟؟

elena

نقل قول از aram

نقل قول از elena

شما با خودت مشاعره میکنی دیگه؟؟؟؟

3تا بیت پشت سر هم؟؟؟؟؟؟

نه دیگه

گل گندم جان تازه اومدن .خبر نداشتن از اینکه شعر تکراریه .منم مشاعره رو ادامه دادم .

aram

ممنون از لطف شما.

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

elena

روی زمین خیل شیاطین گرفت
شمع برافروز و سلیمان طلب

ای دل خاقانی مجروح خیز
اهل به دست آور و درمان طلب
(خاقانی )

elena

نقل قول از aram
ممنون از لطف شما.

یوسف گم گشده باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

این یوسفه با اون یوسفه فرق داره ؟

این چرا گم گشددددده ؟
اون یکی تا جایی که یادم بود گم گشته بود

aram

نقل قول از elena

نقل قول از aram
ممنون از لطف شما.

یوسف گم گشده باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

این یوسفه با اون یوسفه فرق داره ؟

این چرا گم گشددددده ؟
اون یکی تا جایی که یادم بود گم گشته بود

اره این یه یوسف دیگس تو نمیشناسیش

zlatan

به رنج وسعی کسی نعمتی به چنگ آرد / دگرکس آید وبی سعی ورنج بردارد
:سعدی"

golegandom

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
من تازه واردم اگه شعرام تکراریه به بزرگیه خودتون ببخشید

zlatan

تونیز باده به چنگ آر وراه صحراگیر / که مرغ مغمه سرا خوش نوا آورد

aram

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

zlatan

یاردیرینه مراگربزبان توبه مده / که مرا توبه به شمشیر نخواهدبودن ...
"سعدی"

fatemeh-fareghiyan

نرگسش عربده جو و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من امد بنشست

zlatan

ترسم این قوم که بردرد کشان میخندند / درسرکارخرابات کنند ایمان را

fatemeh-fareghiyan

ای انکه راستی به من اموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را

elena

امشب ای ماه تو می تابی و من بی تابم
یار در خواب خوش و من ز غمش بی خوابم

همه شب نیست مرا همدم رازی به خدا
امشب از ماه ببین هم سخن مهتابم

آنقدر تشنه ی جامم که اگر تا به سحر
هر قدر باده بنوشم نکند سیرابم

گر ببندید به رویم همه در ها چه غم است؟
همچنان پشت در میکده ها میخوابم.
(حشمت السادات سبط شیرازی)

fatemeh-fareghiyan

مرا مادر دعا کرده است گویی
که از تو دور بادا هر چه جویی

elena

يار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا
يار تويی، غار تويی، خواجه! نگهدار مرا
(مولانا جلال الدین محمد بلخی)

fatemeh-fareghiyan

اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

elena

در صومعه چند خودپرستی
رو باده پرست شو چو اوباش
در جام جهان نمای می بین
سرّ دو جان ولی مکن فاش

ور خود نظر کنی به ساقی
سرمست شوی از چشم رعناش
جز نقش نگار هر چه بینی
از لوح ضمیر پاک بخراش

باشد که بینی ای عراقی
در نقش وجود خویش نقاش

(فخر الدین عراقی )

fatemeh-fareghiyan

شب شمع یک طرف رخ جانانه یک طرف
من یک طرف در اتش و پروانه یک طرف

elena

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت / دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
(هوشنگ ابتهاج)

hadiyan

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که توباشی و مرا غم ببرد

elena

دیگر این داس خموشی تان زنگار گرفت
به عبث هر چه درو کردید آواز مرا
باز هم
سبزتر از پیش
می بالد آوازم
هر چه در جعبه ی جادو دارید
به در آرید که
من
باطل السحر شما را همگش می دانم
سخنم
باطل السحر شماست
(شفیعی کد کنی-(م.سرشک) )

aram

ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم انقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم

hadiyan

من بنده ی یک دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم

elena

مُردم از حسرت به پیغامی ،دلم را شاد کن /ای که گفتی ، فراموشت نسازم ، یاد کن
( افضل لاهوری )

aram

نیازارم ز خود هرگز دلی را که میترسم در او جای تو باشد

elena

در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی
ره درد و غم ببستی ، چو شراب ناب دادی
همه کس نصیب دارد ز نشاط و شادی اما
به من فقیر مسکین ، غم بی حساب دادی

(فیض کاشانی )

golegandom

یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یه قطره آب خوردم و دریا گریستم
واقف هندی

sh_shirzadyazdi

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت یرون آرد زلیخا را

fatemeh-fareghiyan

اب دادم به پدر چون نان خواست
دیشب از دیده من اتش جست

golegandom

تا زبند زلف او قصد رهایی می کنم
می دهد بر زلف مشکین پیچ و تاب دیگری

fatemeh-fareghiyan

یاری که داد بر باد ارام و راحتم را
ای وای اگر نداند قدر محبتم را

elena

نقل قول از aram
ابجی من مشاعرسااااااااا

شب شعر که نیست

خوب چکار کنم خودش اومد

aram

نقل قول از elena

نقل قول از aram
ابجی من مشاعرسااااااااا

شب شعر که نیست

خوب چکار کنم خودش اومد

ااااااااا نذار بیاد خب

saeed_1391

نقل قول از sh_shirzadyazdi
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت یرون آرد زلیخا را

چه عجب شما بعد از مدتها فعالیت کردید

،مگه تو بخش مشاعره فعالیت کنید

zlatan

اوچاره ی کاربنده داند /چون هیچ وسیلش نماند
سعدی

fatemeh-fareghiyan

دل برکن از جهان که گذشت از جهان خوش است

دنیا همان قدر که گذشتی از ان خوش است

zlatan

تو مگر برلب آبی وبه هوس بنشینی / ورنه هرفتنه که بینی همه ازخودبینی

fatemeh-fareghiyan

یک لحظه شبی غاقل از ان ماه نباشی
شاید که نگاهی کند اگاه نباشی