1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه تهديد سخت امنيتي و نظامي ميباشد؛
2-تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازهگيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و ميتوان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازهگيري كرد؛
3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهرهگيري ميشود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثيرگذاري بر انتخابها، فرآيند تصميمگيري و الگوهاي
رفتاري حريف و در نهايت سلب هويتهاي فرهنگي است؛
4- مفهوم امنيت دررويكردهاي نرم شامل امنيت ارزشها و هويتهاي اجتماعي ميشود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي ميگردد.
5-تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاينرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكسالعمل است.
6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولتها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويتهاي فروملي و جهاني) است؛
7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظامهاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظامهاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگسازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظامهاي ليبرال و دموكراسي تلقي ميشود.
8-در جنگ سخت، دشمن نيروهايي را كه از ما مي گيرد كاملاً قابل شناسايي بوده و ما آن ها را مي بينيم و مي شناسيم در حالي كه در جنگ نرم، نمي دانيم كه آيا دشمن ما را هدف گرفته يا خير؟
9-جنگ نرم، در حقيقت جنگ فتح ذهن هاست. اين جنگ، فن تغيير و دگرگوني در اعتقادات است.
10-در جنگ نرم، خشونت و خونريزي وجود ندارد. در حقيقت اين جنگ، فن اقناع در سطوح مختلف علمي، فرهنگي، فكري، اجتماعي، سياسي و ... بوده و سعي مي شود تا شكاف بين يك نظام سياسي و مردم را روز به روز بيشتر كند. يعني طراحان جنگ نرم طوري برنامه ريزي مي كنند كه بتوانند در يك نظام سياسي، بي اعتمادي بين مردم و يك حكومت و در نتيجه عدم مقبوليت حاكميت در بين يك ملت را روز به روز افزايش دهند